گفت و شنود
امیر هاشمی مقدم، پژوهشگر فرهنگی و عضو بخش تحلیلی انصاف نیوز در یادداشتی به بهانهی تعطیلی یک گروه تلگرامی با نام «گفت و شنود» نوشت:
هفته پیش جواد موگویی، مستندساز و پژوهشگر انقلابی یادداشتی در شبکههای اجتماعی منتشر کرد که بلافاصله بسیاری از سایتهای خبری آنرا بازنشر کردند. او در این یادداشت نسبت به تعطیلی یک گروه تلگرامی نخبگانی به نام «گفت و شنود» که هفت سال پیش توسط یک سرهنگ پاسدار راهاندازی شده بود، انتقاد کرده و هشدار داده بود که تحمل نکردن اینگونه فضاها که در چارچوب جمهوری اسلامی و با رعایت خط قرمزها فعالیت میکنند، میتواند پیامدهایی ناگوار داشته باشد.
من هم کمتر از دو سال بود که شانس و بلکه افتخار عضویت در این گروه ۲۶۰ نفره را داشتم. گروهی که افرادی با گرایشهای فکری بسیار گوناگون را در خود جای داده بود؛ از وزیر و معاون وزیر و مشاور وزیر و نماینده مجلس و نظامی و روحانی اصولگرا گرفته تا طرفداران آیتالله منتظری و روزنامهنگارانی که سالها تجربه زندان و انفرادی داشته و علی علیزاده لندننشین و نویسندههای مشهور و فیلمسازان فعال و استادان دانشگاه، و البته افرادی هم از نهادهای نظارتی و معمولا با نام مستعار.
این گروه، یک جور صافی یا به قول اجنبیها کاتالیزور بود که هر ایده و اندیشه پس از ورود به آن، چکشکاری و تعدیل میشد. از همین رو، خیلی از پیامهای افراطی (از هر سو که بود) پس از ورود به گروه، بحثهای داغی را پیش میکشید و آخر سر، معمولا در قالب یک اندیشه پختهشده آماده میشد و خروجیاش یا به دست مسئولین مربوطه میرسید یا در رسانهّهای داخلی منتشر میشد. خیلی اوقات هم بحثها به نتیجهای نمیرسید و دو طرف بر مواضع خود پافشاری میکردند؛ اما فضای گفتگوی محترمانه جاری بود. اگر هم کسی تندروی میکرد (چه در برخورد با طرف مقابل و چه در بیان دیدگاه افراطی خود، بهویژه اگر رنگ و بوی نقد خیلی تند به حکومت و نظام داشت)، مدیر گروه با قاطعیت و جدیت ورود میکرد و تذکر لازم را میداد و در برخی موارد حتی فرد خاطی را بهطور موقت یا دائم از گروه اخراج میکرد. شخصا خیلی از مواضع و اندیشههایم در این گروه اصلاح و تعدیل شد. اما تضارب آراء همچنان برقرار بود. برای نمونه خودم دو بار در گروه با همین آقا جواد موگویی درباره افغانستان و طالبان بحثم شد و آخر سر هر کدام روی موضع خودمان ماندیم، ولی از یکدیگر نیز آموختیم (دست کم من از ایشان نکاتی آموختم).
هفته پیش که خبر رسید گروه به خاطر فشارهایی از بالا باید تعطیل شود، همهمان شوکه شدیم. برای برخیمان این گروه یکجور خانواده بود و ما هم اعضایش. خود مدیر گروه برای فعال نگه داشتن این اتاق فکر، بیش از نیمی از زمان شبانه روز را در آنجا حضور داشت و بر همه چیز نظارت میکرد. بالاخره که گروه تعطیل شد، همه افسرده شدیم و به دنبال راهکار. از همان آغاز، یک عده میگفتند باید نسبت به این رویه اعتراض کنیم و یک عده میگفتند دندان روی جگر بگذاریم تا شاید فرجی حاصل شود. اما همه در یک نکته متفقالقول بودیم: اگر گروهی که دست کم بیش از نیمی از اعضایش از مسئولین دیروز و امروز همین نظام و روحانی و اصولگرا و رزمنده و جانباز و طرفدار دوآتشه نظام هستند تحمل نمیشود، پس آستانه نقد و تحمل تا کجاست؟ دایره خودیها چقدر تنگ شده؟ بالاخره دلسوزان نظام و کشور چگونه باید حرفشان را به گوش مسئولین برسانند؟ چه بسیار گزارشهای خبری حرفهای که از دل بحثهای همین گروه گفت و شنود بیرون آمد و اینها بهترین خدمت به حکومت و کشور بود. اما به جای قدردانی، اقدام به حذف آن و برخورد با مدیرش شد و این، تعجب همگان را برانگیخت.
برای من اما بیش از هر چیز، این ادامه همان ضعف رسانهایست که سالهاست دارم دربارهاش میگویم و مینویسم. ژان بودریار باور داشت قدرت در دوران کنونی در اختیار رسانههاست و هر کشور یا گروهی که کنترل رسانهها را در دست داشته باشد، همین که در جنگ رسانهای پیروز شود، در بقیه عرصهها نیز موفق خواهد شد. به سخن او، این رسانهها هستند که واقعیت را برای مردم میافرینند و نه چیزی دیگر. در همین چارچوب اگر به وضعیت ایران نگاه کنیم، ما در بدترین حالت ممکن از نظر قدرت رسانهای هستیم. حکومت ایران اگر روزی قدرتمندترین قدرت نظامی جهان، ثروتمندترین و توسعهیافترین کشور هم بشود، اگر در سیاستهای رسانهایاش تجدید نظر نکند و در بر همین پاشنه بچرخد، همچنان نمیتواند بدیهیترین خدماتش به شهروندان خود را اثبات کند. همین که اکنون «ایران اینترنشنال» (در کنار بیبیسی، من و تو، صدای امریکا و…) تبدیل به مرجع اصلی خبری بسیاری از ایرانیان شده، وضع رسانهای ما را به خوبی نشان میدهد. نکته شگفت آنکه علیرغم نفرتی که برخی از ایرانیان (به نادرست) از اعراب و بهویژه عربستان دارند و میدانند ایران اینترنشنال با پولهای کثیف سعودی اداره میشود، اما باز هم دست از این شبکه خبری نمیشویند؛ چرا که سیاستهای نادرست رسانهای ایران آنان را به دامان بیگانگان انداخته تا شب و روز زیر بمباران سیاهنماییهای آنها باشند. همین که کشوری همچون عربستان با آن وضعیت فجیع حقوق بشری و شیوههای وحشیانه اعدام و فقر و فلاکت در حاشیه شهرهای بزرگش و تبعیض نظاممند علیه شهروندان شیعهاش و… از وضعیت فقر و تبعیض و حقوق بشر و… در ایران انتقاد میکند، خود گویاست که ما بازی را چند چند باختهایم.
بستن گروههایی همچون «گفت و شنود» که فراتر از یک گروه تلگرامی و کاملا در چارچوب یک اتاق فکر راهبردی برای خدمت به کشور و نظام بود، نه تنها گل به خودی، بلکه فرستادن پیام به رسانههای بیگانه است که ما عرصه داخلی را برایتان خالی میکنیم تا شما بدون رقیب به پمپاژ اخبار سیاه علیه کشورمان بپردازید.
انتهای پیام