واکنش شجاعی زند به پیام بهزاد نبوی درباره تاجزاده و عکس العمل جلائی پور به یادداشت زند!
جماران نوشت : بهزاد نبوی تاکید کرد : اینجانب علیرغم وجود برخی اختلاف نظرها در جزئیات روشهای پیشبرد جریان اصلاحگری که با او دارم، معتقدم هیچگاه از مسیر عمومی این جریان خارج نشده و ارائهکنندهٔ یکی از محکمترین منطقها و دلایل برای پرهیز از خشونت و لزوم ایجاد وفاق ملی و همگانی است
کانال رسمی جبههٔ اصلاحات ایران منتشر کرد :
بسم الله الرحمن الرحیم
ملت شریف ایران!
انقلاب اسلامی ایران در سال ۱۳۵۷، به عنوان مردمیترین انقلاب تاریخ معاصر، به دنبال تحقق اهداف تاریخیِ متعالی و تحققنیافتۀ یک ملت بود. و انقلابیون حامل این انقلاب با همهٔ تکثری که داشتند، به دنبال تحقق استقلال واقعی کشور، ایجاد آزادیهای سیاسی و استقرار “حکومت جمهوری، همانگونه که در تمامی جهان متداول است” بودند. همچنین اکثریت قاطع ملت، به دلیل دیندار بودن، حاکمیت تعالیم دینی سازگار با اهداف پیش گفته را دنبال میکردند.
حرکت بزرگ اصلاحی مردم در سه دههٔ اخیر نیز، چیزی جز احیا و تقویت همان اهداف متعالی ملت در جریان انقلاب را هدف خود قرار نداده بود و اصلاحجویان، در پی زدودن پیرایهها و کژیهای ایجاد شده در مسیر مستقیم تحقق میثاقهای اولیه ملت و حاکمیت برآمده از انقلاب بودند و هستند.
طریق اصلاحگری قانونی، ممکنترین و کم هزینهترین راه رسیدن به اهداف متعالی ملت است، هر چند طی این مسیر، مستلزم پشتکار، صبر و تحمل و اصرار و پافشاری بر روشهایی است که دستآوردهای آن تدریجی اما ماندگار و مستحکم است.
بر مبنای همین باور، دستگیری برادر عزیزم، سیدمصطفی تاجزاده، یار سالهای طولانی انقلاب و اصلاحجویی را اقدامی ناصحیح و نابخردانه در جهت تضعیف جریان منتقدِ مصلح و مخالفِ براندازی و آشوب و خشونت میدانم.
اینجانب علیرغم وجود برخی اختلاف نظرها در جزئیات روشهای پیشبرد جریان اصلاحگری که با او دارم، معتقدم هیچگاه از مسیر عمومی این جریان خارج نشده و ارائهکنندهٔ یکی از محکمترین منطقها و دلایل برای پرهیز از خشونت و لزوم ایجاد وفاق ملی و همگانی است که در سایهٔ آن همهٔ گرایشهای متفاوت و متکثر ایرانیان میتوانند زیر چتر نظام جمهوری اسلامی، براساس قانون به فعالیت و رقابت سیاسی بپردازند و داوری نهایی ملت را به عنوان فصلالخطاب پذیرا باشند.
اینجانب از مسئولان ذیربط میخواهم اجازه ندهند بدخواهان کشور که خواسته یا ناخواسته، میتوانند پیشبرندهٔ اهداف نفوذ دشمنان ملک و ملت باشند، با زمینهسازی اقداماتی از جمله دستگیری مصطفی تاجزاده و فعالان سایر اقشار مطالبهگر ملت در اصناف و گروههای مختلف اجتماعی و سیاسی، کینه و تخاصم و دوقطبیسازی را افزایش دهند.
در ضمن فرصت را مغتنم میشمرم و برای چندمین بار یادآور میشوم که حل مشکلات عدیدهٔ موجود، خصوصا در زمینهٔ وضعیت اقتصادی کشور و معیشت مردم، مستلزم رفع موانع موجود در عرصهٔ سیاست خارجی کشور است و مصرانه از مسئولان مربوط میخواهم فرصت کنونی را برای رفع تنگناها و ایجاد گشایش از دست ندهند.
جماران نوشت : علیرضا شجاعی زند جامعهشناس و دانشیار گروه جامعهشناسی دانشگاه تربیت مدرس در یادداشتی که برای جماران ارسال نموده به بیانیه بهزاد نبوی در خصوص بازداشت مصطفی تاج زاده واکنش نشان داده و آن را مورد نقد قرار داده است.
جماران متن یادداشت علیرضا شجاعی زند را عینا منتشر می کند:
بیانیة آقای نبوی که در اعتراض به دستگیری تاجزاده و حمایت از رویکرد اصلاحطلبانة او صادر شده، چند تحریف و مغالطة بیّن داشت و درگذشتن از آن جایز نبود.
ایشان در حالی از تعبیر «انقلاب اسلامی» استفاده کردهاند که در همانجا، اسلام را از منظومة اهداف آن بیرون گذاردهاند. صفتِ «اسلامی» برای انقلاب سال ۵۷ مردم ایران، مشیر به ایدئولوژی این حرکت اصیل و محصّل است. ایدئولوژی برای انقلاب، لااقل سه کارکرد دارد: ارائة تصویر و تحلیلی از وضعیت موجود، انگیزهبخشی برای مخالفت با اوضاع و تلاش برای دگرگونی آن و بالاخره عرضة اهداف و معرفی آرمانهایی برای وضعیتی که مطلوب است و میتوان به مدد آن حرکت انقلابی و بهدستگرفتن حکومت، آنها را محقَّق ساخت.
بهکار بردن پسوندِ «اسلامی» برای انقلاب و حذف آن از اهداف، نه یک سهو و خطای ناخواسته؛ بلکه یک روایت کاملاً آگاهانه و حسابشده است. همین نکته است که معنا و مدعای اصلاحطلبی را نقض و بهزاد را با تمام اختلافات ادعاشده، در همان خانة «دگرگونیِ ساختاریِ» مصطفی قرار میدهد.
نبوی که پیشتر با ضرورت و اصالت انقلاب به مخالفت برخاسته بود، اینبار ماهیت اسلامی آن را نیز مورد انکار قرار داده است. همان که به دفعات، از سوی رهبر جریان اصلاحات نیز عنوان شده است؛ هرجا و هرگاه که اهداف حرکت انقلابی مردم ایران را به «استقلال و آزادی و پیشرفت»، مختصر میکرد.
اندک تفاوتهای شخصیتی و راهبردی و تاکتیکی میان سیدمحمد خاتمی و بهزاد نبوی و مصطفی تاجزاده رنگ میبازند؛ وقتی که به انکار غایات و اغراضِ دینی انقلاب و تجدید نظر در ماهیت نظام برآمده از آن میرسند. در همین جا است که آنچه با ظاهرِ موجهِ اصلاح مطرح شده است، به عکس خود بدل میشود و سویه و فحوای انقلابی دیگر با یک مجموعه تغییرات بنیادی و ساختاری را پیدا میکند.
شگفت آن که این راهبرد و رویکرد را کسانی طرح و دنبال میکنند که هم از انقلاب اسلامی مردم ایران توبه کردهاند و هم ادعای بازگرداندن نظام به مجرا و مسیر اصلیِ آن را دارند.
جماران نوشت : حمیدرضا جلائیپور روزنامهنگار و دانشیار گروه جامعهشناسی دانشگاه تهران در یادداشتی که برای جماران ارسال نموده، به انتقادات علیرضا شجاعی زند جامعهشناس و دانشیار گروه جامعهشناسی دانشگاه تربیت مدرس از بیانیه بهزاد نبوی در خصوص بازداشت مصطفی تاج زاده پاسخ داده است.
جماران متن یادداشت حمیدرضا جلائی پور را عینا منتشر می کند:
دکتر علیرضا شجاعیزند در نقد به اعتراض مهندس بهزاد نبوی به بازداشت نامتعارف مصطفی تاجزاده متنی منتشر کرده است که سوالاتی برمیانگیزد:
اگر ایشان دغدغهٔ غایات و اغراض انقلاب اسلامی ۵۷ را دارند، آزادی که از شعارهای اصلی انقلاب بود نباید از این دغدغهها باشد؟ عجیب نیست که ایشان به نقض گستردهٔ آزادیها و حقوق اساسی شهروندان واکنشی نشان نمیدهند و نگرانِ اعتراض یکی از شخصیتهای برجسته و صادق انقلاب به نقض حقوق یکی از شهروندان قانونمدار ایران میشوند؟
آیا عدالت از محوریترین غایات و اغراض انقلاب نبود؟ نظر ایشان دربارهٔ این میزان فقر، این میزان فساد، این میزان انواع تبعیض و این میزان انواع نابرابری چیست؟ آیا اسلامی که رهبران انقلاب در سال ۵۷ از آن دم میزدند و گروه بزرگی از شهروندان ایران دلبستهاش بودند همین اسلام انحصارگرا، متصلب و ناسازگار با مردمسالاری و آزادیِ امثال علمالهدی و احمد خاتمی بود که امروز در تریبونهای نماز جمعه نمایندگی میشود و رونق مسلمانی میبرد یا اسلام آبرومند و خادم اخلاق و معنویت و عدالت و سازگار با عقلانیت و مردمسالاریِ طالقانیها و بازرگانها بود؟
آیا استقلالی که از اهداف انقلاب بود با سیاستهای کنونی که ایران را منزوی و محاصره و شاید قمرِ روسیه و چین کند و در بلندمدت تحت استعمار دیجیتال آنها درآورد سازگار است؟ آیا جمهوریتی که از کانونیترین اهداف انقلاب بود با وضعیت کنونی که اکثر شهروندان ایران نمیتوانند نمایندهٔ ایجابی توانایی در انتخابات داشته باشند و مشارکت انتخاباتی به زیر ۵۰ درصد رسیده و در استخدام و ارتقا در نهادهای عمومی بخش بزرگی از شایستگان کشور حذف میشوند سازگار است؟ آیا اسلامِ مورد نظر ایشان و نظام سیاسی مطلوبِ انقلاب با زندان کردن مصلحان خشونتپرهیز و قانونگرا سازگار است؟
آیا ایشان واقعا نمیدانند بهزاد نبوی از راسخترین باورمندان و ملتزمان به شیوههای اصلاحطلبانه – خشونتپرهیز و قانونی و تدریجی – در جهت مصالح ملی و منافع ملت است و هیچ ابهامی در عدم همراهی او با شیوههای غیرمصلحانه نیست؟
جناب آقای شجاعیزند! اگر همهٔ رهبران و پیشگامان انقلاب اسلامی ۵۷ به اندازهٔ بهزاد نبوی به آرمانهای انقلاب وفادار بودند، نظر و عملشان انسجام داشت و از ۴۴ سال گذشته و انباشت تجارب بشر درس میگرفتند، سرنوشت انقلاب به اینجا نمیانجامید که اهداف و غایات کانونیاش قلب شود. اگر امیدی به بازگشت مسیر کشور به سمت آن آرمانها باشد هم با نقادی امثال مصطفی تاجزاده و اصلاحگری امثال بهزاد نبوی است.
انتهای پیام
حقیقتا تفاوت نقدعالمانه ونه عوامانه را میشودمشاهده کرد..نقدشجاعی زندگویی برای یک کلاس توجیهی لباس شخصی ها برای عملیات خودجوشانه نوشته شده ولی پاسخ جلایی پور..یاداوری همان خواسته های به محاق رفته ۵۷ مکتوب شده…..
دکتر شجاعی درست میفرمایند ، خلاصه اینکه خود انقلاب اسلامی با قدرتی که در اصل و مبنای خود دارد انحرافات و ضدیت با خود را آشکار میکند و بتدریج به حذف آن عناصر اقدام میکند و کسانی که قصد تحریف و تبدیل آن را دارند و اسلام را با روایت مدرنیته و ذوب شدن در جهان غرب می خواهند به محاق خواهند رفت.