پذیرفتن «مخالفت با نظر رهبری»، طلیعهای مبارک
حجتالاسلام احمد حیدری در یادداشتی با عنوان «پذیرفتن «مخالفت با نظر رهبری»، طلیعهای مبارک» که در اختیار انصاف نیوز قرار داده است، نوشت:
در دهههای اخیر تبلیغ شده: «نشانه ایمان و ولایتمداری تبعیت مطلق از فرامین و حتی منویات و نظرات رهبری» است و چه بسیار افراد توانمند صاحب نظر مخالف، که به عنوان «عدم التزام به ولایت فقیه» ردّ صلاحیت یا طرد شده و مردم هم از انتخاب و بهرهگیری از علم و توانشان محروم گشتهاند. در مقابل ناصحان گفتهاند که فقط «التزام و تبعیت از رهبری در چارچوب فرامین قانونی» لازم است و در نظرات و منویات، تبعیت لازم نیست و افراد باید آزادانه فکر کنند و صاحب نظر باشند و داشتن نظر خلاف نظر رهبری، مبارک ونشانه رشد و شکوفایی است. با این که رهبری نیز بارها بر وجود آزادی برای رأی مخالف با رأی رهبری تصریح کرده است ولی ارکان حکومت عملا اجازه ابراز و اظهار رأی مخالف را نداده و مخالفان نظری با رهبر را با عنوان «عدم التزام به ولایت فقیه» از حکومت و مناصب رانده و از بسیاری حقوق اجتماعی محروم کردهاند.
خوشبختانه این روزها مخالفت با نظر و برداشت[نه اوامر قانونی] رهبری دارد عادی میشود به گونهای که ایشان در سخنرانی اخیر خود باز بر «انقلابی بودن» مجلس یازدهم تأکید کرد و تصریح نمود: «بعضی از این تعبیر خوششان نیامد اما این یک تعبیر حقیقی بود چرا که مردم نمایندگانی را برای این مجلس انتخاب کردند که شعارها و جهتگیری آنها انقلابی بود». منظور ایشان از این «بعضی» قطعا اپوزیسیون خارج از کشور نیست زیرا نظرات آنان در امور انقلاب و نظام برای رهبری و همچنین برای مردم مهم نیست همچنین به احتمال قریب به یقین اصلاح طلبان هم نیستند زیرا نظر آنان هم گر چه با رهبری در این مورد همسان نیست، ولی برای رهبری اهمیت چندانی ندارد تا مخالفتشان با این نظر را گلایهوار ذکر کند.
به احتمال قریب به یقین کسانی که از تعبیر رهبری در انقلابی خواندن مجلس یازدهم خوششان نیامده، طیفی از اصولگرایان و از شخصیتهای مرتبط با رهبری بودهاند که ناخشنودی خود از این تعریف را اظهار کرده و ایشان هم از این اظهار مطلع شده و حالا بعد از گذشت دو سال، انقلابی بودن مجلس یازدهم و صحت اظهار نظر اول خودشان را محرز شمرده و از ناخشنودی آنان گلایه کرده است.
این که در طیف اصولگرایان و شخصیتهایشان هم افرادی باشند که نظرشان در بعضی امور مخالف نظر رهبری بوده و به خود اجازه دهند آن را اظهار کنند و کسی هم آنان را به خاطر این اظهار نظر، «ضد ولایت فقیه» نشمارد و طرد نشوند بلکه حداکثر از آنان گلایه شود، خود طلیعه مبارکی است که جامعه دارد به سوی مبانی برهانی و عقلانی پیش میرود و افراد به خود اجازه میدهند باورها و نظرات شخصیتها را با مبانیای که دارند، بسنجند و بپذیرند یا رد کنند. این که جامعه و شخصیتهای علمی- سیاسی- اقتصادیاش مقلّد و تابع بیچون و چرای آراء و نظریات شخصیتها حتی رهبری نباشند و به خود اجازه فکر کردن و سنجیدن نظریات با مبانی و پذیرفتن یا نپذیرفتن آن و اتخاذ رأی مخالف را بدهند و رأی مخالفشان را هم اظهار کنند و این داشتن و اظهار رأی مخالف از جانب حکومت و مقامات پذیرفته شود، عادی جلوه کند و تبعات ناگوار نداشته باشد، مبارک است و به نظر میرسد حدیث شریف نبوی(ص) «اختلاف امتی رحمة»(وسائل الشیعه 27/141) ناظر به این اختلافات و تنوع آراء و نظریات باشد.
انچه ناپسند است و جامعه عقلانی و ایمانی باید از آن دور باشد، اختلاف ناشی از حسد، استکبار و ستمگری بعد از شناخت حق است: «مَا اخْتَلَفَ فِيهِ إِلاَّ الَّذِينَ أُوتُوهُ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَتْهُمُ الْبَيِّنَاتُ بَغْياً بَيْنَهُمْ»(بقره/213)» و …؛ امید که جامعه هر چه بیشتر به سوی عقلانی شدن پیش رفته و نظر مقامات در هر جایگاه، با مبانی عقلی، شرعی و قانونی سنجیده و پذیرفته یا با آن مخالفت شود و این مخالفت هیچ هزینهای نداشته و در ضمن شاهد مخالفتهای ناشی از عصبیت، حسد و شیطانیت نباشیم.
انتهای پیام
چقدرارمانی سروده اید..
1/ نظریه ولایت فقیه نه جزء اصول دین است ونه فروع دین یک نظریه بود که در بدو مطرح شدن نیز از مخالفین وموافقین مختلفی برخوردار بود که امام موسی صدر را میتوان سرشناس ترین مخالف این نظریه دانست 2/ با توجه به نظرات مخالف بسیاری با این مطلب در قانون اساسی اولیه واصل پنجم آن بخاطر مشروعیت دادن به این امر تا مورد قبول همگان باشد علاوه بر اعلام شروطی برای ولی فقیه موضوع مورد پذیرش اکثریت ملت بودن ولی فقیه نیز گنجانده شد / اما پس از رحلت بنیانگزار جمهوری اسلامی و شارع مبحث ولایت فقیه تغییراتی در این اصل بوجود آمد چرا که در ادامه همان قانون جامعه ناگزیر به پذیرش رهبری میشد که جنبه اخباریگری وسنتی بودن ایشان بر سایر امور چربش داشته باشد که با موازین اولیه انقلاب مغایر بود لذا بدون توجه به سایر ضعفهای ممکن در این اصل و صرفا بخاطر روی کار ماندن جناح انقلابی و علیرغم مخالفتهای رهبری جدید و فقط وفقط با بازیگردانی آقای هاشمی رفسنجانی ” احتمالا گمان میکردند روزی خودشان رهبر خواهند شد ” این اصل بصورت مجمل و غیر شفاف تصویب گردید و باز هم برای احتیاط بیشتر حتی مجتهدین داوطلب برای خبرگان رهبری نیز تحت احراز ویا عدم احراز صلاحیت شورای نگهبان واقع گردیدند در حالیکه اولا شان مجتهد بالاتر از شورای نگهبان است ودوما مجلس خبرگان یک نفر ودو نفر نیستند حدود نود نفر عضو دارد حالا بیست نفر آنهم انسانهای غیر هم خط باشند چه میشود ؟ از تمامی اینها گذشته رهبری معظم بارها وبارها در مواضعشان بروشنی نشان داده اند که انسانی فرهیخته و روش بین وروشن نگر هستند اما اطرافیانی که از این شرایط به نان و نوایی رسیده اند کاسه از آش داغتر هستند و اجازه برخی امور را سلب نموده اند که نمونه بارز آن توصیه وتوقع بارز ایشان از شورای نگهبان در باره رفع ظلم از یکی از نامزدهای ریاست جمهوری بود که بهیچ وجه عملیاتی نگردید / یکی دیگر سفارشاتشان از پشت بلند بگو به یک نامزد ریاست جمهوری بود / زمانیکه یک بسیجی به رهبری معظم گلایه کردند شما میفرمائید همه پای صندوق رای بیایند خب نتیجه این میشود که اصولگراها رای نمیاورند و رهبری معظم در مقابل فرمودند وای از آن روزی که مردم بپای صندوق نیایند ” نقل بمضمون ” ووووووووووووو