یک روایت که همه چیز را به باد داد؟
رئیس دولت اخیرا در اظهارنظری گفتهاست: «رئیس دانشگاه علوم پزشکی گیلان به من گفت چهرههای بسیجی و جهادی و انقلابی (در ایام کرونا) به بیمارستانها رفتهاند و به پزشکان و پرستاران یاد میدادند چگونه باید برای مردم کار کرد.»
به گزارش روزنامه فرهیختگان این اظهارنظر سیدابراهیم رئیسی اما واکنشهای بسیاری از سوی اعضا و مقامات نظام سلامت و همچنین کادر پزشکی و درمان کشور بهدنبال داشت؛ اظهاراتی بعضا تند که با پاسخهایی تندتر از سوی برخی فعالان جهادی کشور همراه بود. اینکه آیا حرف رئیسی درست یا نادرست است، یک مبحث است اما اینکه آیا چنین اظهارنظری، درست در زمان پیروزی جمعی ایران بر کرونا بجا بود یا نابجا مبحثی دیگر است. در روزگاری که رهبری با منطقی کاملا صحیح میگویند: «برای چندمینبار از مسئولان بهداشت و درمان، از پرستاران عزیز و از پزشکان عزیز، صمیمانه تشکر میکنیم. باید از همه کسانی که دستاندرکار این مسائل هستند تشکر کرد، چون واقعا دارند فداکاری میکنند.» در روزگاری که بهمثابه یک ملت بر ابربحران قرن چیره شدهایم و ظفرمندانه بر جایگاه شکست کرونا ایستادهایم، چه لزومی به ایجاد دوگانههایی است که جز سایه افکندن بر اصل این پیروزی ملی، اندک ضرورتی ندارد.
فراموش نکنیم چه ابربحرانی را پشتسر گذاشتیم
حتما دورانی را که بحران و نگرانیهای ناشی از شیوع سریع و بیرحمانه کرونا بر تمام وجوه زندگی مردم ایران و جهان سایه افکنده بود، یادتان هست. برگی تاریک از دفتر تاریخ معاصر ایران، اتفاقی بیسابقه و غیرقابلباور در نگاه اول، آنقدر غیرقابلباور بود که حتی پس از ورود ویروس به ایران و مشاهدات عینی مردم و رسانهها از میزان وخامت اوضاع، هنوز باورش برای عدهای سخت و ناممکن بود، هنوز میگفتند «این ویروس غیرواقعی است، تبلیغات است، رسانهها بزرگش کردهاند و بحرانی ساختگی است… .» البته که به مرور به همگان اثبات شد این ویروس نه رسانهای است و نه با کسی شوخی دارد، نه فقیر و غنی برایش مهم است و نه دارو و درمانی برایش وجود دارد. واقعیت بیرحمانه این ویروس با جهشها و سویههای متوالیاش که هربار با موجی قویتر از قبل به جوامع ضدحمله میزد، خود را با چهرهای بیرحمانه به جوامع سراسر دنیا شناساند و ابهامات را برطرف ساخت. البته که شاید آن عده حق داشتند، حق داشتند باور نکنند این ویروس شومی که در تاریخ معاصر و غیرمعاصر بشریت بیمانند بود. ویروسی که هیچ حائلی را مانعی بر سر راه گسترش خود نمیدید. ویروسی که حتی درصورت رعایت حداکثری پروتکلهای بهداشتی و محدودیتها و قرنطینهها از سوی شما و خانوادهتان، میتوانست از کوچکترین لغزش، فراموشی و سهلانگاریتان حداکثر استفاده را کرده و بیرحمانه به سلامت شما و عزیزانتان هجوم بیاورد. نفستان را بند آورد و عزیزانتان را یکی پس از دیگری از شما بگیرد. حالا به لطف وجود واکسیناسیون عمومی، تحمل قرنطینهها و محدودیتهای بسیار، رعایت حداکثری پروتکلهای بهداشتی و البته تحمل موجهای پیدرپی این ویروس بیرحم و عزاداری هرروزه برای صدها نفر از هموطنانمان، ما توانستهایم بر این بحران قرن غلبه کنیم، توانستهایم پیروز شویم تا دیگر چهارستون بدنمان از بیم ابتلای خودمان و عزیزانمان به این ویروس مرگبار نلرزد و دائما نگران راهیافتنش به خانه و خانواده خود نباشیم، تا دیگر روزانه ناچار به شنیدن اخبار تلخ صدها تن فوتی در اثر کووید نباشیم و برای کوچکترین امور و از خانه بیرونرفتنهایمان ناچار به تحمل انبوهی از نگرانیها و ملاحظات نباشیم.
نباید شیرینی این پیروزی ملی را با تلخی تخصیصزدنها درآمیزیم
حالا که دیگر این ویروس به اندازه آن روزهای اول شیوعش برایمان ترسناک نیست، نباید فراموش کنیم که در تمام طول مدت این دو سال، ما را چه آمد به سر. نباید یادمان برود از چه ابربحرانی گذر کردیم و چه اژدهای هفتسری را به زانو درآوردیم. حالا نباید شیرینی این پیروزی ملی، این ظفرمندی همگانی را که جز با همراهی و معاضدت تکتک و فردفرد ملت ایران میسر نبود، با تلخی تخصیصزدنها درآمیزیم. در مهار ابربحران قرن همچون جمیع بحرانهای تاریخ این کشور، جزءجزء ملت ایران همچون حلقههای لاینفک زنجیری پولادین دست در دست هم و پشت به پشت هم، تلاش کردند، در ملاحظه و کمک به تحقق این هدف جمعی دریغ نکردند و در یاریرسانی به یکدیگر کم نگذاشتند. از عامه مردم که با تحمل محدودیتها و قرنطینهها و ماسکزدنها و هزینه مال، زمان و اعصاب خود برای رعایت پروتکلهای بهداشتی گذشتند تا کادر درمان که به سبب جانفشانیها و مجاهدتهای مستمرشان در این دو سال، جایشان بر نوک این قله ظفرمندی قرار دارد. همه در این پیروزی سهیم و شریک هستند، پزشک با اندوخته دانش و مهارت خود، پرستار با جانفشانی و خدمات 24 ساعته خود، نیروهای خدماتی و جهادی با کمک به کادر درمان و پشتیبانی بیمارستانها، تهیه و توزیع اقلام بهداشتی بین مردم و دولت و مقامات نظام سلامت با تامین بهموقع واکسن و نظارت و پیگیری بر واکسیناسیون عمومی، همه در این کامیابی سهیم هستند، یکی بیشتر و یکی اندکی کمتر، آنچه اهمیت دارد این است، در همین زمان که آمار فوتیها در کشوری مانند استرالیا تا روزانه 60 تن هم گزارش میشود، در ایران بدون اتحاد تکتک اجزای ملت، رسیدن به این نقطه میسر نبود.
رهبری بارها گفتهاند جای کادر درمان بر نوک این قله ظفرمندی قرار دارد
گفتیم که کادر درمان به سبب جانفشانیها و مجاهدتهای مستمرشان در این دوسال، جایشان بر نوک این قله ظفرمندی قرار دارد و چرایش بر همگان روشن است. رئیسی اما اخیرا در اظهارنظری گفتهاست: «رئیس دانشگاه علوم پزشکی گیلان به من گفت چهرههای بسیجی و جهادی و انقلابی (در ایام کرونا) به بیمارستانها رفتهاند و به پزشکان و پرستاران یاد میدادند چگونه باید برای مردم کار کرد.» این اظهارنظر سیدابراهیم رئیسی واکنشهای بسیاری از سوی اعضا و مقامات نظام سلامت و همچنین کادر پزشکی و درمان کشور بهدنبال داشت؛ اظهاراتی بعضا تند که با پاسخهایی تندتر از سوی برخی فعالان جهادی کشور همراه بود. در اینجا صحت این گزاره دیگر اهمیتی ندارد و نباید بهدنبال درستی یا نادرستی جمله فوق بود. در روزگاری که رهبری مکررا اهمیت کادر درمان در مهار پاندمی کرونا را یادآور شده و با منطقی کاملا صحیح میگویند: «برای چندمینبار از مسئولان بهداشت و درمان، از پرستاران عزیز و از پزشکان عزیز، صمیمانه تشکر میکنیم. باید از همه کسانی که دستاندرکار این مسائل هستند تشکر کرد، چون واقعا دارند فداکاری میکنند.» در روزگاری که بسان یک ملت بر ابربحران قرن چیره شدهایم و پیروزمندانه بر جایگاه شکست کرونا ایستادهایم، چه الزامی به ایجاد دوقطبیهایی است که جز سایه افکندن بر پیکره این پیروزی ملی، کوچکترین ضرورتی ندارد.
بیش از 300 شهید مدافع سلامت که چشم بر موقعیتهای بهتر در کشورهای خارجی بستند
درست یک ماه پیش بود که علیرضا زالی، فرمانده ستاد مقابله با کرونا در استان تهران، از فوت ۳۰۰ مدافع سلامت از آغاز پاندمی تاکنون خبر داد. به گفته وی «با تکمیل پوشش واکسیناسیون کادر بهداشت و درمان، این آمار روند نزولی داشته است. البته شهدای مدافع سلامت تجلیبخش قله ایثارگری همکاران در سیستم بهداشتودرمان هستند و سایر همکاران نیز در این عرصه به دلیل مواجهه مستقیم با ویروس دچار مشکلات جسمی و روحی و چالشهای متعدد اجتماعی و خانوادگی شدند. شهدای مدافع سلامت گل سرسبد ایثار و جلوه پرشکوه کنار مردم ایستادن هستند. مدافعان آسمانی سلامت نیز عضوی از این لشکر خوبان محسوب میشوند.» به گفته رئیس سازمان نظام پرستاری، نیمی از این شهدا نیز پرستار بودهاند؛ «تعداد ۱۵۰ نفر از پرستاران جامعه پرستاری و کادر درمان بهعنوان ۱۵۰ شهید جامعه پرستاری به ثبت رسیدهاند و تا این لحظه ۶۵ تن از این آمار موردتایید قرار گرفتهاند.» پرستارانی که به گفته محمد شریفیمقدم، دبیرکل خانه پرستاری کشور، «۱۸ ماه است که تحت فشارهای روانی هستند و افسرده شدند. چون با بیماران درحال احتضار و شیون آنها و همراهانشان مدام در مواجهه هستند.» این جانفشانیها و ایثارگریها در شرایطی صورت میگرفت که اکثر کشورها، اعم از کشورهای توسعهیافته و بهرهمند مانند کانادا یا کشورهای همسایه مانند ترکیه و گرجستان، دربهدر بهدنبال پزشک و پرستار خارجی برای بیمارستانهای خود میگشتند و با اعطای امتیازات خاص مالی و رفاهی درصدد جذب کادر درمان دیگر کشورها و کشور ما بودند.
شکستهشدن مهمترین رکوردهای پزشکی به دست کادر درمان ایران در 2 سال همهگیری کرونا
آیا میدانستید که در دو سال همهگیری کرونا، 63 عمل پیوند قلب کودک در ایران انجام شده و ایران رتبه اول دنیا را در این رکورد به دست آورده است. آن هم در شرایطی که خدمات پزشکی مربوط به پیوند اعضا و باقی جراحیها در اکثر کشورها بهخاطر پاندمی کرونا یا تعطیل شده یا در اولویت نبود. یکی از آشنایان میگفت؛ «با فردی که ساکن لندن است صحبت میکردم، ایشان مشکل قلبی دارد. چهار، پنج سال پیش عمل قلب باز کرده و سه، چهار هفته پیش هم آنژیو داشت. به او میگفتم چه خبر؟ میگفت مردم نمیدانند در لندن برای دسترسی به یک متخصص قلب چقدر سختی میکشیم. مخصوصا کرونا باعث شده کسانی که نیاز به شیمیدرمانی داشتند، یکباره سهسال کارهایشان عقب بیفتد.» محمد رئیسزاده، رئیس سازمان نظام پزشکی، جراح عروق و رئیس دانشکده پزشکی علوم پزشکی بقیهالله در گفتوگویی که پیشتر با «فرهیختگان» داشت، در این خصوص گفته است: «در برخی کشورها همچون کانادا همه ساختارها دولتی است و کسی پول نمیدهد. اما دوست من که از بچههای شریف است و الان در کانادا زندگی میکند، برای یک MRI 6 ماه بعد به او وقت دادند. دختر همکار من در لندن داروسازی میخواند، گوشش درد میکرد، پرستار اورژانس او را معاینه کرد و سه روز بعد پزشک خانواده او را دید و سه ماه بعد وقت متخصص به او دادند! یعنی برخی کشورهای دنیا یک چیزهایی را حل کردهاند و یک چیزهایی را نیز تحمل میکنند. ما در کشور خود توقعات دیگری داریم و میخواهیم همهچیز را با هم داشته باشیم. یعنی همین لحظه ویزیت شوم، MRI شوم و فوقتخصص من را معاینه کند و هزینهها هم کم باشد، همهچیز را با کشورهای دیگر هم میسنجیم. آنها اگر یک جنبههایی دارند، از سوی دیگر جنبههای دیگری را نیز ندارند. مطلب دیگر این است که جامعه پزشکی ما در توان و تکنیک درحد استانداردهای جهانی است. از لحاظ ایثار و جانفشانی هم کمنظیر هستیم. در دوران دفاع مقدس دیدیم، در دوران جبهه مقاومت دیدیم، در دوران کرونا موردی نداریم که عمل جراحی یک بیمار دیگر دچار مشکل شده باشد و عقب بیفتد. در دوران کرونا هر کاری لازم بود در همان بیمارستانی که کرونا بود و خطر بود و در اتاق عملی که خطر داشت، انجام دادیم. زمانی من روی تخت کرونا بستری بودم، یک شب زنگ زدند بیمار کرونایی که بدحال بود را با آن وضعیت عمل کردم، چون به شخص دیگری دسترسی نداشتند. شب بعد دوباره همان حادثه تکرار شد. این داستان ثابت است. خیلی از همکاران ما این کارها را کردهاند.»
ایجاد دوگانهها در میدان فداکاری و جانفشانی چه ضرورتی دارد؟
رئیس نظامپزشکی در ادامه این گفتوگو مجاهدتهای کادر درمان را اینطور وصف کرد: «در کرونا بچههای جامعه پزشکی واقعا زحمت کشیدند. واقعا بچهها جان برکف بودند و هیچکس بهخاطر ترس، بیمار کرونایی را رها نکرد. همان روزهای اول که هنوز ابهامات زیادی بود بچهها وسط بخش میان 50 بیمار کرونایی میرفتند. من مسئول کمیته نیروی انسانی کرونا در بیمارستان بقیهالله بودم، در روزهای اولی که شروع شد، پزشکان رشتههای دیگر که کار نداشتند به کمک بچههای داخلی و عفونی میآمدند. بخش سرطان و زایمان که تعطیل شد، دکتر پیام میداد که من متخصص زنان و زایمان هستم، چه کمکی به بیماران کرونایی میتوانم کنم؟ فوقتخصص غدد بود، جراح ارتوپد بود و میگفت کجا به درد میخورم. 90 نفر را سازماندهی کردم تا به بچههای داخلی و عفونی کمک کنند. وقتی این بچهها خسته میشدند، یک نفر نبود بگوید نیستم. جراح ارتوپد از اسفند 98 که کرونا آمد تا چند ماه پیش تعطیل بود و میتوانست برود ولی واقعا بهکرات مورد داشتیم که میگفتند کجا به درد میخورم که کمک کنم، در اورژانس تریاژ کنم، کشیک بدهم و هر کاری بگویید انجام میدهم.» برکسی پوشیده نیست که شخص رئیس دولت سیزدهم نیز بارها از فداکاریها و جانفشانیهای کادر درمان تقدیر و تشکر کرده است و قطعا بر تمام آنچه از کادر درمان در اینجا گفتیم، مطلع هستند اما با این اوصاف، آیا درست است حال که زمان جشن گرفتن این پیروزی ملی سترگ فرارسیده است، برای پررنگ کردن تلاشهای جزئی از این ملت، تلاشها و مجاهدتهای جزئی دیگر را کمرنگ کنیم؟ اساسا آیا ایجاد چنین دوگانههایی که فلان گروه کار یاد فلان گروه دادهاند، در شرایط فعلی ضرورتی دارد؟
کادر درمان و نیروهای جهادی؛ دوگانهای که وجود خارجی ندارد
شاید برای خیلیها سوال باشد، مرز بین پزشک، پرستار و کادر درمان با جهادگران کجاست؟ آیا اصلا چنین مرزی وجود دارد و چنین تفکیکی ممکن و واقعگرایانه است؟ در میدان تلاش و مجاهدت شبانهروزی برای سلامت و جان مردم، پزشکان و متخصصان خود جهادگر هستند، به طرز خستگیناپذیر مجاهدت میکنند و شهید میشوند. اینجا دیگر تفاوتی بین کادر درمان و نیروهای جهادی نیست الا دانش و تخصص پزشکی گروه اول. اگر گروههای جهادی، تنها جهادگرند، کادر درمان درواقع متخصصان جهادگر هستند؛ متخصصانی که شاید روپوشهای سفیدشان شبیه به جامه خاکی و گِلی گروههای جهادی نباشد و ظاهرشان به این امور نخورد اما فیالواقع با اقدامات بینظیرشان همگان را متحیر کرده و به مفهوم جهاد جامه عمل پوشاندهاند، به روایت کمتر شنیدهشده رئیسزاده، رئیس سازمان نظام پزشکی، کادر درمان بخش مهمی از جبهه مقاومت در منطقه بودهاند. او قصه ناشنیده حضور کادر درمان در محور مقاومت را اینطور توصیف میکند: «در حوزه جبهه مقاومت در پنج سالی که درگیر بودیم هم حوزه سلامت کاستی نداشت؛ از آمرلی عراق تا سواحل مدیترانه درگیر بودیم. جبههای بود که یمن، عراق، لبنان، سوریه، ارمنستان و… درگیرش بودند. این جبهه میتوانست بهداری رزم نداشته باشد؟ فکر میکنید بهداری لبنان و سوریه جوابگو بود؟ چه کسی آنجا را پوشش داد؟ آیا ذرهای به حوزه سلامت ما تکان وارد شد؟ آیا ذرهای اجبار کردیم؟ جنگ برای ما بود هرچند آن سوی مرزها بود ولی آیا یک نفر را اجبار کردیم؟ بچههای داوطلب به اندازه نیاز و بیشتر از نیاز پوشش دادند. در جنگ به این وسعت بالای 600 متخصص و فوقتخصص در قالب 200 تیم داوطلب بودند.»
روایتی کمتر شنیدهشده از حضور کادر درمان در محور مقاومت، آنهایی که به ظاهرشان نمیآید جهادی باشند
رئیسزاده در ادامه روایت خود از حضور کادر درمان در محور مقاومت، از چهرههایی میگوید که اصلا به ظاهرشان نمیآید، جهادی باشند؛ «جراح عروق به حلب رفته بود و هر کاری میکردیم، برنمیگشت. رئیس دانشگاه گفته بود در ایام عید بگو برگردد. به زور او را بازگرداندیم. همین الان تیر و ترکش رسانهای را هم تحمل میکند. اگر برخی را بگویم که در حلب و سوریه و لبنان رفتهاند، تعجب میکنید. آدمهای عادی و معمولی بودند، ظاهرشان را ببینید فکر نمیکنید اینکاره باشند. در جنگ هم همینطور بود. الان آقای فرخ سعیدی بالای 90 سال سن دارند و کروات هم میزند، ایشان هنوز به شهید رهنمون عرق خاصی دارند. کتاب «کیست هیداتید» این آدم در دنیا رفرنس است، در اروپا و انگلیس و آمریکا اعتبار دارد. نفر اولی بود که یک زمانی در بیمارستان هفتتیر شهرری به او گفتند پنج جراح هستند و قرعهکشی میکنند و میبینند فرخ سعیدی نیست. گفتند ترسیده است، به او زنگ زدند و فهمیدند وسایلش را برداشته و به فرودگاه رفته است. در جنگ همواره حضور داشت. با شهید رهنمون رفیق بود. در بهشتزهرا در مراسم شهید رهنمون آمد. آدمهای عجیب و سرمایههای عجیبی در حوزه سلامت وجود دارند. خیلی از بزرگان ما در آمریکا بودند و وقتی انقلاب شد به ایران برگشتند. دکتر کلانتر که 82 ساله است دوهزار متر خانه در آمریکا داشت و سال 58 به اینجا آمد. مستمر در جنگ بود. هر سه پسر خود را در سپاه استخدام کرد. در زمان جنگ هم این کار را کرد. همه بچههای او نخبه هستند، تمام جنگ را در جبههها بودند. استوانههایی اینچنینی داریم که لازم نیست دانشجویان را به خارج بفرستیم.»
انتهای پیام