«سرنوشت گیاهان بومی ایران را با تراریخته به خطر نیندازید»
دکتر علی متولی زاده اردکانی، متخصص ژنتیک و زیست فناوری و دبیر انجمن زیست فناوری سلامت ایران در واکنش به یادداشتی که روز گذشته در پایگاه خبری انصاف نیوز منتشر شد [لینک] نوشت:
در مورد یادداشت محقق مهندسی ژنتیک گیاهی و ایمنی زیستی از دانشگاه کرمان با عنوان “فتنه تراریخته هراسی” نکاتی چند به ذهن اینجانب رسید که فهرست وار مطرح میکنم و نتیجه گیری را واگذار میکنیم به مردم فهیم ایران.
از عنوان یادداشت بر می آید که نویسنده هدف القاء نامشروع بودن منتقدان محصولات دستکاری شده ژنتیک را در سر دارد. فتنه در فرهنگ فارسی معین به معانی زیادی به کار برده شده و یکی از آنها اختلاف کردن مردم در رای و تدبیر است.
سپس آوردن تراریخته هراسی اشاره به مخالفت منتقدین تراریخته و ترس آنها از تکنولوژی دستکاری ژنتیک است. بنابر این نویسنده هدف خود را مشخص کرده و آن حمله به منتقدان و پرتاب آنها به دره اختلاف افکنان علم ستیز! با نقاب دفاع از علم و اعتدال ولی استفاده از ابزار تهمت و برچسب زنی!
نویسنده از الفاظ ماکیاول و شارلاتانیزم هم استفاده میکنند تا منتقدین را کاملا غیر علمی و غیر موجه در مواضع به حق خود جلوه دهند. موضعی که میلیونها منتقد تراریخته در سراسر جهان، از پیر و جوان و زن و مرد، اروپایی و غیر اروپایی، آفریقایی و آسیایی را در بر میگیرد.
در واقع تظاهرات این جماعت در کشور های اروپایی سالانه اتفاق می افتد و باعث شده است تا دولت های قدرتمند جهان را مجبور کند تا منافع سلامت سرزمین و مردم را ملاحظه کنند و فقط به فکر بازار زیست فناوری نباشند. مونوپلی اقتصاد سرمایه داری در طول نیم قرن گذشته پیشرفت های زیادی را امکان پذیر ساخته است، اما مشکلات بزرگی را هم برای جامعه جهانی بوجود آورده است. بازار بذر محصولات جهانی فکر تازه ای نبوده و سالها است سرمایه داران جهانی در اندیشه آن بوده و هستند.
این خواب و خیال مردم جهان سومی نیست، بلکه فرایند رشد سرمایه داری در کشاورزی است تا با استفاده از تکنولوژی های نوین نه تنها DNA کل موجودات زیستی را به نام شرکت ها به ثبت برسانند، بلکه علاقمند هستند بازاری جهانی را ایجاد کنند تا هر چه هست و نیست را تغییر و تبدیل کنند و از این فرایند چرخه سرمایه و نظام حاکم بر آن بچرخد.
حتما نفعی هم برای بعضی خواهد داشت. اما به چه قیمتی؟ این سوال را نویسنده مهندس کشاورزی گیاهی یادداشت پاسخ نمیدهد. چون سوال سختی است و نیاز به بحث ها و بررسی ها و مطالعه بسیار وسیع دارد. اما تکیه کردن بر سطح مساله تراریخته ها و منطق استفاده از آن چه در کاشت و چه در مصرف نویسنده را از سوال اصلی منحرف ساخته است که چرا استفاده وسیع از تکنولوژی تراریخته در جهان عمده در 4 کشور است؟ و از 6 کمپانی که انحصار این بازار را در جهان در اختیار دارند، 3 کمپانی سینجنتا، BASF و BAYER حق فروش محصولات خود را در دو کشور سوییس و آلمان ( این شرکت ها در آنجا به ثبت رسیده ) ندارند.
اتفاقا هر دو کشور قوانین منع کاشت تراریخته ها را در سرزمین خود دارند. چرا؟ پاسخ این سوال را در جایی در یادداشت نوشته اند که صلاح مملکت خویش خسروان آن ملک دانند. صحیح است. اما در اینجا کمال بی خردی است که در حوزه دانش زیست فناوری کشور ایران را برابر با کشور آلمان و سوییس بدانیم.
کسانی که تجربه تدریس و تحقیق در این حوزه در ایران دارند به خوبی واقف هستند که سطح نگری پایان نامه ها و تکنولوژی های استفاده شده در حد PCR و Real time بیشتر به وجود ساختاری در کشور اشاره دارد که متاسفانه در سطح 30 سال گذشته جهان است.
در واقع حرف و حدیث های برنج تراریخته و اهمیت موضوع به چند دهه گذشته بر میگردد و همچنان جامعه علمی زیست فناوری کشاورزی کشور با آن دل خوش است!
ما خود را صاحب فنون در این زمینه ها میدانیم، اما کدام محقق واقعی ایرانی است که نداند در این حوزه چه مقدار عقب هستیم. دل خوش کردن به این فناوری قدیمی و تصمیم گیری عجولانه در کاشت و استفاده از آنها بدون هیچ آزمایشی که سلامت آنها را تضمین کند!
آقای مهندس ژنتیک گیاهی باید به جامعه علمی کشاورزی در ایران توضیح دهند که چرا روسیه با آن وسعت سرزمین و آن دانشمندان درجه یک در حوزه زیست فناوری، در سطح مجلس و ریاست جمهوری تصمیم گرفت که کاملا از ساخت محصولات تراریخته و استفاده و کاشت آن دوری جوید؟
این فرافکنی است که گفته میشود هر کشوری حق دارد تصمیم برای خود بگیرد. تجربه 20 سال کاشت و استفاده از این محصولات دستکاری شده در جهان بسیاری از جاهای مهم جهان از جمله فرانسه، ایتالیا، آلمان، اسکاتلند، ایرلند، اسراییل، … و کلا 38 کشور را به این نتیجه رسانده که این محصولات را به دلیل تبعات بر تنوع زیستی سرزمین کاشت نکنند و مصرف آنها بسیار محدود باشد.
متاسفانه اسناد نشان میدهند که در ایران موضوع تراریخته (توسط همان کسانی که آزولا را از فیلیپین به کشور آورده است و پایان نامه خود را در باره منافع این گیاه نوشته و در شمال کشور پخش کرده که هم اکنون معضل بزرگی در تالاب های شمالی ایران است) به شکل علمی مطرح نشد و سیاسی با آن برخورد شد. نتیجه آن برخورد از روی ترس و نگرانی جمعیت بزرگی از مردم کشور در باره این محصولات است.
ایراد گرفتن از افرادی که در باره تراریخته آسمان را به زمین و همه مشکلات ملت ایران را از آن دانستند، آسان است. اما ایراد نگرفتن از افرادی که قدرت و پول و مدیریت های کلان زیست فناوری به دست آنها سپرده شده اند و همگی بدون استثنا شرکت های خصوصی داشته و ذینفع هستند در استفاده بی حد و حصر از این محصولات، خود اشتباه بزرگ و نابخشودنی است. میتوان گروه اول را نادان و کم اطلاع جلوه داد ولی گروه دوم را چه بنامیم؟ شارلاتان؟ ماکیاول؟ جالب است اخیرا اخبار رسیده است که منابع مالی به طرف دانشگاه علوم پزشکی یزد و کرمان سرازیر شده است برای تایید محصولات دستکاری شده ژنتیک. حتا سایت اختصاصی هم قرار است ایجاد شود.
اگر جای دوستان دانا و خردمند کرمانی و یزدی بودم سرنوشت گیاهان بومی آن منطقه را با کاشت تراریخته به خطر نمی انداختم. اگر میخواهیم فرزندان ایران زمین از انار و پسته یزد و کرمان به شکل بومی و طبیعی آن همانطور که اجداد ما استفاده می کرده اند، در آینده از آن بهره مند گردند، اجازه کاشت هیچ محصول دستکاری شده ژنتیک را در آن استان ها ندهید و نگاهی به دشمن ایران یعنی اسراییل بیاندازید که اجازه کشت یک متر مربع از سرزمین اشغالی را به این محصولات نمیدهد . فقط برای تحقیقات را اجازه صادر میکند تا از رشد تکنولوژی های نوین عقب نماند. پس از دشمن هم میتوان درس گرفت.
انتهای پیام