عبور از روحانی؟
«ایمان یعقوبی» در یادداشت ارسالی به انصاف نیوز نوشت:
بسط و سیطره ناآگاهی مستلزم یک بستر اجتماعی است که در گستره تاریخ قابل بررسی و واکاوی است. اگرچه مدعی هستیم جامعه ما در دامن سرمایه داری جهانی نیفتاده است تا تعبیر آدرنو را در باره بلاهت جمعی و رابطه آن با آموزش ابلهانه را به خود تعمیم دهیم اما هنوز هم در گیر و دار تفسیری خردمندانه از شرایط خود درماندهایم.
ناآگاهی ما محصول فرآیند تعریف شده و مشخصی است و یک کنش خود خواسته در بستر تاریخ سیاسی و اجتماعیمان است. میتوان این ناآگاهی را نتیجه تحریف اندیشه و تقلیل آن به اموری صوری و فاقد بنیانهای مهم و ضروری دانست که از سوی عدهای نیز به آن دامن زده میشود. این ناآگاهی و بی تفاوتی نتیجه روزمرگی تحمیلی و ماحصل خمودگی اندیشه و دلزدگی اجتماعی و سیاسی خودمان است.
نه مجاز به بر شمردن قطعیت بلاهت هستیم و نه میتوانیم بی تدبیری و ناآگاهی خود خواستهمان را رهاورد بیگانگان بدانیم، پس با تسری این مهم به عالم سیاست و اجتماع میتوانیم رهیافتی بومی برای حل مسأله پیش رو بیابیم. این یک مقوله درون اجتماعی خاص ایران ماست. اصلاحات بهترین و کارآمدترین سلاح جامعه ایرانی در تقابل با ناآگاهی یا کم آگاهی تاریخی خود است. در دو دهه اخیر مسیر خرداد 76 تا 92 ترسیم راهی جدید اما پر فراز و نشیب برای رهایی از رنج بزرگ یاد شده است. انتخاب سید محمد خاتمی و شیخ حسن روحانی هر دو ماحصل خیزش عمومی جامعه برای احقاق حقوق خود و گرایش به سمت آگاهی است. این پدیدهایست فرآوری شده که از شرایط انقباضی سخت دوران پیش از خود سربرآورد. اصلاحات در ذات خود گرایش به میانه روی دارد. این دو قرابت و خویشاوندی نزدیکی با هم دارند اما اصلاح طلبی کلیتی است که اعتدال را ذیل خود دارد.
سؤال این است: مجریان سیاستهای اعتدالی دولت روحانی کدام سوی این خط قرار دارند؟
برای پاسخ به این پرسش شرح یک نکته ضروری است: یا باید بپذیرم اعتدال تاکتیک اصلاحطلبان در برابر حریف خویش است و یا حداقل روح و روان خود را برای پذیرش آن راضی کنیم. اعتدالگراهای امروز در پی شناساندن خود به عنوان طبقهای مستقل و نوظهور در هرم قدرت کشور هستند. آنها نه اصلاح طلب صرف در قاموس اندیشه سیاسیاند و نه محافظه کارانی تندرو از جنس پایداریها. اما شناوری دیدگاهایشان یا پیوند منافعشان با اصلاح طلبان آنها را بیشتر به سمت اصلاحات متمایل کرده است. اعتدالگرایی امروز در میانه میدان نبرد اصلاح طلبی و محافظه کاری ایستاده است و لاجرم برای حفظ خود گاهی به راست میرود تا شیفتگان و صاحبان بنگاههای قدرت را راضی نگه دارد و گاه به اردوگاه اصلاح طلبی وارد میشود تا اصالت خود را بازیابد و آزادی خواهان و بدنه اجتماعی جامعه را آرام نماید. با وجود اینکه بخشی از کابینه و مدیران دولت اصلاح طلبند اما خود شیخ اعتدال عملاً اصلاح طلب ترین عضو دولت است او به تنهایی دولتی در دولت خویش است. به نظر میرسد انفعال اصلاح طلبان ریشه در ترس آنها در از دست دادن جایگاه و مناصب خود دارد و البته تا حد زیادی فضا برای آنها و سایر دولتیها تنگ و محدود است.
روحانی با اندکی تفاوت نسخه دیگری از هاشمی است. اگر چه اصلاح طلبی هاشمی متفاوت از جنس خاتمی است و بسیاری وی را یک اصلاح طلب حقیقی نمیدانند اما نگاهی منصفانه به رویدادهای چند سال اخیر نشان میدهد هاشمی به تنهایی و بسیار بیش از مدعیان اصلاح طلبی سهم بزرگی را در زنده نگه داشتن اصلاحات داشته و در این راه هزینههای گزافی پرداخته است. اینکه عدهای هنوز هاشمی را اصولگرا میدانند جای تأمل دارد حتی روحانی که زمانی عضو جامعه روحانیت مبارز بود سالها پیش کم کم راه خود را از آنها جدا کرد تا در میانه دو گروه جریان دیگری را رهبری کند هر چند در سیاستهایش گرایشهای اصلاح طلبانه مشهود است.
اصلاح طلبان و هم پیمانان اعتدالیشان، در یک چیز مشترکند و آن هم نگاه توسعه گرایانه هر دو به اجتماع در تمامی ابعاد آن و محرومیت هر دو گروه از امکانات لازم برای دستیابی به این هدف است. از دیگر سو هر دو در اتهام نگاه لیبرالیستی و غربگرایی هم مشترکند. اتهام مذکور نمود اشتراک حداکثری در مبانی است که اعتدال را به عنوان یک تاکتیک اصلاح طلبانه مطرح میکند. برخی منتقدین اصلاح طلب درون ساختاری روحانی ناخواسته با مخالفین دلواپس او همصدا شدهاند و سعی در منفک کردن اعتدال از مبانی اصلی خود دارند. در این رهگذر افراطیون هم در پی تهی کردن اعتدال از آرمانهای اجتماعی و سیاسی خود هستند.
اگرچه اعتدال مانند اصلاحات کلیتی یکتا و متعین نیست و از اعضایش هم انتظار مواضع اصلاحاتی تام نداریم اما نگاه به کارکردهای دولت روحانی نشان میدهد تا حد زیادی در مسیری گام برمی دارد که مدنظر اصلاح طلبان است اما برخی رفتارها و اقدامات دولت از جمله انتصابات و اعوجاجات مدیریتی اخیر که مورد اعتراض بخشی از بدنه اصلاحات است در واقع تلاش تکنوکراتهای اعتدالی برای هویت بخشی و حفظ استقلال خود است. معتقدم بیشتر باید به نتیجه سیاستهای دولت روحانی بنگریم تا به کار بستن دیالوگهای سلبی در سایه نگاه آرمانگرایانه.
اعتدال مانند اکثر نحلههای فکری پس از ورود به عرصه عملگرایی و سیاست نخست به دنبال کسب مقبولیت و سپس در پی تحکیم مشروعیت سیاسی خود است. عدم شفافیت اقتصادی و سیاسی در پرتو بوروکراسی حاکم بر کشور در سالهای پس از انقلاب این تاکتیک دولت برای حفظ خویش در حاکمیت را دستخوش برخی ناصوابیها کرده است. نبود ساز و کارهای معین و مشخص بر مبنای قانون و نیز آگاهی نوسانی و مقطعی شهروندان به دلیل بی تفاوتی ساختاری بدنه اجتماعی ایران به نهادهای حاکمیت راه را برای فرصت طلبان و رانتخواران سیاسی، اقتصادی باز گذاشته است. این ریشه در سیر ناقص تاریخی جامعه ایرانی به سمت مطالبه محوری و فهم نادرست خودمان از شرایط جامعهمان دارد. اینکه اجازه میدهیم تا عدهای به صورت سازمان یافته و یا فردی و محفلی از نردبان اصلاحات بالا بروند و مروج راستگوییسم شوند و فضاحت سیاسی را در انتخابات ریاست مجلس و رؤسای کمیسیونها به بار میآورند دلیلی بر عدم شناخت صحیح ما از شرایط موجود است، پس ما مقصریم.
این روزها برخی منتقدان اصلاح طلب روحانی در پستوخانه ذهن خود طرح عبور از روحانی را پی میریزند. اینها گویی تجربه ناخوشایند طرح عبور از خاتمی و انشقاق سال 84 را از یاد بردهاند. نونظریهپردازان اصلاحات هرگز راهکار عملی و علمی دقیقی برای عبور از روحانی ارائه نمیدهند و یا فردی همتراز با وی معرفی نمیکنند. آنها در پی پیاده سازی سیستمهای علی اصغری فوتبال در عالم سیاست هستند. از یاد نبریم که اصرار بر اجرای سیاستهای ناپخته علاوه بر قرار دادن اصلاحات در موضع ضعف به معنای نشان دادن چراغ سبز به حریف برای احاطه کردن دولت و زمین گیر کردن آن و نهایتاً برباد دادن دستاوردهای سه سال اخیر است. معرفی کاندیدایی دیگر به جای روحانی در انتخابات پیش رو تا کنون از سوی بزرگان اصلاحات رد شده است ولیکن این زنگ خطری برای روحانی و دولت تدبیر امید خواهد بود که با آرای اصلاح طلبان و درایت بزرگان آن به کرسی ریاست جمهوری رسیدهاند و زمینه را برای حمایت مشروط این جبهه از خود را مهیا میکند.
اما کوچکترین اشتباه از سوی اصلاح طلبان میتواند گزینه نقد در انتخابات ریاست جمهوری 96 را راهی اردوگاه اصولگرایان و بخصوص طیف لاریجانی کند تا برگ برنده خود را بدست خویش بسوزانیم.
روحانی و دولت تدبیر به درک درستی از شرایط رسیده است که فاصله گرفتن از اصلاح طلبان موجبات شکست اعتدال و اصلاحات را فراهم میآورد.
نکته قابل تأمل دیگر، نقش نخبگان جامعه است. این طیف هرگز نباید و نمیتواند نقش توده را در گستره کنشگری سیاسی و اجتماعی ایفا کند. بی تفاوتی خواص نسبت به پدیدههای سیاسی و اجتماعی و در پی گرفتن شیوه انفعال برای جامعه در حال گذار ایران به سمت دموکراسی و اصلاحات نوعی بازگشت به عقب خواهد بود. منظور از خواص گسترهای از اساتید علوم مختلف، پزشکان، وکلا، فعالان اقتصادی، فرهنگی و … است. هرگاه در مقطعی نخبگان جلودار و مردم به سمت هدف مشخص پیش رفتند نتیجه را به نفع خویش تغییر دادند. اما دوری گزینی اجتماعی نخبگان در کنار پایگاه سنتی آرای اصولگرایان راه را برای بهره وری و بهره کشی سیاسی و منفعت طلبانه اصولگرایان و پایداریها به سبک احمدینژاد باز میکند. بنابراین در انتخابات آینده نقش خواص و نخبگان سیاسی بیش از پیش تاثیرگذار خواهد بود.
با توجه به حمایت اکثریت طبقه متوسط جامعه از دولت تدبیر و امید تا به امروز، روحانی باید در ماههای آینده سیاستهای کارآمدتری در راستای رفع مشکلات طبقات مختلف اجتماعی به کار گیرد تا رضایت نسبی آنها را برای انتخابات ریاست جمهوری 96 جلب کند. با توجه به تریبونهای بیشماری که در اختیار مخالفین دولت قرار دارد و سیاستهای جانبدارانه رسانه ملی در سیاه نمایی علیه دولت عقل سلیم حکم میکند در شرایط کنونی جهان و اوضاع متشنج خاورمیانه طرح عبور از روحانی که بسیار ناپخته است را به زبالهدانها بسپاریم.
انتهای پیام
جناب يعقوبى، درست ميفرماييد طرح عبور از روحانى خام انديشانه است اما شما هم اشتباهات بزرگ اعتداليون را ناچيز جلوه ندهيد. تعدادى از وزرا و مقامات كليدى دولت در جريان انتخاب رييس مجلس به اصلاحات خيانت كردند، مواضعرشخصر رئيس جمهور تا كنون هيچ گونه تضادى با اهداف اصلاحات نداشته بلكه در برخى از موارد پيشرو تر هم بوده است، درد اينجاست اعتداليون بقول شما براى حفظ مقام و موقعيت حاضرند دست به هر عمل ناجوانمردانه اى بزنند