ویرانیطلبان و پروژهی سیاهنمایی از ایران
عبدالرضا رئیسی، روزنامه نگار در یادداشتی ارسالی به انصاف نیوز با عنوان «ویرانیطلبان و پروژهی سیاهنمایی از ایران» نوشت:
این روزها یکی از مباحث داغ و پر حاشیه شبکههای اجتماعی موضوع پروژه فم تریپ است و منتقدان آن را سفید نمایی و پروژه سیاسی تبلیغاتی برای لاپوشانی معضلات اقتصادی و اجتماعی کشور میخوانند و موافقان نظر دیگری دارند در این مقال کوتاه اما نگارنده از منظر دیگری به چرایی این واکنشهای جنجالی و فضاسازی رسانهای می پردازد.
اول- در دوران اوباما و در بحبوحه فضای پسا انتخاباتی سال 88، کمیته سیاست خارجی مجلس سنای ایالات متحده آمریکا در گزارشی به 10 چهره تاثیرگذار اپوزیسیون در ایران اشاره کرد، غیر از چندین و چند اشاره بی ربط و مضحک اما شاهکار این گزارش جایی بود که از آرش فخرآور به عنوان سومین چهره تاثیر گذار اپوزیسیون ایرانی نام برده شده بود، یک فعال دانشجویی ناشناخته که تازه بعدتر و با گذشت سالها و رواج دو چندان شبکههای اجتماعی، نامش شنیده شده و حرفها و اظهارات او مایه مضحکه و خنده و مزاح فعالین شبکههای اجتماعی با هر دیدگاهی بود. در همان سالها در نظرسنجی دیگری اکثریت مردم آمریکا حتی مختصات و جغرافیای ایران در خاورمیانه را نمیشناختند و واضح بود که افکار عمومی آشنایی حداقلی با واقعیات میدانی کشوری به نام ایران نداشتند. همانگونه که سیاستمداران و نخبگان سیاسی ایالات متحده هم عطف به نام بردن از آن فرد کذایی نشان دادند که چیزی از تحولات و فرآیندهای سیاسی داخل ایران نمیدانند اما در تمامی نظرسنجیها در سکوهای نخستین دشمن آمریکا، نام ایران در صدر جای میگرفت چرا که آنان به شکلی کانالیزه و بر اساس چند اتفاق دور و دراز از جمله ماجرای اشغال سفارت و در شماری از فیلمهای هالیوودی، از ایران چهرهای زشت و ناپسند و کشوری عقب مانده و فاقد امکانات و تکنولوژی در مخیله خود دارند و البته این موهبتی است برای سیاستمداران فرتوت و عقب ماندهای که نام خود را اپوزیسیون ایرانی گذاشتهاند و برای کسب درآمد و ساخت وجاهت برای خود نیازمند رواج چنین دیدگاهی نسبت به ایران در افکار عمومی و در سطوح نخبگان سیاسی کشورهای غربی هستند.
دوم- در هیچ یک از پروژههای گردشگری و تبلیغاتی در کشورهای مختلف در گوشه گوشه این دنیای پر فراز و نشیب، ارائه چهره منفی و بازتاب معضلات سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و یا بهتر بگوییم واقعیات میدانی که بعضا ناخوشایند و نازیبا هستند، جایی و مثالی ندارد. اصلا مگر میشود جایی در دنیا و شهری از شهرهای جهان توسعه یافته تا کشورهای در حال توسعه را یافت که همه چیز ایدهآل و منطبق بر تصاویر پر زرق و برق ارائه شده در شوهای تبلیغاتی و گردشگری باشد؟ از پاریس گرفته تا ریودوژانیرو از قاهره تا آدیس آبابا تا همان نیویورک و لس آنجلس مگر محلههای فقیر نشین با گنگهای خلافکاری و چهرهای کثیف و زشت سراغ نداریم؟ آیا در پروژه های تبلیغاتی و گردشگری اشارهای و نشانهای از این واقعیات روزمره میبینید؟
سوم- کیست که نداند در سالهای اخیر با بسط و تحکیم حلقه تحریمهای ظالمانه و فشارهای حداکثری و البته ناکارآمدی و ندانمکاریهای پیامدی اوضاع اقتصادی و اجتماعی لایههای مختلف و متکثر جامعه ایرانی با مشکلات عدیده و معضلات بسیاری روبروست و شرح آن در این مقال نمیگنجد، کسی نه میتواند و نه باید چشم بر این کاستی ها و معضلات ببندد اما تکرار مکرر و بی ضابطه و البته خارج از جایگاه و کانسپت یک شاکله و ساختار که کارکردی مجزا و وظیفهای دیگر دارد چه موضوعیت و لزومی دارد؟ آیا رسانهها و شبکههای اجتماعی که به شکل متواتر و گاه بیش از حد متعارف بر نقاط سیاه و ملکوک انگشت میگذارند، از صحنه محو شده و کارکردی ندارند که لازم است یک پروژه گردشگری آستینها را بالا بزند و به میدان بیاید؟
چهارم- خب! فرض بگیریم که گردانندگان پروژه فم تریپ به جای انعکاس جاذبههای گردشگری و زیباییهای بکر و خدادادی و یا آثار و ابنیه تاریخی ایران به ارائه چهره زشت و ناپسند از داخل کشور به افکار عمومی غرب مبادرت ورزیدند، نتیجه چه چیزی خواهد بود؟ آیا معضلات و مشکلات اقتصادی مرتفع میشود؟ آیا گره از کار فقرا و نیازمندان گشوده میشود؟ آیا مردم مناطق محروم عایدی خاص و امتیاز مطلوبی اخذ میکنند و آن گردشگر خارجی بار و بنه را جمع میکند و برای التیام آلام ملت از جان و دل مایه میگذارد و تارک دنیا میشود؟
واقعیت آن است، جریانی که نگارنده آن را ویرانیطلب میداند و میخواند به دو دلیل ساده و ملموس این پروژه را تخریب و هجمه به پروژه فم تریپ را کلید زده است، نخستین دلیل واضح آن است که منبع درآمد و ارتزاق و جذب سرمایه برای اپوزیسیون مستاصل، فشل و بی برنامه جمهوری اسلامی ارائه چهرهای به غایت سیاه و آخر الزمانی از ایران و تحولات مختلف آن است. در این قاموس هر چیزی که نقطه امید و روشنایی داشته باشد باید مهدور و معدوم شود و اثری از آثار آن باقی نماند تا خدای ناکرده آن کارفرمای خارجی و افکار عمومی جهان پیرامونی با پالسهای متفاوتی روبرو نشوند و آن ممر درآمد مخدوش نشود!
و دیگر نکته هم آنست که در فضای پر تنش و مخدوش و نه چندان مساعد این روزها نباید مخاطبی که در سیل افکار منفی و ناخوشایند احاطه شده و ذهنش مخدوش است، رایحه ای خوش و جرقهای از نور و امید را حس کند و به آینده ورای اتفاقات روزمره امیدوار باشد.
و الّا بابت موضوعی چنین بدیهی این همه جنجال و فضاسازی چه لزومی دارد؟ یک پروژه ساده گردشگری طبق تعاریف معمول و متداول برای جذب گردشگر میبایست بر جاذبههای طبیعی و تاریخی کشور متبوع اشاره و لقمه نانی بر سر سفره گردانندگان و مردمان پذیرای گردشگر آورد اما این اندک فرصت و مقال هم برای ویرانیطلبان سخت و گران میآید و اینچنین آشفتهشان میکند چون نباید هیچ چیز خوبی از ایران به جهان مخابره شود!
انتهای پیام
دقیقا!
استمرار طلبان از فم تریپ بعنوان تبلیغ گردشگری به ایران تقدیر می کنند. این جماعت در سرکوب مردم و نابودی منابع ایران همدست اند و سپس می کوشند روزنه کوچکی از تنفس را بعنوان کار خلاقانه به جماعتی نا آگاه بفروشند
به این جماعت شیاد باید گوشزد کرد اگر حجاب اجباری … نبود میلیون ها توریست حاضر به سفر به ایران بودند و نیازی به دروغ “فم تریپ ” شما هم نبود
خو دردت به سرم رنگ و روغن زدن به نمای بیرونی بنایی فرسوده و در حال ریزش کار نیکی نیست. میشود مثل متروپل و بعد مردم یقه نقاش نما را خواهند گرفت. مردم ایران را فراری میدهند که جا برای گردشگر خالی شود؟! عجبا حیرتا! بابا جون گشت ارشاد هم تیراندازی میکند و هیچ مسئولی به فلانش هم حساب نمیکند تا توضیحی دهد. مگر خارجیها جانشان را مثل ایرانیان حراج کرده اند که به این کشور بیایند؟
اصلا گیریم سخن شما درست و اینا “ویرانی طلب” هستند ولی شما چی هستید که بیانیه تجزیه طلبها رو نشر میکنید. لابد ایران دوست!!!