خرداد ماه، بیست و دوم و بیست و پنجم سال ۱۳۸۸ هم دارد | سروش دباغ
سروش دباغ، فرزند دکتر عبدالکریم سروش، در یادداشتی به مناسبت راهپیمایی سکوت ۲۵ خردادماه سال ۱۳۸۸، سه روز پس از انتخابات آن سال، در اینستاگرام:
طی سالیان گذشته بارها در خلوت به این عکس تاریخی نگاه کرده ام؛ عکسی که از آن بوی شورمندی و مدنیت و زندگی به مشام میرسد.
برای نسل من، خرداد ماه، سخت خاطره انگیز است؛ ربع قرن پیش، حادثۀ دوم خرداد در آن رخ داد؛ حادثه ای که نوید بخش نوع دیگری از حکمرانی و مناسبات و روابط سیاسی بود. می پنداشتم و می پنداشتیم که این خوابِ تعبیر ناشده، در سال 88، با به محاق رفتن روایتی از سیاست ورزیِ مشحون از دروغ و ریا و حقه بازی و پوپولیسم به محاق می رود و رؤیای ما محقق می شود. ولی نشد که نشد که نشد؛ که « ندانستم که این دریا چه موج خون فشان دارد».
خرداد ماه، بیست و دوم و بیست و پنجم سال ۱۳۸۸ هم دارد؛ بیست و دومی که میلیونها نفر به مهندس موسوی و شیخ کروبی رای دادند؛ و بیست و پنجمی که بزرگترین راه پیمایی مدنیِ پس از انقلاب در آن رقم خورد با حضور 3 میلیون معترض و منتقدِ با رویه ای معقول و مطالبه ای مشخص و معین: “رای من کو؟”. حضور موسوی و کروبیِ نازنین محصورِ در بند در این راهپیمایی به یاد ماندنی، تاریخی بود و مایه دلگرمیِ کثیری از شهروندان پیرامونی.
افسوس که این زخم کاریِ عمیق و بغض فروخورده و پاشانی و پریشانی خلایق انبوه، به سیزده سالگی خود رسیده و همچنان ده ها پرسش موجه برجای مانده؛ سوالاتی که پاسخی از جنس باتوم و گلوله و دستگیری و شکنجه و بازجویی و پرونده سازی دریافت کردند.
نیک میدانم که در روزگار کنونی آنقدر معضلات معیشتی گُرده شهروندان را خم کرده و عزا بر سر مردم ریخته شده که پیگیریِ مطالبات سیاسی و فرهنگی در زمرۀ دلمشغولی های اولیه عموم شهروندان نیست و بحساب نمیآید. در عین حال، فرا یاد آوردن آن خاطرات تلخ و شیرین که به مثابه برگی زرین و درخشان در تاریخ دموکراسی خواهی این دیار ثبت شده، برای شهروندان و اهالی فرهنگ و قلمی که آن دوران را با گوشت و پوست خود زیسته اند، ضروری مینماید و خالی از لطف نیست: «ما به خرداد پر از حادثه عادت داریم».
انتهای پیام
خیلی گیجی انصاف نیوز!