خرید تور تابستان

سیدمصطفی تاجزاده چه می‌گوید؟

سیدمصطفی تاجزاده، فعال سیاسی اصلاح‌طلب، شب گذشته به اتهام آنچه «اقدام علیه امنیت ملی و تشویش اذهان عمومی» خوانده شده بازداشت شده است؛ اما او چه می‌گفت و چه در سر داشت؟

به‌گزارش انصاف نیوز، آقای تاجزاده در هفته‌های گذشته و در مناظره با برخی چهره‌های سیاسی «برانداز» انتقادات جدی را درباره‌ی عملکرد آنان، کارنامه‌ی حکومت پهلوی، سلطنت‌طلبان و اظهارات مطرح‌شده از سوی رضا پهلوی مطرح کرده بود.

این فعال سیاسی اصلاح‌طلب در مناظره‌های اخیر خود با انتقاد از ایده‌ی «عبور از جمهوری اسلامی» و با اعلام مخالفت با براندازی، بر «اصلاحات ساختاری» تاکید داشت.

تاجزاده همچنین در مناظره‌های خود با چهره‌های «برانداز» با تاکید بر انتخابات آزاد و پرهیز از خشونت، ضمن بیان انتقاداتی به سلطنت‌طلبان و همینطور عملکرد رژیم پیشین، رضا پهلوی را به مناظره دعوت کرده بود.


در ادامه مروری خواهیم داشت بر برخی دیدگاه‌های این فعال سیاسی اصلاح‌طلب که در سال‌های اخیر در گفت‌وگو با انصاف نیوز و یا در مناظره‌هایی به میزبانی انصاف مطرح کرده است:

روایت تاج‌زاده از ۱۸ تیر ۷۸

تاجزاده در گفت‌وگویی که در تیر ماه ۹۶ منتشر شد درباره‌ی وقایع ۱۸ تیر ۷۸ گفت: عده‌ای از دانشجویان بین ۱۵۰ تا ۲۰۰ نفر به روال قبل که به دلایل مختلف صنفی و سیاسی در داخل کوی دانشگاه تجمع اعتراضی برپا می‌کردند و معمولا وارد خیابان کارگر شمالی می‌شدند و سپس با همراهی پلیس به خوابگاه بر می‌گشتند، این بار نیز در اعتراض به بستن روزنامه‌ی سلام در کوی تجمع کردند و بعد وارد خیابان کارگر شمالی شدند. در این اثنا ماموران کلانتری محل در کنار دانشجویان حضور پیدا کردند و دانشجویان نیز همانند گذشته به صورت مسالمت آمیز به سمت کوی برگشتند. در آستانه‌ی ورود به کوی میراحمدی فرمانده‌ی اطلاعات کلانتری که لباس شخصی به تن داشت با یکی از دانشجویان درگیر می‌شود. هنگامی که مدیر کوی برای وساطت به سمت آنان می‌آید با برخورد فرمانده‌ی مزبور به داخل جوی می‌افتد. این حرکت ناپسند سرآغاز اعتراض دانشجویان می‌شود و فضا را از حالت طبیعی تا حدودی خارج می‌کند و تنش محدودی می‌آفریند و با درایت طرفین حل می‌شود. اگر آن اتفاق نمی‌افتاد تجمع مانند گذشته به صورت ساده و مسالمت آمیزی پایان می‌یافت. هم زمان فرمانده‌ی ناجای تهران بزرگ با فرمانده‌ی حاضر در محل تماس می‌گیرد و می‌گوید که من دارم با یگان ویژه به محل می‌آیم.

وی در ادامه‌ی روایت خود از ۱۸ تیر می‌گوید: اولین مساله‌ای که باید روشن شود این است که او به دعوت یا دستور چه مقامی و به چه دلیلی به آنجا رفت؟ چرا در هیچ تظاهرات دانشجویی قبلی به کوی نرفته بود؟ دوم این که چرا به فرمانده‌ی حاضر در کوی دستور داد «دانشجویان را نگه دارید تا من برسم؟»، به چه دلیل باید دانشجویان را نگه می‌داشتند؟ تظاهرات که می‌شود، منطقی‌ترین کار این است که دانشجویان را قانع کنند به کوی برگردند و به تظاهرات خاتمه دهند نه این که نگهشان دارند تا یگان ویژه برسد. سوّم این که به اعتراف خود سردار نظری وقتی نیروها به کوی رسیدند، فردی با استفاده از اسم رمز ایشان در بی سیم یگان ویژه اعزامی اعلام می‌کند که اگر دانشجویان مقاومت کردند از سلاح گرم استفاده کنید! آقای نظری می‌گوید من بلافاصله بی‌سیم را گرفتم و فریاد زدم که فرمانده منم و هیچ کس حق تیراندازی ندارد ولی نمی‌گوید که چه کسی دستور تیراندازی به سمت دانشجویان را داد؟

این فعال سیاسی اصلاح‌طلب درباره‌ی گزارش شورایعالی امنیت ملی از این واقعه می‌گوید: کمیته‌ای در شورای عالی امنیت ملی تشکیل شد تا به حادثه رسیدگی کند. در جلسات آن کمیته تمام ادعاهای تندروان مبنی بر وجود یک حرکت سازمان‌یافته و از قبل برنامه ریزی‌شده در کوی بررسی و معلوم شد که تظاهرات مذکور صد درصد خودجوش و دانشجویی بود و هیچ جریان و حزب سیاسی در برپایی آن نقش نداشت. الان هم بعد از ۱۸ سال اقتدارگراها نتوانسته‌اند برای اثبات مدعای خود در باره‌ی ماهیت غیردانشجویی آن اجتماع مدرکی عرضه کنند. همچنین مشخص شد که خطای اصلی را فرماندهان نیروی انتظامی و لباس‌شخصی‌ها انجام دادند؛ اسامی برخی‌شان در گزارش شورایعالی امنیت ملی آمد که چه کسانی وارد کوی شدند، تیر هوایی زدند و چگونه به ضرب و شتم دانشجویان پرداختند. فرمانده‌ی نیروی انتظامی تهران بزرگ هم عزل و قرار شد به همراه مهاجمان محاکمه شود.

تاجزاده درباره‌ی برخی ادعاها مبنی بر نقش‌آفرینی او در حوادث ۱۸ تیر گفت: یکی می‌گوید که در آن روز من و چند نفر دیگر از داخل قایقی در کرج ماجرا را هدایت می‌کردیم! در صورتی که من هنگام بروز فاجعه تهران بودم نه کرج. دیگری می‌گوید تاج‌زاده به جمعیت معترض که جلوی وزارت کشور تجمع کردند گفت ما که از خودتان هستیم، چرا در وزارت کشور را می‌شکنید؟ باید در جای دیگری را بشکنید و منظورش بیت رهبری بود! به این ترتیب آنان را به سمت بیت رهبری هدایت کرد. این دروغ در حالی مرتب تکرار می‌شود که من از همان ابتدا معتقد بودم که دانشجویان باید در کوی بمانند و خارج شدن از آن را بزرگترین اشتباه آنها می‌دانستم و می‌دانم. اگر من داشجویان را علنا تشویق به رفتن به طرف دفتر رهبر ‌کرده بودم، آیا پس از آن می‌توانستم هم چنان معاون وزیر کشور بمانم و رییس ستاد انتخابات مجلس ششم شوم؟ اصولگراها هم اعتراض نکنند؟ سومی می‌گوید بعد از اعلان سپاه به آقای خاتمی به اینکه دانشجویان به سمت نهاد رهبری راه افتاده‌اند و این که محل مزبور خط قرمز ماست و هر کس به آن نزدیک شود تیراندازی می‌کنیم، دفتر رییس‌جمهور مرا در جریان گذاشت و من با موتور به میان تظاهرکنندگان رفتم و آنها را منصرف کردم! جالب است که بدانید عین این سوال‌ در بازجویی‌ها از من شد. آنجا هم گفتم که گزارش‌های روزانه‌ی نیروی انتظامی، سپاه، وزارت اطلاعات و استانداری تهران موجود است و ثابت می‌کند که این ادعا دروغ است. چرا که من غیر از صبح شنبه دیگر هرگز سوار موتور نشدم و میان دانشجویان نرفتم. آنها هم پس از شنیدن توضیحات من و بررسی بیشتر اتهام فوق را پس گرفتند و دیگر آن را تکرار نکردند. اگرچه امپراتوری رسانه‌ای آنها دائم آن را مطرح می‌کند. برای اطلاع مردم عزیز عرض می‌کنم که همه‌ی این ادعاها در بازجویی‌های سال ۸۸ مطرح شد اما بعد از پاسخ‌های روشن و قاطع من، بازجوها مساله را رها کردند و در کیفرخواست علیه من نیز به آن اشاره نکردند. در حالی که اگر ادعای دلواپسان درست باشد، بهترین راه و بهترین جا برای محکومیتم در دادگاه سال ۸۸ بود، نه این که من را ۲۳ خرداد بازداشت کنند و سپس در دادگاه محکوم کنند که چرا جبهه‌ی مشارکت اعلامیه‌ی اعتراضی به انتخابات در ۲۵ خرداد صادر کرده است! یعنی اینقدر دستشان علیه من خالی بود که به دلیل اعلامیه‌‌ی اعتراضی جبهه‌ی مشارکت دو روز پس از دستگیری من، دادگاه مرا به جرم اقدام علیه امنیت ملی محکوم کرد!


تکرار ۱۸ تیر در سال ۸۸

سیدمصطفی تاجزاده در بخش دوم این گفت‌وگو با انصاف نیوز پیرامون عملکرد دولت اصلاحات در مواجهه با وقایع ۱۸ تیر گفت: خطایی در کار نبود زیرا به محض این که استانداری تهران از انجام تظاهرات مطلع شد، تمام پیش‌بینی‌های لازم را در حد یک تظاهرات دانشجویی ۱۵۰ تا ۲۰۰ نفره انجام داد. البته زمانی که مثلاً یک میلیون نفر به خیابان می‌آیند، آن وقت باید پرسید که «تمهیدات وزارت کشور و دولت برای کنترل آن چیست؟» دولت در آن صورت باید پاسخ دهد که برای مدیریت کردن و به سر و سامان رساندن اجتماع چه کاری کرده است. ولی برای تظاهرات ۱۵۰ نفره که بارها برپا شده، و هیچ اتفاقی هم نیفتاده بود، چه کاری باید می‌کرد؟ فاجعه از آنجا شروع شد که فرمانده نیروی انتظامی تهران بزرگ با یک گردان ویژه به سوی محل حرکت و اصرار می‌کند که دانشجویان متفرق نشوند تا یگان ویژه برسد. این را ما از شنود شب نیروی انتظامی فهمیدیم که در جلسه‌ی شورای تأمین استان ارائه شد. می‌دانید که همه‌ی مکالمات فرماندهان ضبط می‌شود. در آن شنود فرمانده‌ی پلیس تهران می‌گوید که من دارم می‌آیم، دانشجوها را نگه دارید تا ما برسیم. ما هنوز جوابی نگرفته‌ایم که چرا باید دانشجوها را نگه می‌داشتند تا او و نیروهایش برسند؟! اصلاً چرا او عازم کوی شد؟

این فعال سیاسی اصلاح‌طلب با اشاره به تکرار اتفاقی مشابه با ۱۸ تیر ۷۸ در سال ۱۳۸۸ گفت: در سال ۸۸ هم همان داستان تکرار شد و سه روز بعد از انتخابات باز به سراغ کوی دانشگاه رفتند. خب آن ایام که ما زندان بودیم، چرا باز دانشجویان را سرکوب کردند و اعتراضات مردمی را گسترش دادند؟ و چرا گزارشی که در مجلس هشتم درباره‌ی حمله به کوی دانشگاه تهران در ۲۵ خرداد ۸۸ تهیه شد، را نخواندند و نمی‌خوانند؟ در تهیه‌ی گزارش ۱۸ تیر در شورای عالی امنیت ملی نمایندگان همه‌ی نهادها و جناح‌ها حضور داشتند اما گزارش مجلس هشتم را فقط اصولگراها تهیه کردند. با وجود این، تهاجم به کوی دانشگاه در خرداد ۸۸ آنقدر رسوا بود که حاضر نیستند گزارش آن را منتشر کنند … ریختند و زدند تا به حساب خود جرات نفس کشیدن از دانشجویان را بگیرند. ولی حساب نکردند که دانشگاهیان در اولین فرصت از جمله در نخستین انتخابات نسبتاً آزاد در سال ۹۲ نظر و نگاه خود را گسترده‌تر بیان خواهند کرد و کردند و چه زیبا و به موقع!


مواجهه‌ی اپوزیسیون با اعتراضات در ایران

تاجزاده در بخش سوم گفت‌وگو با انصاف نیوز در پاسخ به سوالی پیرامون مواجهه‌ی رسانه‌های خارجی با اعتراضات در ایران گفت: این سؤال را بازجوها هم پرسیدند که خارجی‌ها دارند قضیه ۸۸ را بزرگ می‌کنند و از آن سوءاستفاده می‌کنند. از آنها پرسیدم که اگر الان در آمریکا تظاهرات بشود، آیا ما در ایران بزرگش می‌کنیم یا نه؟ آیا بعداً ما جنبش وال استریت را برجسته نکردیم؟ مگر در حد مقامات عالی درباره‌اش اظهارنظر نکردند؟ آیا می‌دانستیم که رهبران این جنبش چه کسانی هستند، خواسته‌هایشان چیست، چرا اعتراض می‌کنند؟ همین که اعتراضی علیه دولت آمریکا بود در ایران به آن پرداختیم و بزرگش کردیم. دفاع از آن اعتراضات هرگز به معنای وابسته بودن معترضان به ایران یا هدایت تظاهرات‌ها توسط جمهوری اسلامی نبود. همین الان هم اگر اعتراضی مردمی در ایران صورت بگیرد، آن‌ها با همان حجم بلکه بیشتر به آن می‌پردازند. انتظاری غیراز این از آنها غیرواقع‌بینانه است. نگران کننده، منطق دلواپسان است که ما غیرقانونی رفتار می‌کنیم و بگیر و ببند به راه می‌اندازیم، شما ولی سکوت کنید و مردم نیز اعترض نکنند چون دشمنان از سخنان شما یا اعتراض مردم سوءاستفاده می‌کنند. ما می‌گوییم برای ساکت کردن ما و جلوگیری کردن از سوءاستفاده کردن دشمن، به رفتارهای غیر قانونی خود پایان دهید. ولی اگر منظور شما از لحاظ تأثیر تبلیغات خارجی در داخل است، تأثیر چندانی نداشتند، چون آن اعتراض‌ها منشاء داخلی داشت. البته اگر سخن شما این است که چقدر آن تظاهرات را در سطح جهان مطرح و برجسته کردند، یعنی در مقایسه با تظاهرات مردمی علیه دیکتاتوری‌های متحد غرب در خاورمیانه، اعتراضات را در ایران چند برابر بزرگ می‌کنند، بله این کار را می‌کنند، چون با جمهوری اسلامی مخالفند و طبعاً هر اعتراض مردمی در درون آن را سعی می‌کنند در دنیا بزرگ جلوه دهند. اما اگر منظورتان این است که با بزرگ جلوه دادنش می‌توانند مهار تظاهرات را دست بگیرند، نه در ۷۸ چنین اتفاقی افتاد و نه در ۸۸.

این فعال سیاسی اصلاح‌طلب در ادامه گفت: این که مردم اعتراض کنند و گروه‌های مخالف آن را در بوق و کرنا کنند و حتی بکوشند که به خودشان بچسبانند و ادعا کنند که اساساً ما تظاهرات را راه می‌اندازیم و اعتراضات را پیش می‌بریم، طبیعی است. نان اینها در همین است که بگویند این تظاهرات را ما به راه انداختیم، برای این که اگر پذیرفته شود که فلان تظاهرات بزرگ به دعوت بهمان گروه ضد جمهوری اسلامی برگزار شده است، آن سازمان می‌تواند کمک‌های مالی و تبلیغاتی و سیاسی بیشتری را از دولت‌های مخالف ایران بگیرد و اعتبار بیشتری نزد آنها و نیز در محافل و سازمان‌های بین‌المللی پیدا کند. بنابراین هر حرکت اعتراضی در جمهوری اسلامی اتفاق بیافتد اینها سعی می‌کنند به نام خود ثبت کنند. ولی مردم به اینها کاری ندارند. حرف خود را می‌زنند و راه خود را می‌روند.

تاجزاده در ادامه به عملکرد صداوسیما پرداخت و گفت: بزرگ‌ترین مشکلمان در حوزه‌ی رسانه در سال ۷۸ صداوسیما بود. در سال ۸۸ هم همین مشکل را داشتیم. درهر دو مقطع صداوسیما نفت می‌ریخت روی آتش. تنها کارش این بود که نشان دهد دست خارجی در کار است و معترضان هم یا مزدور بیگانگانند یا فریب خورده‌ی آنها. این روش معترضان را عصبانی‌تر می‌کرد. صداوسیما اگر اولین بار خود اطلاع رسانی می‌کرد که عده‌ای از دانشجویان علیه بستن روزنامه‌ی سلام تظاهرات کردند و گروهی خودسرانه به آنها حمله کردند، یعنی مشابه کاری که شورای عالی امنیت ملی و وزارت کشور و دولت کردند، می‌توانست همدلی دانشجویان را جذب کند و فضا را آرام کند. به ویژه اگر می‌گفت به آن تهاجم رسیدگی می‌شود و متجاوزان به کوی دانشگاه مجازات خواهند شد. این نکته را از آن جهت می گویم که رسانه‌های خارجی موقعی بی اثر می‌شوند که رسانه‌ی به اصطلاح ملی برای آنها شنونده و بیننده ایجاد نکند. دقت شود که در هر دو مقطع ۷۸ و ۸۸ رسانه‌های خارجی در داخل هدایت کننده نبودند. نظرسنجی کنید که چند درصد مردم به دعوت رسانه‌های خارجی تظاهرات کردند و چند درصد آنان به دلیل ضرب و شتم دانشجویان اعترض کردند؟ ببینید که چند درصد به خاطر رادیو آمریکا یا رادیو بی‌بی‌سی آمدند و چند درصد به دلیل اعتراض به آن تهاجم؟


اصلاح‌طلبان و روحانی

سیدمصطفی تاجزاده چند ماه پس از انتخابات ۹۶ با حضور در غرفه‌ی انصاف نیوز در نمایشگاه مطبوعات گفت: آقای روحانی وعده‌هایی به مردم داده است. می‌داند که اگر بخواهد حمایت مردم را داشته باشد باید به این وعده‌ها پایبند باشد و تلاش کند آنها را محقق کند. اگر هم احیاناً جایی یکی از وعده‌هایش را نمی‌تواند محقق کند باید به مردم توضیح دهد که به چه دلیل نتوانسته آن را اجرا کند. ما از آقای روحانی انتظار داریم روی وعده‌های خود بایستد چون براساس این وعده‌ها از مردم رأی گرفته است. رها هم نخواهیم کرد. آنقدر فشار می‌آوریم و می‌ایستیم و مطالبه می‌کنیم که آقای روحانی یا اینها را اجرا کند یا به مردم بگوید که چرا بعضی از وعده‌هایی که داده را نتوانسته تحقق ببخشد.


حتی زندان نتوانست اصلاح‌طلبان را نابود کند

سیدمصطفی تاجزاده در مناظره‌ با احمد زیدآبادی که در آخرین روزهای مهر ۹۸ به میزبانی انصاف نیوز‌ برگزار شد، گفت: ما سال ۸۴ را به دلیل خطاهای بسیار مشخص خودمان از دست دادیم نه به خاطر یاس مردم؛ اگر خاتمی می‌توانست برای دور سوم بیاید همان دور اول رای می‌آورد و رای خوبی هم می‌آورد. یا اگر مهندس موسوی بجای ۸۸، ۸۴ آمده بود، بدون تردید دور اول رییس جمهور شده بود؛ یا اگر آقای خاتمی ما را جمع کرده بود، گوشمان را گرفته بود که آقا حق ندارید با ۴ تا نامزد بیایید؛ همان کاری که بعدش انجام داد که با یک لیست بیایید. یا اگر آقای هاشمی دور دوم به نفع آقای کروبی کنار می‌رفت و دوگانه‌ی احمدی‌نژاد و کروبی شکل می‌گرفت؛ اصلا نتیجه‌ی انتخابات معلوم نبود که چه میشد. اینجاست که به ما انتقاد وارد وارد است و مردم حق دارند بطور جدی از ما گله کنند که چرا در اصلاحات گسست ایجاد کردید.

وی درباره‌ی نحوه‌ی مواجهه‌ی جریان اصلاحات با انتخابات گفت: من معتقدم به دلیل اینکه شرایط جامعه تغییر کرده، خصوصا از سال ۹۶، دیگر نمی‌توانیم به سبک گذشته سیاست ورزی نیابتی کنیم؛ باید تمام توان وارد شویم و مسوولیت بپذیریم؛ البته بازی را برهم نمی‌زنیم چون شرایط کشور شرایطی ویژه است؛ می‌گوییم این نامزد ماست، این هم برنامه‌های ما اگر گذاشتند و می‌آییم و مسوولیت می‌پذبریم و پروژه‌مان را پیش می‌بریم؛ اگر نگذاشتند ما برنامه داشتیم، برنامه‌ی خود را به گفتمان اصلی جامعه تبدیل می‌کنیم و بیرون قدرت هم می‌نشینیم و کارمان را می‌کنیم. ما که از سال ۸۴ تا الان در قدرت نیستیم و اینگونه نیست که اگر در قدرت نباشیم هیچ کاری نمی‌توانیم بکنیم. حتی زندان نتوانست تشکیلات و انسجام اصلاح‌طلبان را از بین ببرد و نابود کند و حتی منسجم‌تر هم شدیم.


مناظره با فرخ نگهدار

مصطفی تاجزاده در مرداد ۹۹ با فرخ نگهدار مناظره کرد. او در این مناظره که به میزبانی انصاف نیوز برگزار شد، گفت: امروز در ایران مطرح می‌کنند که «انقلاب به دلیل اینکه اسلامی بود و نظامی هم که تاسیس کرد اسلامی بود و بعد قانون اساسی را هم براساس اسلام تدوین کردند، همین مسائل باعث شد ما به سرعت به سمت تقسیم نیروها به محرم و نامحرم و خودی و غیرخودی برویم. شهروند درجه یک و دو بسازیم و عده‌ای را از حقوق شهروندی خودشان محروم کنیم و تمام اینها ذاتی خود انقلاب و نظام و قانون اساسی بوده است»؛ من می‌خواهم این ادعا را به چالش بکشم و بگویم که به هیچ وجه چنین نبوده و آنچه امروز شاهد آن هستیم در یک مقطعی عارض بر انقلاب شده است؛ به همین دلیل هم باید کنار برود و ما  به همان شعارهای اولیه‌ی انقلاب بازگردیم.

این فعال سیاسی اصلاح‌طلب با اشاره به حوادث ابتدای انقلاب همچون اشغال سفارت آمریکا، جنگ تحمیلی عراق علیه ایران و … گفت: هیچکدام از آن مواردی که اشاره کردم قدرت این را نداشت که در آزادی‌های مصرح در قانون اساسی و مهم‌تر از آن در متن خواست مردم و شعارهای اصلی انقلاب، خللی ایجاد کند و به این ترتیب ما وارد سال ۶۰ می‌شویم. سال ۶۰ بدلیل آن تروریزم گسترده‌ای که آغاز می‌شود –الان در مقام این نیستم که آیا می‌توانستیم جلوی آن را بگیریم یا نه که البته بنظرم اگر با درایت عمل می‌کردیم می‌شد جلوی آن را گرفت- اما واقعیت این است که بعد از آن مناسبان قدرت بطور جدی زیرسوال رفت و عوض شد. همان سال یا سال بعدش ما وارد فضایی شدیم که بعد از آن دیگر احزاب مخالف تحمل نشدند؛ اول غیرمسلمان‌ها و بعد بتدریج هرکسی که مخالف بود، صلاحیت نامزدهای‌شان رد شد، دفاترشان بسته شد و فعالان‌شان بازداشت شدند و برخوردهای غیرانسانی با آنها صورت گرفت و همه‌ی اینها دنباله‌ی سال ۶۰ است. آنچه ما بعنوان انسداد می‌شناسیم درواقع پیامدی است از سال ۶۰ و نه پیش از آن. پیش از آن یک دوره‌ی آزادی داریم که قابل دفاع است؛ البته به صورت موردی مشکل هست اما به‌لحاظ اصولی، اصل بر آزادی نیروهای سیاسی است و سال ۶۰ این مسئله تحمیل شد.

تاجزاده در ادامه گفت: من چند نکته را بعنوان خطاهای عامی که تمامی نیروهای سیاسی یا اکثرشان داشتند برمی‌شمارم. چون اینها مواردی است که اگر به توافق برسیم می‌تواند درسی شود برای نسل‌های بعد تا دیگر خطاهای ما را تکرار نکنند. واقعیت این است که ما -تمامی نیروهای سیاسی آن دوره- تمامیت‌خواه بودیم؛ حقیقت‌جو بودیم و چون فکر می‌کردیم حقیقت‌جو هستیم تمام حقیقت را دست خود می‌دانستیم و دیگران را باطل و به همین دلیل محلی از اعراب برای آنها قائل نبودیم و آنها را نمی‌دیدیم و در عرصه‌ی قدرت هم معتقد بودیم که باید تمام قدرت دست ما باشد تا بتوانیم کار را دنبال کنیم. دومین مشکل این بود که سیاست را ادامه‌ی جنگ می‌دانستیم و این غلط است. من به نسل جوان عرض می‌کنم که جنگ موقعی آغاز می‌شود که سیاست خاتمه پیدا می‌کند. سیاست ادامه‌ی جنگ نیست و با منطق جنگ نمی‌شود وارد فضای سیاسی شد. چون نهایتا به نوعی جنگ سرد می‌رسیم که بخصوص در خاورمیانه سمی مهلک است. سوم اینکه طول کشید تا بفهمیم هر مبارز و انقلابی لزوما مدیر خوبی برای کشور نیست. هر مومن و انقلابی لزوما بهترین آدم برای مدیریت کشور نیست. تقسیم‌بندی مدیریت براساس سوابق مبارزاتی و براساس خون دادن غلط است. کسانی که می‌توانند مبارزینی بزرگ باشند ممکن است نتوانند خانه‌شان را اداره کنند چه رسد به اداره‌ی کشور. من با ادبیات اسلامی می‌گویم: ما مثل ابوذر کم داریم در غیر معصومین با آن عظمتش؟ پیامبر اکرم فرمود: «اگر دو نفر شدید و از اینجا خواستید تا جای دیگری بروید تو جلو راه نرو، تو نمی‌توانی اداره کنی و برای اینکار مناسب نیستی». بنابراین ما به این موضوع توجه نکردیم. ما دموکراسی را ۵۰+۱ می‌فهمیدیم که معنایش این بود که اگر رای آوردیم هرکار بخواهیم می‌توانیم بکنیم چون ۵۰ درصد جامعه بعلاوه‌ی ۱ به ما رای داده است. نمی‌فهمیدیم که این درعین اینکه به ما قدرت حکومت می‌دهد اما به این معنا نیست که اجازه دهد آن ۴۹ درصد دیگر را نبینیم و بخاطر اینکه رای اکثریت را آوردیم و معادل ملت شده‌ایم هرکار بخواهیم می‌کنیم. ما متوجه نبودیم خیلی از قوانین را برای آدم‌های خاص نباید بنویسیم؛ مجلس خبرگان ما هم ولایت فقیه را برای آیت الله خمینی نوشت و هم ریاست جمهوری را برای بنی‌صدر و هردو اشتباه بود. باید در افق کلان‌تری نگاه می‌کردند و فکر می‌کردند بعد از ۱۰-۲۰ سالی که اینها نیستند چه اتفاقی قرار است بیافتد. ما توجه نداشتیم که نباید جایگاه‌ها مادام‌العمر باشد. هم برای جامعه و هم برای خود فرد بد است و درصد به خطا کشیده شدن را بالا می‌برد. بنابراین به هیچ نحو و با هیچ توجیه نباید زیر بار این مسئله می‌رفتیم. ما نباید فکر می‌کردیم اگر رقیب‌مان در یک مورد یا دو مورد اشتباه می‌کند، در تمام زمینه‌ها اشتباه می‌کند و اگر ما الان سالم هستیم تضمینی داریم که در تمام زمان‌ها سالم بمانیم. و هیچ چیزی جای نظارت اجتماعی و نظارت عمومی را نمی‌گیرد، اصل تقوا و سوابق و… همگی بجای خود خوب و محفوظ ، اما آنچه آدم را از فساد نجات می‌دهد نظارت اجتماعی است.


قدرت را دو دستی تقدیم‌شان نکنیم

تاجزاده در آذر ماه ۹۹ یک‌بار دیگر به مناظره با احمد زیدآبادی پرداخت؛ این بار با موضوع «رئیس‌جمهور نظامی».

مصطفی تاجزاده در این مناظره که به میزبانی انصاف نیوز برگزار شده بود، گفت: تا به حال در خیلی از انتخابات‌ها افرادی نظامی مثل آقایان شمخانی، رضایی و قالیباف کاندیدا شدند. اما هیچگاه این بحث انقدر جدی نبود، چون برای ما این مهم نیست که طرف سابقه‌ی نظامی دارد یا ندارد. اکثر دوستانی که با آقای خاتمی همکاری می‌کردیم، نه سابقه‌ی نظامی داریم و نه سابقه‌ی اطلاعاتی نبودیم. ما در وزارت ارشاد بودیم، اصلا مهم نیست، یک نفر سابقه‌ی امنیتی دارد. آقای حجاریان سابقه‌ی امنیتی داشت و از بسیاری از سیاسیون چیز فهم‌تر است و تحلیل‌های سیاسی روشن‌تری دارد. برای اولین بار است که در جمهوری اسلامی می‌گویند «ما نظامی‌‌ها می‌توانیم کشور را اداره کنیم. سپاه باید کشور را اداره کند و این مسئله را توجیه می‌کنند. می‌گویند همچنان که موشک ما پیشرفته است، پس صنایع خودروسازی را به دست ما بدهید تا مثل آن یک خودروسازی پیشرفته بسازیم. علت اینکه کشور مشکل اقتصادی دارد این است که اقتصاد به طور کامل در دست سپاه نیست». اکنون قرارگاه خاتم بخش مهمی از اقتصاد را در دست دارد اما می‌گویند تمام قدرت در دست ما نیست. پس به ما کل اقتصاد را بدهید تا ایران را گلستان کنیم. بنابراین موضوع بحث حکومت نظامیان است، به این معنی که دولت را به دست نظامیان بدهیم تا مشکل را حل کنند. موضوع بحث ما این است که دولت پنهان داریم و این دولت پنهان در دست کسانی است که الان مسئولیت ندارند اما اختیارات زیادی دارند. اینها می‌خواهند بیایند دولت علنی را هم در دست خود بگیرند. شما می‌گویید خوب است اما من می‌گویم بد است. برای دلایل آن باید بحث کنیم. آیا اینها اگر قدرت را در دست بگیرند، مسئولیت می‌پذیرند؟ یعنی مرئی می‌شوند یا غیر مرئی می‌مانند؟

تاجزاده در ادامه می‌گوید: حتی اگر نظارت استصوابی همه‌ی نظامیان را تایید کند ما حرف خود را می‌زنیم. مخالفت خود را اعلام می‌کنیم. به جامعه می‌گوییم که با این نگاه مشکلات ما حل نمی‌شود. آیا سرنوشت مردمی‌ترین انقلاب باید به اینجا برسد که فقط یک دولت نظامی بیاید و مشکل را حل کند‌. اگر یک نظامی توانا است بیاید و لباس نظامی خود را در‌آورد و نامزد شود. یا رای می‌آورد و یا نمی‌آورد‌. معتقد هستم که مردم ما مخالف دولت نظامی هستند. فرض کنید حتی اگر موافق هستند و مردم صاحب اختیارند و می‌خواهند نظامیان را انتخاب کنند اما باید حرف خود را بزنیم. بحث ما این است که ستادی که با نظارت استصوابی شروع کرد و آنقدر پیشروی کردند که منتخبین مردم را و در حقیقت اراده، مشارکت و رای مردم را ترور کردند و سعی کردند اینها را از صحنه حذف کنند. این جریان دیگر می‌خواهد بگوید کل قدرت را به دست ما بدهید تا ایران را شبیه شوروی سابق و کره شمالی فعلی کنیم. چون این کشورها موشک بالستیک ساختند و سلاح اتمی هم که دارند. هیچ کشوری هم جرات حمله به آنجا را ندارد و از این نظر امنیت کره شمالی تامین است. اگرچه یک ملت عقب مانده‌ و گرسنه را برجا گذاشته و هر زمانی ممکن است یک اتفاقی در آنجا بیفتد.
اما شوروی سابق و کره شمالی نتوانست پا به پای همین چیزهایی که تولید می‌کرد یک خودرو، ریش تراش و یک دوچرخه به دنیا ارائه کند و قدرت رقابت با همتاهای خود را داشته باشد. می‌گویید همه چیز در دست دولت باشد. یک راهکار روشن داریم بیایید برای شفافیت از این راهکار حمایت کنید. پیشنهاد من این است که رهبری با رئیس جمهوری ادغام شود. قدرت دولت را هم به دست رهبری بدهیم اگر ایران گلستان شد من هم می‌روم و رای می‌دهم. می‌گویم ما اشتباه می‌کردیم. اگر هم مشکلات حل نشد با انتخابات بعدی قدرت جابجا شود. جایگاه ریاست جمهوری اگرچه تضعیف شده اما هنوز اختیاراتی دارد. اما آنها می‌خواهند این اختیارات را کاملاً قبضه کند و این را خودمان دو دستی تقدیم شان نکنیم. و دنبال آن نیفتیم تا ببینیم چگونه آن را مهار کنیم.

بانک صادرات

نوشته های مشابه

یک پیام

  1. عده ای از اصولگرایان با شعار اینکه رئیسی تنها امید انقلاب است بساطی بر مملکت پهن کردند چیزی نگذشت که توخالی بودن طبل آنها با تورم هزار درصدی و افتضاح اقتصادی بر سر خودشان کوبیده شد لاجرم فریاد برآوردند که رضا شاه روحت شاد. رهبری بلافاضله متوجه خبط انها شد و دستور داد جهاد تبیین راه بیفتد تا افتضاح رئیسی که به احیا رضاشاه در میان به اصطلاح انقلابیون منتج شد جمع شود. رهبری گفت برای این جهاد تبیین بنر و … لازم نیست.
    اما در میانه میدان این تاجزاده بود که علم برداشت و سر سلطنت را به میدان انقلاب کشید و به محاق برد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا