دو یادداشت و روایت از مهدی نصیری به مناسبت سالگرد درگذشت علی شریعتی
مهدی نصیری به مناسبت سالگرد دکتر علی شریعتی دو یادداشت جداگانه نوشت:
«شریعتی که در طوفان انقلابیگری دهه ۴۰ و ۵۰ سخنرانی میکرد، از مجلسی به این دلیل که روایاتی با مضمون سازشکاری امامان (ع) در برابر طواغیت در بحار الانوار نقل کرده، بشدت عصبانی بود و باری گفته بود من گاندی آتش پرست را بیش از مجلسی لایق شیعه بودن میدانم.
شریعتی میگفت ذکر این روایات توهین به امامانست که پیوسته طاغوت ستیز بوده اند.
از جمله آن روایات که مجلسی از امام صادق (ع) روایت کرده اینست:
یزید بن معاویه در سفر حج بمدینه رفت و در آن جا مردى از قریش را خواست و به او گفت: آیا اقرار میکنى که بنده ام هستی، اگر بخواهم تو را میفروشم واگر نه نگاه دارم؟ مرد گفت:یزید! بخدا سوگند تو در قریش از من شریفتر نیستى; پدرت نیز چه در جاهلیت وچه در اسلام از من گرامیتر نبود.چگونه چنین اقرار کنم؟ یزید گفت:اگر اقرار نکنى، تو را خواهم کشت.مرد گفت: کشتن من از کشتن حسین مهمتر نیست. یزید دستور کشتن او را داد.سپس على بن الحسین را طلبید و با او همان سخنان را گفت. على بن الحسین پاسخ داد: اگر چنان اقرار نکنم، مرا مانند مردى که امروز کشتى، خواهى کشت؟ یزید گفت:آرى! حضرت پاسخ داد: چنانکه میخواهى اقرار میکنم، میخواهى مرا بفروش ومیخواهى نگاه دار! یزید گفت: این براى تو بهتر بود; خونت ریخته نشد واز شرافتت نکاست.(کافی ۸/ ۲۳۴)
مرحوم حاج حیدر رحیم پور برایم نقل کرد:شبی در آخرین دیدار با شریعتی در منزل ما باو گفتم:علی! اگر الان از منزل بیرون روی و فردی مست و خنجر بدست، جلوی تو را بگیرد ومثلا بگوید بفلان مقدسات توهین کن یا محتویات جیب و کیفت را بمن بده و الا تو را میکشم چه خواهی کرد؟
شریعتی گفت:هر چه بگوید میکنم تا جان خود را نجات بدهم.
به او گفتم:خب امام سجاد در برابر یزید که سر تا پا قساوت بود واو را تهدید به مرگ میکرد نیز چنین کرد تا جان خود را(که از دست دادن آن هیچ نفعی برای هدفی والاتر نداشت)نجات دهد.
حاج حیدر گفت: شریعتی تاملی کرد و گفت: حق با توست و من چرا به این موضوع فکر نکرده بودم؟
پ ن: عدم توجه به مساله تقیه در سیره اهل بیت و صرفا تاکید بر مساله عاشورا – آن هم با خوانشی ناقص – در اسلام شناسی انقلابی معاصر، یکی از عوامل آمریکا ستیزی افراطی و موجب تحریم و فقر و فلاکت برای کشور بوده که لازمست بمدافعان این سیاست یادآور شد که بنیاد ایدئولوژیک اینگونه آمریکا ستیزی سست بوده و باید در دفاع از آن به دستاوردهای آن برای مردم و منافع ملی کشور – که البته فاقد چنین دستاوردی بوده- استدلال کنید.»
«ف مزینانی- در بخشی از کتاب شعله بیقرار درباره دکتر شریعتی که توسط نویسنده محقق جناب آقای محمد اسفندیاری تالیف شده است به سیر زندگی دکتر از تولد تا مرگ پرداخته است. نکته ای که در این بخش جلب توجه می کند، این است که با وجود سابقه مبارزاتی دکتر در حمایت از دولت دکتر مصدق و حتی سابقه دستگیری و زندان در آن دوران، با بورس دولتی به دلیل کسب رتبه نخست دوره کارشناسی به فرانسه می رود. در آنجا به جوانان نهضت ملی ایران می پیوندد و اعلامیه های افشاگرانه علیه رژیم شاه منتشر می کند. به سازمان آزادیبخش الجزایر می پیوندد و علیه استعمار فرانسه مبارزه می کند.
در تظاهرات سیاهپوستان در اعتراض به کشته شدن پاتریس لومومبا شرکت می کند و دستگیر و زندانی می شود. با انتشار مقاله ای علیه اصلاحات ارضی شاه افشاگری می کند. با کمک دوستانش جبهه ملی دوم ایران و نهضت آزادی ایران را را در خارج از کشور پایه ریزی می کند. و پس از اتمام تحصیلات و کسب دکتری در بازگشت از ایران دستگیر شده به اداره ساواک ماکو و رضاییه برده شده و سپس یک ماه در قزل قلعه تهران حبس می شود.
ابتدا تقاضایش برای تدریس در دانشگاه رد شد اما با سمت کارشناس وزارت آموزش و پرورش استخدام و به تهران منتقل شد و با سید محمد حسینی بهشتی و محمدجواد باهنر و سیدرضا برقعی که از مسئولین بررسی کتب دینی بودند همکاری کرد. سرانجام تقاضایش برای تدریس در دانشگاه هم پذیرفته شد و پس از موفقیت در امتحان استادیاری، استادیار رشته تاریخ در دانشگاه مشهد شد.
پس از ۵ سال تدریس در دانشگاه و فعالیت های سیاسی در حسینیه ارشاد و در آستانه جشنهای ۲۵۰۰ ساله از تدریس در دانشگاه منع شد ولی به بخش تحقیقات وزارت علوم منتقل گردید. اما حضور او در وزارت علوم نیز خطرناک تشخیص داده شد و از او خواستند کار تحقیقاتی اش را در خانه ادامه دهد.
پس از آن هم دکتر بیکار ننشست و با اجرای سخنرانی و نمایش و نوشتن کتاب به مبارزات و آگاهی بخشی به مردم ادامه داد تا بالاخره رژیم حسینیه ارشاد را تعطیل کرد و پس از مدتی مخفی شدن و گروگانگیری دو تن از نزدیکانش توسط ساواک، خود را معرفی کرد و مدت ۱۸ ماه را در زندان گذراند.
نکته جالب اینست که چند ماه پس از زندانی شدن، ظاهرا او را با ۲۱ سال سابقه خدمت بازنشسته کردند.
(از کتاب شعله بیقرار اثر نویسنده و محقق محمد اسفندیاری)
پ.ن: رفتار رژیم پهلوی را مقایسه کنید با برخوردهای حذفی و چکشی ای که با برخی اساتید منتقد و یا دگر اندیش دانشگاه در زمان کنونی شده و می شود. »
انتهای پیام
دو دیدگاه از مرحوم شریعتی: 1 – وقتی زور ردای تقوا به تن می کند فاجعه به بار می آید و همچنان که شاهد بوده ایم این ردا را همواره از معابد به کاخ ها می برده اند. 2 – نمی دانم چه رابطه ای بین چربی و حماقت هست که هر که چرب تر است احمق تر است!
هر چند این حدیث از دیدگاه علماى رجالى از حیث سند حسن یا صحیح است، اما از لحاظ محتوا صحیح نیست; چنان که علماى شیعه همچون علاّمه مجلسى، سید عبداللّه شبّر و میرزا ابوالحسن شعرانى در نقد این حدیث گفته اند: «معروف بین ارباب سیر و تواریخ آن است که یزید در زمان خلافتش به مدینه نیامده و حتى از شام خارج نشده است.