خرید تور تابستان ایران بوم گردی

چرا نباید از روحانی عبور کرد؟

سید سبحان تقوی، بخش تحلیلی انصاف نیوز: خرداد ٧٦ رییس جمهوری انتخاب شد که حامیانش از آن پس – دوم خردادی -نامیده می شدند و سرخوش از باده ی پیروزی در انتخاباتی که تصوّر برد در آن برایشان محال می نمود چنان اعتماد به نفسشان بالا رفت که گویی همه ی مشکلات و معضلات کشور تا آن روز را بناست رییس جمهور منتخب و دولتش یک شبه به اکسیرِ اصلاح رفع و دفع کند.
همین بود که سیلِ مطالباتِ انباشته در اقتصاد و سیاست و فرهنگ به جانب رییس جمهور نشانه رفت. هنوز یک ماه از انتخابات نگذشته بود که بهزاد نبوی در گفتگویی با “عصر ما” [ارگان رسمی سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی] کوشید تا استغنای متوهمی که گریبان گیر اصلاح طلبان شده بود را بزداید و با ترسیم طرحی واقعی از بافت حقیقی و ساختار حقوقی نظام جمهوری اسلامی و ذکر اختیارات قانونی رییس جمهور در این ساختار، به هواداران دولتِ تازه به قدرت رسیده بگوید که رییس جمهور منتخبشان در بهترین حالت تنها ٢٠ درصد از قدرت کشور را با خود دارد و استفاده ی غیرهوشمندانه از این ظرفیت اندک چه بسا خسارات و تبعاتی به بار آورَد که دولت و جامعه ی مدنی را یکجا در خود ببلعد. 
بهزاد نبوی آن روز در هیبتِ سیاستمداری میانسال اما سرد و گرم چشیده، تصوری درست از ساختار قدرت در ایران داشت؛ هرچند چپ های جوان که رفرمیست های رادیکال خوانده می شدند، تحلیل نبوی را برخاسته از محافظه کاری او و دوستانش در سازمان مجاهدین دانستند و حتی از همدستیِ او و هم حزبی هایش با حاکمیتِ محافظه کار سخن گفتند.
آن روزها شاید آیده آلیسمِ سیاسی و دل بستن به رویاهای دور و دراز خصیصه ی مشترک بسیاری از کنشگران سیاسی جریان چپ بود که موجبِ غفلتشان از واقعیت می شد و همین سبب شد تا نه تحرّکات سیاسی آن دولت در گشودن فضای بسته ی کشور در نظر آید؛ نه دستاوردهای اقتصادی اش و نه تعاملِ خوبش با جهان خارج. اینها دیده نشد اما در عوض، طرح “عبور از خاتمی” کلید خورد.
٨ سالِ اصلاح که گذشت و کشور در سراشیبیِ راست افتاد، تازه فرصتی و مجالی پیش آمد تا اصلاح طلبان که بسیاریشان طعم حضور در دولت را چشیده بودند در کارنامه ی جریان خود بنگرند و بابت فرصت هایی که در اثرِ درافتادن به ورطه ی آرمانگرایی و نداشتنِ تصویری متناسب و واقعی از فضا و رادیکالیسمی که دامن گیرشان شده بود از دست رفته بود حسرت خورند. تفاوت کار روحانی با خاتمی اما در آن است که مردمی که سال ٩٢ به روحانی رای دادند بیش از آنکه در فکر آرزوهای دور و دراز باشند، دل نگران آینده اند. اینان فرصت تجربه ی سال ٨٨ را نیز با خود دارند.
شاید اصلی ترین و نحس ترین میراثی که از دو دولت قبل برجا ماند فاصله ی ستبری است که میان دولت و ملت افتاد و به راحتی قابل بازسازی و ترمیم نیست. روحانی برای پر کردنِ این فاصله، در ایام انتخابات وعده هایی داد؛ اما باید دانست به ٢ جهت، عمل به آن وعده ها کاری بسیار مشکل خواهد بود: اول به جهت مشکلات فراوانِ باقی مانده از دو دولت پیشین – تا آنجا که معروف شد روحانی زمینی سوخته را به ارث برده – دوم، حجم بسیار بالای تخریب ها علیه دولت. روحانی فی الحال می کوشد تا بازی را به میدان سیاست خارجی برده و با حذف تحریم ها و بهبود فضای معیشت بخشی از آن فاصله را کاهش دهد.
از زمان روی کار آمدن دولت روحانی، فشار طیف محافظه کار – یا آنچه در ادبیات سیاسی رایج شاید به غلط اصولگرا می خوانیم – بر دولت و بدنه ی اجتماعیِ حامی آن به نحو ملموسی افزایش یافته است. در همین مدت کم، بسیاری از آنها که در ٨ سال دولتِ “محمود” سرِ آسایش بر زمین نهاده بودند و حتی قهر ١١روزه ی رییس جمهور محبوبشان و ایستادنش در برابر رهبری در قضیه ی عزل وزیر اطلاعات و آوردنِ فیلم خصوصی از زد و بند مرتضوی با یکی از برادران لاریجانی به صحن علنی مجلس و تحریم های بین المللی و قطعنامه های شورای امنیت، خاطرشان را نمی آشفت؛ یکباره احساس تکلیف کرده و دلواپس وادادگیِ “ظریف” در سیاست هسته ای و دل نگران آسان گیریِ “جنتی” در فرهنگ و بی توجهی دولت به وضعیت اسفبار حجاب! شدند و علاج کار در آن دیدند که امسال مراسم ١٣ آبان را از همه ساله باشکوه تر برگزار کنند؛ چندین و چند کنسرت موسیقی با مجوز رسمی از ارشاد را لغو کرده؛ در نماز جمعه علیه دولت و رییس جمهور و برخی چهره های مطرح نظام بولتن و شبنامه پخش کنند؛ درج عکس و تصویر رییس جمهور اسبق کشورمان را تهدیدی برای امنیت ملی برشمرند و سخنرانی هایی را در دانشگاه ها بر هم زنند و این آخری آنچنان شدت گرفت که به پرتاب آجر و گوجه به علی مطهری در شیراز و زخمی شدن وی انجامید.
مثنوی بلندِ تقابل مجلس اصولگرا با دولت روحانی داستان دیگری است؛ مثنوی بلندی با شاه بیتِ “فتنه”. مجلسی که هنوز نتوانسته بابت استیضاح فرجی دانا پاسخی قانع کننده به افکار عمومی دهد، هنوز بر طبلِ تقابل با دولت می کوبد و وقایع سال ٨٨ را دست آویزی ساخته تا به بهانه ی آن به مخالفت با دولت پرداخته و رمقِ دولتمردان را بگیرد. این میزان از تقابل مجلس با دولت و این حجم باج خواهی از یک دولتِ تازه تشکیل – که نمود آن را در داستان عزل و انتصابات اخیر در وزارت علوم دیده ایم – در طول سالهای پس از انقلاب اگر نگوییم بی مانند، لااقل کم نظیر بوده است.
رییس جمهور مطلوبِ این مجلس همان احمدی نژادی است که مجلس و مجلسیان را به تمسخر می گرفت؛ مصوباتشان را وقعی نمی نهاد و دولت خویش را در رأس امور می دانست؛ نه روحانیِ حقوق خوانده ای که شأن مجلس را محترم می شمارد و به رسم ادب و زبان انصاف با مجلسیون سخن می گوید.
طیف افراطی مجلس موسوم به “پایداری” در این مدت کوشیده تا با برجسته کردن حضور بعضی افراد در دولت و بستنِ دخیل به “امامزاده فتنه” با هیاهو و شانتاژ خبری گسترده، اکثریت اصولگرای مجلس را با خود همراه سازد و گاهی موفق هم بوده است.
باری، مخالفان دولت روحانی و جریان اصلاحات می کوشند تا با فضاسازی های گسترده در داخل کشور و مشغول ساختن دولت به این درگیری ها، روحانی و اطرافیانش را از نفس بیندازند و فرصت عمل به وعده های انتخاباتی را از او بگیرند و مردم را از روند اصلاحیِ وعده داده شده ناامید سازند تا هم صحنه برای انتخابات مجلس و خبرگان خالی بماند و هم در دور بعد انتخابات ریاست جمهوری از میان خود، آلترناتیوی برای رقابت با روحانی رو کنند.
دولت روحانی “محبوب”ِ تندروها نیست پس چه بهتر که “مرعوب”شان باشد؛ یعنی تندروهای داخل به دنبال آنند که نشان دهند هرچند دولت از ما نیست و با رای اصلاح طلبان بر سرِ کار آمده اما از ما حساب می برد. لغو مجوز برنامه ها و برهم زدن سخنرانی ها و سعی برای بسته شدن فضا همه و همه برای آنست که نشان دهند از خرداد ٩٢ به بعد هیچ اتفاقی در کشور نیفتاده و در بر همان پاشنه ی سابق می گردد.
کوتاه سخن آنکه در شرایط فعلی نباید از روحانی گذشت و دست از حمایت دولتش کشید. روحانی خود در تمام سالهای پس از انقلاب در بطن بحران های کشور بوده و بهتر از هر کسی تندروها را می شناسد و راه مقابله با آنها را می داند. روحانی به خوبی از سبدِ رأی و بدنه ی اجتماعیِ حامی خود باخبر است و خوب می داند که این بدنه ی اجتماعی از او چه می خواهد و از آنجا که چشمی به مجلس آینده و دور دوم ریاست جمهرری دارد می کوشد تا این بدنه ی اجتماعی را که یکبار غلبه ی خود را پای صندوق رأی نشان داده راضی نگاه دارد. روحانی اما تلاش می کند به دور از هیجان و از طریق فعال کردن لابی هایی در درون قدرت، خواسته ی حامیانش را محقق سازد.
باید در نظر داشت که ایستادن به پای روحانی و دولتش به معنای عدم طرح مطالبات و چشم بستن بر کاستی ها نیست. اصلاح طلبان در شرایطی راضی به شرکت در انتخابات و حمایت از روحانی شدند که دو تن از شخصیت های تاثیرگذارشان – یعنی مهندس موسوی و حجت الاسلام کروبی – همچنان در حصرند و دو نامزد اصلیشان یکی به جهت فشارها وارد رقابت نشد – خاتمی – و دیگری هم ردّ صلاحیت شد – هاشمی رفسنجانی -. این شرکت اصلاح طلبان نشان از رضایت آنها به حدّاقل ها داشت. اصلاح طلبان نیک می دانند که دولت روحانی، دولت اصلاحات نیست و آنگونه که احسان شریعتی گفت، روحانی مصالحه ی موقّتی و مشروطی است.
گذشته از این، اصرار اصلاح طلبان بر مطالبات سیاسی، در شرایطی که جامعه عمدتاً درگیر مشکلاتی چون اشتغال و تحریم و تورم است موجب جدایی اصلاح طلبان از بدنه‌ی اجتماع خواهد شد؛ یعنی جامعه مطالباتی دارد که با مطالبات اصلاح طلبان یکی نیست. چه بسا پافشاری اصلاح طلبان بر خواسته‌های سیاسی خود و نادیده گرفتن معضلات معیشتی مردم، در میان مدت آنها را از چشم مردم بیندازد. جای انکار نیست که توده‌ی مردم در ایران هنوز با عیارِ معیشت در بضاعتِ دولت‌ها می نگرند و بیش از هر چیز دل ناگران دخل و خرج خویشند. این گروه که بخش اصلی جمعیت کشور را می‌سازند در تحقق خواسته‌هایشان بسیار کم حوصله‌اند و روحانی در این زمینه با انباشتِ مطالباتی رو به روست که میراث دولت قبل است.
خواست اصلی بدنه‌ی حامی روحانی، تدبیر همراه با تغییر بوده و هست اما باید دانست که نباید مطالبات را تبدیل به چالش کرد. تبدیل مطالبات به چالش از طرف حامیان، موجب بهره برداری مخالفان خواهد شد. تحربه نشان داده ساختار قدرت در ایران چنان شکننده است که پافشاری بر توقعاتِ حدّاکثری نه تنها راه بر تحقق برنامه‌های اصلاحی می‌بندد که – در جهت عکس – با امنیتی شدن فضا پای محافظه کاران را بیشتر به بازی خواهد گشود.
هرچند فشارها بر اصلاح طلبان به ویژه پس از انتخابات سال ٨٨ موجب کاهش ناخواسته‌ی سطح مطالبات آنان شد و این موضوع تا بدان جا پیش رفت که متاسفانه عده‌ای از اصلاح طلبان به نادرست، از طرح مطالبات – حتی در سطح اقلیّ آن – احساس نگرانی کرده و آن را عملی رادیکال ارزیابی کردند؛ اما باید مطالبات اساسی و معقول و حقّه‌ی این جریان از سوی نمایندگان فکری، مراجع تصمیم گیری و رسانه‌های منتسب به آن به گوش جامعه رسیده و از این طریق، مخاطب را ناچار به شنیدن آنها و حضور در گفتگویی انتقادی ساخت. احزاب سیاسی، تشکل‌های دانشجویی، گروه‌های مدنی و در یک کلام تمامی تحول خواهان و مطالبه گران نباید خود را بیرون از بازی دیده و خارج از گود بنشینند. باید در صحنه بود و از دولت حمایت کرد. این حمایت متضمّن نوعی همکاری است؛ بدین ترتیب که فی المثل هرگاه رییس جمهور مطلبی می‌گوید که مثبت است و بابِ میل بدنه‌ی اجتماعی حامی او، احزاب و تشکل‌ها و گروه‌ها و فعالان مدنی – سیاسی باید آنقدر در سطح جامعه آن را بیان کرده و در اطرافش روشنگری کنند که به شکل یک خواسته‌ی عمومی درآید و دیگر دستگاه‌ها را هم ناچار به همراهی با دولت در آن موضوع مشخص کند.
٨ سال دولت احمدی نژاد شاید توفیقی اجباری بود برای اصلاح طلبان تا در بضاعتِ فکری و سرمایه‌ی اندیشگانی خود بنگرند و به بازاندیشی در برنامه‌های خود بپردازند. دولت روحانی نیز فرصت مناسبی است برای اصلاح طلبان تا با بهره گیری از گشودگیِ نسبی فضا نسبت به ٨ سال قبل، به رسالت اصلی خویش که تربیت نیروهای اجتماعی متعهد با اندیشه‌ی اصلاح طلبانه در مسایل فرهنگی و اجتماعی است پرداخته و هم چنین نهادسازی و نهادپروری روی آورند.
انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا