آقای ظریف نیامدن شما بدتر بود
عرشه آنلاین نوشت :محمدرضا جلائیپور فعال سیاسی نوشته است : ۲۵ سال گذشته درس روشنی دارد: با کنارهگیری مصلحان تنبیهِ مردم توسط اقتدارگرایان کمتر نمیشود و از قضا امکاناتِ تنبیهشان و خساراتِ حکمرانیشان افزایش مییابد. برای بهبود شرایط نیازمند ایستادگی بیشتر در برابر اقتدارگرایی و تلاش نهادینهٔ افزونتریم .
در بخشی از گفتگویتان با روزنامهٔ «صبح نو» آمده است که در پاسخ به اصرار محمد خاتمی برای ثبت نامتان در انتخابات ۱۴۰۰ به ایشان گفتهاید که «نمیآیم چون مردم با رأیدادن به من، تنبیه خواهند شد، کمااینکه مردم از سال ۹۶ به بعد بهخاطر رأی به روحانی تنبیه شدند». با کمال احترام به شما و خدمات بسیار مهمی که به کشور کردهاید، این استدلال قابل دفاع نیست و از آنجا که به زبانهای مختلف شنیده میشود و تکرارِ چنین تصمیمهای تاثیرگذاری با این استدلال مخدوش میتواند هزینههای سهمگینی به کشور تحمیل کند در ادامه آن را نقد میکنم.
استدلالی که آوردهاید در واقعا تعبیر دیگری است از مطلوب دانستنِ یکپارچه شدنِ حاکمیت و کنارهگیریِ انتخاباتیِ نیروهای توسعهگرا، دموکراسیخواه و عدالتجو در برابر پیشرویِ اقتدارگرایی به امید اینکه در حاکمیت یکدست خودِ اقتدارگرایان حل مساله کنند.
اولا یکپارچگی حاکمیت حتی با کنارهگیریِ مصلحان سیاسی حاصل نمیشود و رقابتهای سیاسی درونِ جبههٔ اصولگرایی و مجمعالجزایر گروههای رقیبشان برقرار میماند. امروز هم شاهدیم که مثلا در شهرداری تهران تنش میان تیم زاکانی با تیم قالیباف کمتر از تنشاش با تیم اصلاحطلبان نیست. یا در سیاست خارجی تنش میان نگاه امیرعبداللهیان با نگاه سعید جلیلی مرئی است. لحن باقر قالیباف در برابر جریان پایداری هم حاکی از رقابت و تنش جدی شده است و حتی در درون نهادهای امنیتی هم رقابتها بعضا به برکناری عالیرتبهترین نیروها میانجامد.
اما گذشته از اینکه حاکمیتِ واقعا یکپارچه و با انسجامِ کامل «ممکن» و دستیافتنی نیست، به هر میزانی که حاصل بشود «مطلوب» هم نیست. تجربهٔ دولتهای احمدینژاد و سال گذشتهٔ دولت ابراهیم رئیسی هم شاهدی روشن علیه این استدلال است. آیا عملکرد دولتهای خاتمی و دولت اول روحانی (قبل از برآمدن ترامپ و تشدید تحریمها)، علیرغم همهٔ کارشکنیها و به قول شما تنبیهها، در مجموع و بر اساس همهٔ شاخصهای اصلی در همهٔ حوزهها (از اقتصادی و فرهنگی و اجتماعی تا سیاست داخلی و خارجی) برای جامعهٔ ایران بهتر از نتیجهٔ عملکرد دولتهای محمود احمدینژاد و دولت کنونی ابراهیم رئیسی، علیرغم نزدیکتر بودنشان به سایر ارکان قدرت، به وضوح بهتر نبوده است؟
در برابر استدلال شما این پرسش مهم شایستهٔ طرح و توجه است: چرا دولتهای محمد خاتمی، علیرغم همهٔ بحرانهایی که اقتدارگرایان برایش ساختند، از هر نظر نتیجهٔ بهتری از دولتهای محمود احمدینژاد داشت؟ چرا هم قدرت متشکل جامعه و هم ظرفیت حکمرانی در دولتهای خاتمی و حتی دولت روحانی از دولتهای احمدینژاد و رئیسی بیشتر بود؟ به نظر میرسد پاسخش روشن است: کسانی که با کنارهگیری امثال شما دولت و مجلس را در دست میگیرند اولا اهداف متفاوتی با نیروهای توسعهگرا و دموکراسیخواه و عدالتگرا دارند و اساسا میخواهند کشور را در مسیر دیگری هدایت کنند و ثانیا اگر اهداف مشترکی با نیروهای توسعهگرا و اصلاحطلب هم داشته باشند توانایی تحقق این اهداف را ندارند. نتیجه هم این میشود که عملکرد دولتهای اصلاحگراتر، علیرغم همه کارشکنیها، عملا نتایج بهتری از دولتهای نزدیکتر به اقتدارگرایان پیدا میکند.
از قضا برجام نمونهٔ روشنی است. در همین زیستبوم سیاسیِ فعلی ایران آیا بدون نقشآفرینی و تلاش و مذاکره و مهارت توافقسازی شما در داخل مجموعهٔ حاکمیت ایران قانع میشد که برجام امضا شود؟ بهتر از ناظرانی مثل ما میدانید که نه. و فرضا اگر بدون مذاکره و توافقسازی شما ارادهٔ توافق در حاکمیت ایران ایجاد میشد، آیا بدون نقشآفرینی و بنبستگشایی و توان مذاکراتی شما عملا محقق میشد؟ مگر نگفته بودید منتقدان شما توان توافق بر سر دو صفحه را هم ندارند؟ حالا چطور میگویید با نیامدنتان و حاکم شدن همان منتقدان نتیجهٔ بهتری حاصل میشود؟ با نیامدنتان اقتدارگرایی و براندازی تقویت شد که عملا به تنبیه بیشتر مردم و هزینههای بیشتر برای ایران میانجامد. حالا که یک سال گذشته روشنتر نیست که با حاکمیت همان منتقدان مردم عملا بسیار بیشتر تنبیه شدهاند؟
آیا فرسایشی شدنِ بیدستاورد مذاکرات و عقب افتادن یکسالهٔ رفع تحریمها، اجرای عملی بخشی از طرح صیانت توسط دولت و افزایش قیمت و کاهش سرعتِ اینترنت، افزایش شدید گشتهای ارشاد و نقض حقوق و آزادیهای سیاسی، تصویب و اجرای طرح جوانی جمعیت و منع توزیع لوازم جلوگیری از بارداری و غربالگری، تشدید ملموسِ ممیزیها و محدودیتها در همهٔ هنرها و حوزهٔ کتاب و مطبوعات و افزایش فقر و انواعی از نابرابری تنبیه بزرگتری نبوده است؟
آیا اینکه اینکه دغدغهٔ رئیس بانک مرکزی حجاب مراجعان بانکها شده، در استخدام معلمان و اعضای هیات علمی دانشگاه نقش تعداد فرزند و گرایش اصولگرا بیشتر از صلاحیت علمی شده، کیفیت بروکراسی و بروکراتها در همهٔ نهادهای عمومی به شدت رو به ضعف رفته و حتی برگزاری بدون تقلب وسیع در کنکور هم از توان بروکراسی خارج شده، و در اغلب وزارتخانهها اشتباهات سیاستی بزرگ و کاهش ظرفیت حل مساله تبدیل به اخبار یومیه شده، تنبیه بزرگتری نیست؟
بیشتر بخوانید :
علیرغم همهٔ کارشکنیها، با ریاست جمهوری شما هیچ یک از این اتفاقات نمیافتاد و با رفع تحریمها دولت شما میتوانست لااقل مشابه دولت اول روحانی شود و در چند زمینه دستاوردهای قابل اعتنا داشته
باشد. بگذریم از اینکه همهٔ مشکلات هم ناشی از «تنبیه»ها و کارشکنیهای مخالفان دولت و حتی تحریمها نبود و بخشی از مسائل به ضعف اجتنابپذیر خود دولت برمیگشت. واقعیت این است که با حسن
عملکرد بیشتر، ظرفیت بیشتر در نهادهای پشتیبانِ اصلاحطلب و توسعهگرا، توجه عملی بیشتر به اقتضائات حفظ پایگاه اجتماعی و توافقسازی ماهرانهتر حتی دولت روحانی هم دستاوردهای بیشتری میتوانست داشته باشد.
به جای آسیبشناسیِ معطوف به کاهش خطاها و افزایش ظرفیتها در نیروهای مصلح، چرا تحت عناوینی همچون «نیامدم که مردم تنبیه نشوند» کنارهگیری را تئوریزه و توجیه کنیم؟ در همان دولت پیشین نمیشد نمکی وزیر بهداشت و کلانتری رئیس سازمان محیط زیست و دژپسند وزیر اقتصاد و نوبخت رئیس زمان برنامه و رحمانی فضلی وزیر کشور نباشند و این همه نارضایتیِ اجتنابپذیر خلق نکنند؟ با جایگزینهای بهتری دستاوردهای دولت فرضی شما نمیتوانست بیشتر باشد؟ ترک میز مذاکره بهتر است یا ماندن پای میز و ساختن پایهٔ اجتماعی برای مذاکرهکنندگان؟ دیپلماسی (مهارت توافقسازی بر سر بستههای برد-برد) در داخل هم بهاندازهٔ روابط خارجی نیاز نیست؟
جناب آقای دکتر ظریف عزیز! اگر چنانکه در همین مصاحبه گفتهاید خود را دارای پتانسیل رایآوری در انتخابات ۱۴۰۰ میدیدید، استدلال «نمیآیم چون مردم تنبیه میشوند» اصلا کفایت نمیکرد برای کنارهگیری. مگر این کشور در شرایط کنونی چند چهره مثل شما داشت که شاید میتوانستند از هزینههایی سنگینی که این روزها شاهدیم پیشگیری کنند؟ آیا اگر میآمدید و فرضا رئیس جمهور میشدید بسیاری از آنچه امروز شاهدیم قابل پیشگیری نبود؟
نمیشد به جای امثال عبدالملکی تیم اقتصادی تواناتری در افزایش رشد و فقرزدایی دستاوردهای بیشتری داشته باشند؟ نمیشد عباس عراقچی در وزارت خارجه یک سال قبل توافق را حاصل و تحریمها را رفع کند؟ نمیشد دولت هر روز دست در چشم جامعه نکند و لااقل برای جامعه کمشرتر باشد؟ میدانید عملا چقدر رنج و سختی برای میلیونها ایرانی قابل اجتناب بود؟ شرایط زمینهای برای بسط توسعهٔ فراگیر و اصلاحات ریشهای فراهمتر نمیشد؟ تهدیدهای امنیتی کمتر نمیبود؟ فرصت همزمانی با دولت و کنگرهٔ دموکرات برای تعلیق تنشها و رد شدن راهها و لولههای مهم ایران و تحریمناپذیر شدن ایران از دست میرفت؟ آیا بهتر نبود به جای کنارهگیری به فکر افزایش توان نیروهای حامیتان برای تمهید اجماعهای ملی و حل مسالهای و افزایش کیفیت حکمرانی اقتصادی و سیاسی و فرهنگی و اجتماعی بروید؟
۲۵ سال گذشته درس روشنی دارد: با کنارهگیری مصلحان تنبیهِ مردم توسط اقتدارگرایان کمتر نمیشود و از قضا امکاناتِ تنبیهشان و خساراتِ حکمرانیشان افزایش مییابد. برای بهبود شرایط نیازمند ایستادگی بیشتر در برابر اقتدارگرایی و تلاش نهادینهٔ افزونتریم برای اینکه بخش بیشتری از نهادهای عمومی کشور خادم توسعهٔ پایدار و خیر همگانی شوند، نه اینکه میدان را برای پیشروی توسعهستیزان و حامیان اندکسالاری و انزوای ایران خالی کنیم.
باید به نفع جامعه/توسعه/دموکراسی/عدالت/آزادی پیشروی تدریجی کرد، نه اینکه کلا میدان را برای نیروهایی که بهتر از من میدانید نه میخواهند و نه میتوانند قدرت جامعهٔ ایران و کیفیت حکمرانی را افزایش دهند خالی کرد. جبران مصوبات بسیار پرآسیب این مجلس و صدمات این دولت به بروکراسی و اصلاحات و ایران سالها زمان خواهد برد. کجاست شیردلی کز بلا نپرهیزد؟
انتهای پیام
بازهم ظریف سیبل حمله شد..چگونه میتوان بدون موافقت مقامات عالی موفقیتی قائل شد؟؟مگر ایشان نگفت علیرغم اینکه کابینه جدیداز کسانی تشکیل شده که تاحال بمن خائن میگفتنداگررییس جمهوراز میخواست میپذیرفتم؟؟کمی این حملات را کم کنیدوبه انانیکه این فرصت را ازایشان سلب کردندبپردازید..
درخشان ترین چهره های اصلاح طلب هم در انتخابات ۱۴۰۰ از حمایت اقشار و سازمان های حامی دموکراسی و عدالت و توسعه برخوردار نمیشدند. تغییرات دور از انتظار و عمیقا ابهام برانگیز در دولت دوازدهم و فاصله گیری آشکار آقای روحانی از شعارها و اهداف حامیان خود و عکس العمل دولت وی در قبال اعتراضات ۹۶ و ۹۸ و افزایش قیمت ها و پرونده های فساد و بازگشت تحریم ها و رکود تورمی بی اعتمادی را اینبار متوجه مجموعه نظام کرد. آقای دکتر ظریف هم بیشتر به عنوان یک وزیر امور خارجه واقع گرا که مذاکرات برجام را به سرانجام رساند شناخته میشد و نه یک آزادیخواه عدالت جوی توسعه گرا که محبوبیتش بعد از برجام فدای فضای سیاسی حاکم بر دوران دولت دوازدهم شد.
وضعیت اقتصاد و معیشت مردم در دوران آقای خاتمی و دولت یازدهم قابل مقایسه با وضعیت به هم ریخته و نابسامان فعلی نیست اما نمیتوان به صرف وضعیت معیشت باثبات در گذشته به مصاف معضلات کنونی و پیچیده و انیاشته فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی و سیاسی و امنیتی ایران رفت. مشکلات عمیق و به جا مانده محیط زیستی و کمبود روز افزون آب و برق در کنار تورم افسار گسیخته و بیکاری فزاینده و فساد سازماندهی شده و حذف تدریجی شایسته سالاری از مدیریت و ارکان های حکومتی و تحکیم شتاب زده نگاه امنیتی بر دیگر ارکان های فوق الذکر چشم انداز احتمال خروج از بحران های موجود را خصوصا با تداوم جنگ اوکراین و چرخش قابل توجه ایران به سوی روسیه و چین را در آینده نزدیک نامحتمل جلوه میدهد.
ایالات متحده آمریکا و غرب اکنون در سه جبهه با چالش های امنیتی و انرژی عمده و بزرگ روبروست. اروپا و کشورگشایی روسیه- نظامیگری فزاینده چین در جنوب شرق آسیا و احتمال اشغال تایوان و خاورمیانه و نقش ایران غرب را در دو جبهه اول به تقویت پیمان های نظامی و توسعه ناتو فارغ از دیگر چالش ها چون انرژی و امنیت غذایی و خطر تورم کشانده و در جبهه سوم به تشویق و تقویت اتحاد عربی و اسراپیل هم از منظر تامین نیازهای نظامی و ذخایر انرژی غرب از یکسو و ادامه تحریم و مذاکره با ایران با هدف دور کردن ایران از جبهه شرق و خنثی نمودن و کاهش دیگر دغدغه های امنیتی صورت میگیرد. تداوم سیاست نظامیگری فعلی دو جبهه غرب و شرق و فلاکت ناشی از احتمال درگیری جنگ های هولناک میان بزرگترین قدرت های اتمی جهان بزرگترین چالش کشورهای مستقل منطقه و جهان است که فرصت های کوتاه مدت فروش نفت و گاز توسط برخی از آنها در سایه جنگ و قشون کشی رنگ میبازد و نقش مثبتی که برجام ۲۰۱۵ برای امنیت ایران و منطقه ایفا میکرد را در هاله ای از ابهام قرار میدهد خصوصا آنکه آقای پوتین از روابط با ایران به عمق استراتژیکی که بر اکثر قریب به اتفاق ایرانیان به استثنای غرب ستیزی همیشگی پوشیده است اشاره مستقیم دارد که متاسفانه و در مجموع از مقبولیت به نظر بی قید و شرط حاکمیت فعلی برخوردار است و راهبرد موازنه مثبت نه شرقی و نه غربی سیاست خارجی ایران سالهاست به سمت شرق اقتدارگرا و ضد لیبرال و ضد دموکراتیک تغییر جهت داده که کاملا در نقطه مقابل آرمان های استقلال و آزادی و جمهوری انقلاب ۵۷ قرار دارد که دولت دوازدهم و سیزدهم در شکل گیری و عدم اظلاع رسانی و شفاف سازی آن بی تاثیر نبوده اگر چه که نیات دیگری را در سر میپروراند.
راهبرد بزرگنمایی گذشته بیش از آنکه انگیزه ملت را به اصلاحات و آزادی و حاکمیت قانون افزایش دهد بیشتر موجبات تفرقه و تردید و بی اعتمادی میشود.
ما برای موفقیت نیازمند رهبران و نهادهایی هستیم که پاسخ های امروزی برای مشکلات عدیده و پیچیده ما داشته باشند. رهبران و نهادهایی که از شعار درمانی مزمن و صدور ؛دستورات لازم و فوری؛ بی مصرف و دروغین دست بردارند و قادر باشند راه حل های علمی و عملی خود را با کارشناسان و مردم در میان بگذارند و سپس آن را به صورت یک برنامه مدون و شفاف و قابل پیگیری و سنجش اصلاح نمایند. در پارادیم حلقه حاکمیت این خواسته ها خنده دار و غیر ممکن به نظر میرسد اما در باور ما عبور از موانع اصلی در سایه استقلال کامل قوای سه گانه و اجرای قانون اساسی کاملا شدنی و تحقق پذیر هستند. معنای اصلاحات امروزی آزادی عمل و انتخاب و مظالبه گری شهروندان و نهادها در سایه حاکمیت قانون است و نیازی به گذشت سیصد سال برای رسیدن به آن هم نداریم و اتفاقا این برای ما خنده دار است.