پیامبر مذاکره، تدبیر و عقلانیت جمعی
حجتالاسلام احمد حیدری در یادداشتی با عنوان «پیامبر مذاکره، تدبیر و عقلانیت جمعی» که در اختیار انصاف نیوز قرار داده است، نوشت:
متأسفانه سیره حکومتی پیامبر، امام علی و امام حسن(صلوات الله علیهم اجمعین) با همه اهمیتی که دارد و میتواند همیشه بخصوص در جامعه بحرانزده ما، بهترین سرمشق باشد، برای مردم بیان و تبیین نشده و همچنان ناشناخته مانده است که در این یادداشت به فرازی مهم، عبرتزا و راهگشا از سیره نبوی توجه میدهیم.
پیامبر که رهبر مهمترین انقلاب بشری در حجاز و مبعوث برای هدایت بشر به سعادت دنیا و آخرت بود، در 13 سال دوران مکه مورد اقبال مردم قرار نگرفت از این رو سیاست صبر، تحمل و مقاومت پیشه کرد و در نهایت هم مجبور شد از مکه به مدینه که مشتاق هدایت و رهبری او بودند، هجرت کند. در مدینه علاوه بر رهبر معنوی، حاکم هم گردید و با هم عهدی با قبایل مختلف عرب و یهود مدینه و اطراف مدینه، اولین حکومت دینی را بنیان نهاد.
حضرت در دوران حکومتش سعی وافر داشت علاوه بر انجام وظایف رسالت، زمینههایی ایجاد کند که مردم مشقّت کمتر ببینند و از مواهب دنیا بیشتر بهرهمند گردند. نمونههای این سیره سیاسی در زندگی آن حضرت فراوان است که یک نمونه بسیار با اهمیت آن را یادآور میشویم. مشرکان قریش بعد از هجرت هم به دشمنی با پیامبر و مسلمانان با شدّت و حدّت بیشتر ادامه دادند تا این که در اولین جنگ مهم بعد از هجرت، در بدر شکست سختی متحمل گردیدند. یهود بنیقینقاع از این پیروزی مسلمانان در بدر احساس خطر کردند و پیمان شکستند که نهایتا به جلای آنان از مدینه منجر شد. مشرکان قریش برای تلافی بدر با تمام توان به مدینه حمله کردند و در احد، مسلمانان را به سختی شکست دادند. بعد از شکست احد، یهود بنی نضیر هم احساس کردند وقت درافتادن با مسلمانان است و پیمان شکستند که نهایتا به جلای آنان هم منجر شد.
با پادرمیانی حیّ بن اخطب، سلّام بن ابی الحقیق و دیگر سران یهود بنینضیر که کینه مسلمانان را داشتند و وعده آنان مبنی بر همراه ساختن مقاتلان بنیقریظه، قریش، غطفان و دیگر همپیمانانشان متحدانه و با تمام قوا به سوی مدینه هجوم آوردند تا بنیان حکومت نبوی را از بیخ برکنند. پیامبر هم با مشورت یاران و با کندن خندق، در قبال آنان صفآرایی کرد و با کشته شدن عمرو بن عبدودّ، مسلمانان در مرحله اول به پیروزی رسیدند.
اتحاد قریش و غطفان و هم پیمانانشان از یک طرف و احتمال پیوستن یهود بنی قریظه به آنان از طرف دیگر، قریش را در موضع قویتر قرار داده و در قلوب مسلمانان هراسی عظیم افکنده بود. با توجه به این واقعیات پیامبر در صدد چارجویی برآمد و دو اقدام مهم انجام داد:
اول؛ وقتی در اثنای این جنگ «نعیم بن مسعود اشجعی» مشرک که با یهود بنیقریظه و قریش ارتباط خوبی داشت، به محضر پیامبر رسید و ابراز ایمان کرد، حضرت از او خواست ایمانش را کتمان کرده و با استفاده از روابط خوبش با یهود و قریش، مانع اتحاد آنها شود. نعیم بن مسعود هم با اجرای یک نقشه هوشمندانه، قریش و یهود را نسبت به هم بدگمان کرد و مانع اتحادشان شد.(بحارالانوار 20/208)
دوم. به جدا ساختن غطفان از قریش همت کرد و پنهانی با سران غطفان مذاکره کرد و به آنان در قبال متارکه جنگ، وعده ثلث خرمای مدینه را داد! وقتی این مذاکرات و توافقات اولیه را به اطلاع رؤسای اوس و خزرج[دو طایفه مهم و بزرگ مدینه و صاحبان خرمای آن شهر] یعنی «سعد بن معاذ» و «سعد بن عباده» رساند تا رضایتشان را جلب کند، آن دو گفتند: «ای رسول خدا اگر این کار را به وحی و دستور خدا کردهای، ما تسلیم هستیم ولی چنانچه به رأی خود و جهت خیرخواهی ما کردهای، ما در آن نظر و «ان قلت» داریم! ما آن وقت که مشرک بودیم و خدا را نمیشناختیم، خرمایمان را جز در پذیرایی یا به ازای دریافت قیمت، بدانان نمیدادیم؛ حالا که به عزت اسلام و هدایت شما عزیز شدهایم، به طریق اولی بدانان این گونه عطا نخواهیم کرد و باج نخواهیم داد و بین ما و آنان شمشیر حکم خواهد کرد! حضرت فرمود: «این دستور آسمان نیست؛ من وقتی دیدم همه عرب علیه شما متحد شدهاند، برای خدمت به شما این پیشنهاد را دادم تا بدان، بینشان تفرقه بیفکنم و شوکت و قدرتشان را بشکنم»؛ بعد هم پیامبر مسأله را پینگرفت گر چه تصمیم خود را هم برای غطفان آشکار نساخت.(همان/252) این است سیره پیامبر در سیاست، کشورداری و اداره جنگها که بر اساس مشورت، عقل جمعی، مذاکره با دشمن و تدبیر رسیدن به پیروزی با کمترین هزینه بود. امید که این سیره عقلانی و مبتنی بر عقل جمعی بیشتر شناسانده شده و بدان اقتدا گردد.
انتهای پیام
برای موضوعات بدیهی شده ای مانند ضرورت گفتگو ومذاکره وکاربست عقلانیت نیازی به رجوع به سیره پیامبران وغیره نیست
فهمیدی چه گفتی؟