هوش فضایی زنان کمتر از مردان نیست | پس چرا کمتر ارزیابی میشود؟
هادی صمدی، مدرس فلسفه در کانال تلگرامی خود (تکامل و فلسفه) نوشت: «پژوهش اخیری در حوزه علوم شناختی یافتههای قابل تأملی را در مورد درک زنان از تواناییهای فضایی خود آشکار کرده است. بر اساس این پژوهش، زنان، حتی زمانی که در آزمونهای سنجش هوش فضایی عملکردی کاملاً برابر و مشابه با مردان از خود نشان میدهند، به طور معناداری تمایل دارند تواناییهای خود در این زمینه را دستکم بگیرند.
این در حالی است که ارزیابی مردان از عملکرد فضاییشان، عموماً با واقعیت تطابق بیشتری دارد و بهخلاف تصور رایج از «غرور مردانه»، نشانهای از بیشبرآوردی در آنها مشاهده نمیشود.
به عبارتی در برآورد هوش فضایی مردان مغرور نبودند؛ زنان فروتنی زیادتری داشتند. این پدیده «فروتنی زنانه» در ارزیابی از خود، بهویژه در حوزهای مانند هوش فضایی که برای موفقیت در رشتههای پرتقاضای علوم، فناوری، مهندسی و ریاضیات حیاتی است، پیامدهای گستردهای به همراه دارد. مشخص شده است که باور فرد به تواناییهایش، حتی بیش از توانایی واقعی، بر علایق و انتخابهای شغلی او تأثیرگذار است و این دستکم گرفتن میتواند به تداوم شکاف جنسیتی در عرصههای فنی و مهندسی دامن بزند.
اگر در نقد این یافته، صحنههایی از پارک کردن ضعیف زنان را به یاد میآورديد، بلافاصله صحنههایی را که مردان مستأصل به دنبال یافتن چیزی در کشو یا کمد هستند نیز به یاد آورید! هر دو فعالیت نیازمند هوش فضایی هستند.
تحلیلی تکاملی
تفاوت در نحوهی ارزیابی تواناییها بین دو جنس میتواند بازتابی از فشارهای انتخابی متفاوتی باشد که اجداد ما طی میلیونها سال با آن مواجه بودهاند. در جوامع شکارچی-گردآورنده، تقسیم کار مبتنی بر جنسیت، نقشهای متفاوتی را برای مردان و زنان رقم میزد که هر یک نیازمند مجموعهای خاص از مهارتها، و بهتبع آن، رویکردهای شناختی و رفتاری متفاوتی بود.
مردان اغلب، و نه همیشه، مسئولیت شکار جانوران بزرگ، پیمودن مسافتهای طولانی برای یافتن منابع، و مشارکت در درگیریهای بینگروهی را بر عهده داشتند. این فعالیتها به شدت به مهارتهای فضایی، مانند جهتیابی دقیق، تخمین مسافت، و چرخش ذهنی برای پیشبینی حرکت طعمه یا پرتاب سلاح، وابسته بودند.
در چنین شرایطی، انتخاب طبیعی میتوانست به نفع مردانی عمل کند که نه فقط از این مهارتها برخوردار بودند، بلکه اعتمادبهنفس کافی، و شاید حتی اندکی بیشبرآوردی خوشبینانه نسبت به تواناییهای فضایی خود داشتند. ارزیابی دقیق، یا حتی کمی اغراقآمیز از توانایی میتوانست شانس بقا را افزایش دهد.
در مقابل، هرچند زنان نیز در شکار شرکت میکردند، اما عمدتاً مسئول گردآوری گیاهان، مراقبت از فرزندان خردسال، و حفظ امنیت و پایداری در نزدیکی محل سکونت بودند. در این نقشها، احتیاط و شاید نوعی «فروتنی شناختی» در ارزیابی از تواناییهای فیزیکی یا فضایی که مستلزم ریسکپذیری بود، یک مزیت تکاملی محسوب میشد. مادری که تواناییهای خود را دستکم میگرفت، احتمالاً کمتر خود و فرزندانش را در معرض خطرات محیطی قرار میداد.
«هزینه خطا» در این سناریو بسیار متفاوت است زیرا برای یک زن، بیشبرآورد کردن توانایی و به خطر انداختن خود یا فرزندانش میتوانست عواقب فاجعهباری داشته باشد، در حالی که اتخاذ رویکردی محتاطانهتر، امنیت بیشتری را به ارمغان میآورد. این فروتنی همچنین ممکن است در تسهیل همکاری و ایجاد روابط اجتماعی قویتر در گروه نیز نقش داشته باشد.
البته، این بدان معنا نیست که زنان فاقد هوش فضایی بودهاند. برای مثال، مهارتهایی نظیر «حافظه مکانی اشیاء» که برای به خاطر سپردن مکان گیاهان خوراکی یا دارویی در یک محیط پیچیده ضروری است، احتمالاً در زنان به خوبی توسعه یافته بود. تفاوت در خودارزیابی مشاهده شده در مطالعات مدرن، بیشتر به جنبههایی از هوش فضایی مانند چرخش ذهنی مربوط میشود که با جهتیابی و فعالیتهای معمولاً مردانه در دوران تکامل مرتبطتر بودهاند.
نتیجه؟
بنابراین، تمایل امروزی زنان به دستکم گرفتن هوش فضایی خود، حتی با وجود عملکرد برابر، میتواند میراثی از استراتژیهای بقای اجدادی باشد که در آن احتیاط و فروتنی برای زنان مزایای تکاملی به همراه داشته است. این در حالی است که برای مردان، اعتماد به نفس (و عدم تمایل به دستکم گرفتن توانایی) در زمینههای مرتبط با فعالیتهای فضایی، احتمالاً سودمندتر بوده است.
درک این ریشههای تکاملی نباید به معنای پذیرش جبری این الگوها باشد. امروزه نه مردان شکار میکنند و نه زنان گردآوری؛ هرچند که در دنیای گذشته نیز کمابیش هر دو جنس هر دو کار را میکردند. امروزه نیازمند مشارکت کامل هر دو جنس در تمامی عرصهها، بهویژه در حوزههای فناورانه و علمی هستیم، و شناخت این سوگیریهای شناختی و تلاش برای تعدیل آنها از طریق آموزش اهمیتی دوچندان مییابد.»
انتهای پیام