حقوق بازنشستگان از ابتدایی ترین نیاز های آنهاست، پرداخت کنید، آنها را سر پیری مجبور به آمدن به خیابان میکنید
روزنامه شرق نوشت: بازنشستگان جامعه ایرانی در کف مطالبات خود از نظر هرم مازلو، گرفتار آمدهاند. هرم مازلو مشهورترین هرم درباره نیازهای انسانی است. این هرم که بسیار مشهور است، ابتداییترین نیازهای انسانی را در پایین هرم، از تغذیه تا بهداشت و درمان و تحصیل، ازدواج، اشتغال و کار و… مطرح میکند و در کف این هرم درآمد هر انسانی اعم از کارگر، کارمند و… و بازنشسته باید در حدی باشد که نیاز او را در درجه اول برای تداوم بقا و تغذیه و خوراک مناسب تأمین کند، حداقلی برای زندهبودن و ادامه بقا. شوربختانه میلیونها بازنشسته و خانوادههای آنان در شرایط کنونی کشور در کف هرم مازلو ماندهاند و گاهی حتی از تأمین قوت لایموت خود و خانوادههایشان بازماندهاند! آنها کف خیابان را برای تأمین نیاز بسیار ابتدایی مازلویی برای ادامه زندگیشان انتخاب کردهاند. این کف واقعا حیرتآور و اندوهبار است. آخر بعد از 30 سال کار و در مواردی حتی بیشتر، بیایی کف خیابان و داد بزنی که «سفرههایمان خالی است». این یعنی درماندگی در کشوری که دومین منابع سوخت گاز دنیا را دارد و دارای منابع بسیار سرشار نفت، حتی بعد از سالها استخراج است. اگر نظریه هانا آرنت را درباره گرسنگان و تهیدستان و اعتراض آنها به گرسنگی به کناری بگذاریم، شرمندگی برای جامعه و دولتهایی میماند که باید با مدیریتهای مؤثر و کارآمد ضمن تأمین نیازهای ابتدایی نه گسترده بازنشستگان، تمامی منابع غنی را از یک سو و سرمایههای انسانی را از سوی دیگر حفاظت و مدیریت میکردند. دردآور است که بگوییم دولت، مردم را مانند نیازمندان کمدرآمدی تصور کرده که با اقداماتی نظیر یارانه یا با افزایش مستمری بازنشستگان کمدرآمد و کنارگذاشتن بازنشستگانی که اندک دریافتیها و حقوق و دستمزد بیشتر از 30 سال کار و خدمتشان از دیگران بیشتر در کف همان هرم مازلو حرکت کند و بازنشستگان را به صدقهبگیرانی تبدیل کند که گویا اینان بیشتر از 30 سال در هر عرصهای کار و تلاش نکردهاند. اینکه بازنشستگان در هر گروهی کف خیابان را به صدقهبگیری و تأمین نان در حداقل اندازهاش ترجیح دادهاند و مروج نظریات هانا آرنت شدهاند، موجب تأسف برای دولتی است که وعدههایش بلند اما اقداماتش حتی در حد کف «هرم مازلو» نبوده است!
در شرایطی که وعدهها و حرفهای کماثر گوش فلک را کر کرده است، هرروز خبری از مسئله حقوق بازنشستگی میشنوی که در تبصره و ماده، در حال افول است. یکی میگوید تبصره فلان و دیگری میگوید ماده بهمان، در این وانفسا هم دولت به فکر افزایش صدقهبگیران است نه سرمایههای انسانی، نه کسانی که سالها زحمت کشیدهاند تا باری توانفرسا را از دوش این جامعه بردارند. بازنشستگان در کف هرم مازلو در حقیقت در کف خیابان هستند. صدایشان گرفته است از بس فریاد کشیدهاند اما کو گوش شنوایی… . ماده فلان و تبصره بهمان برایشان بیاثر است.
در این شرایط هم افزایش بیرویه قیمتها که با هزار توجیه مثلا اقتصادی مورد تحلیل قرار میگیرد، مثل آب در هاون کوبیدن است. سالها قبل یک هموطن میگفت: «حق نفت مرا بهعنوان یک ایرانی به من بدهید، من دیگر چیزی نمیخواهم». این گفته شاید شوخی یا لطیفه به نظر برسد اما واقعیتی کاملا ملموس است. مگر آن رئیسجمهور پوپولیست وعده نمیداد «پول نفت را سر سفرههای مردم میآوریم». من شخصا از سفرهای که بوی نفت بدهد، حالم دگرگون میشود. اما نفت را سر سفره نیاورید، حق بازنشستگان را بدهید؛ بازنشستهای که تا حدود 35 سال یا حتی بیشتر کار کرده و هرماه مبلغ درخوروجهی از حقوق و دستمزد او بابت بیمه بازنشستگی کم میشده است. شما هنر نمیکنید که هزینه زیادی را که شاغل سابق بهعنوان بیمه بازنشستگیاش از او کم شده، به قول خودتان در دوران تقاعد و بازنشستگی به او پرداخت میکنید. این نه پول نفت است و نه چیز دیگری، این پول کار و خدمت 30ساله و گاه بیشتر یک سرمایه انسانی است. شما که از «سرمایه انسانیتان» حمایت نکردهاید و او را در دوره بازنشستگی به کف خیابان و کف هرم مازلو آوردهاید، لااقل تلاش و کار سالها خدمت «سرمایه انسانی» را پاسخگو باشید. تهیدستان تا از چنبره «گرسنگی» رها نشوند، به مرحله بعدی هرم مازلو حتی فکر هم نمیکنند. شرافت و کرامت انسانی، حفظ امنیت، تأمین نیازهای عاطفی و… بالاتر از همه دستیابی به مرحله «فرهیختگی انسانی» بدجوری هرم مازلو را لرزان کرده است. موی سپید را فلکم رایگان نداد / این نسیه را به نقد جوانی خریدهام.
انتهای پیام