رهایی و آزادی زنان در ایدئولوژی اپوزیسیون برانداز
ابوالفضل نجیب، روزنامهنگار، در یادداشتی با عنوان «رهایی و آزادی زنان در ایدئولوژی اپوزیسیون برانداز» که در اختیار انصاف نیوز قرار داده است، نوشت:
دو کمپین اجتماعی درباره زنان، یکی در قالب پروپاگاندای دولتی با عنوان عفاف و حجاب با هدف اعمال هر چه بیشتر پوشش دولتی و دیگری در واکنش به آن تحت عنوان حجاب بی حجاب در واکنش به فشار حاکمیت. بهطور قطع سوالاتی دربارهی موضعگیری سازمان رجوی به مثابه اپوزیسیون برانداز در قبال این دو رویکرد در ذهنیت جامعه و طیفهای مخالف و موافق حجاب متبادر میکند، آنچه در پی میآید، معطوف به برخی دیدگاههای کلان یا به عبارت دیگر مانیفست سازمان رجوی در خصوص زن و بالمآل موضوعات منتج، از جمله آزادی، برابری، حق پوشش و… است. در این نگاه اجمالی شاید به چرایی عدم همسویی رسانههای سازمان با کمپین حجاب بی حجاب هم به تلویح پاسخ داده شده باشد.
مباحث مربوط به حقوق زنان از جمله مسئله برابری حقوق فردی و اجتماعی و نوع پوشش آنها در سازمان مجاهدین رجوی، همچون بسیاری موضوعات راه حل و پاسخهای خاص خود را دارد. آنچه به اختصار به آن اشاره میشود، ناظر بر راه حلی است که به مثابه یکی از سرفصلهای انقلاب ایدئولوژیک با عنوان انقلاب رهایی بخش زنان اعلام و بیرونی شده است.
بند دال (هژمونی زنان)
بند دال یا به تعبیر ایدئولوژیکی هژمونی زنان عنوانی است برای تئوریزه و توضیح هر آنچه رجوی تلاش دارد درباره ارجحیت و اولویت دادن زنان بر مردان در همه ردههای تشکیلاتی تبیین و اعمال نماید. این رویکرد اما متأثر از ایدئولوژی و قرائت خاص رجوی از اسلام انقلابی جهتگیری و ماهیت منحصر به فردی دارد که در واقعیت امر هیچ سنخیتی با مطالبات و قرائت عرفی از آنچه به آزادی و برابری زن و مرد تعبیر میکنیم، ندارد.
رجوی میگوید زنان در طول تاریخ بیشترین تبعات ناشی از نظام طبقاتی را تحمل کردهاند. به همین دلیل تمامی قابلیتها و توانمندیهای فردی و جمعی زنان در طول تاریخ و در سیطره نظام طبقاتی سرکوب و نادیده و به اسارت گرفته شده است.
بند دال انقلاب ایدئولوژیک مدعی آزاد کردن انرژی سرکوب شده زنان در طول تاریخ است. این ادعا را رجوی در گام اول با زیر و رو کردن مسئولیتهای تشکیلاتی و به زیر کشیدن تمامی مردان و قرار دادن همه آنها تحت مسئولیت زنان اعمال میکند.
به این ترتیب رجوی ادعا دارد طی این بند، همزمان زنان هم به خودباوری و فعلیت رساندن توانمندیهای خود ایمان آورده، و به همان نسبت نگاه جنسیت زده مردان طی یک پروسه خودانتقادی هژمونی زنان بر خود را به مثابه یک گام اساسی و تضمین کننده امر سرنگونی پذیرا میشود.
رجوی در این مقطع با سلب مسئولیت از تمامی مردان، حتی قدیمیترین و با تجربه ترین اعضای سازمان، تمامی آنها را تحت مسئولیت زنان در میآورد. با انتخاب مریم رجوی به عنوان مسئول اول سازمان و اعطای مریم رهایی، مریم به مثابه الگوی زن رها شده، در صورت ظاهر پروسه مردزدایی از مسئولیتهای تشکیلاتی وارد مرحله جدیدی میشود.
گام بعدی انتخاب اعضای شورای رهبری از میان زنان سازمان است. به این ترتیب دوازده عضو ثابت و دوازده عضو علی البدل از میان زنانی انتخاب میشوند که بعضن نه سابقه تشکیلاتی درخوری دارند و به اذعان بسیاری از اعضای قدیمی که بعدها از سازمان جدا شدند، نه رده و مسئولیت درخوری داشتند و نه توانمندی و قابلیت متوسط تشکیلاتی.
این ظاهر تحول خواهی و ارتقایافتگی زنان اما روی کاملن متفاوت و غافلگیرکنندهای دارد که به اختصار توضیح میدهم.
رجوی در نشست معرفی شورای رهبری زنان ابتدا از موضع مخالفت با هژمونی زنان به طرح سؤالات چالشی میپردازد.
سؤالات و تردیدهایی با این مضمون که چرا امثال عباس داوری و مهدی ابریشمچی و توحیدی و … میباید هژمونی زنان را بر خود بپذیرند، و اینکه این زنان کی هستند که باید برتر از ما باشند. دنده معکوس رجوی در مقابل بند دالی که خود مبتکر آن بوده، به خودانتقادی اعضای نشست با این توضیحات اقناعی منتهی میشود که ما تا حالا با دستگاه فکری دشمن (یعنی جمهوری اسلامی و به تعبیر تشکیلاتی «خمینیزدگی») به زن نگاه میکردیم و به همین دلیل قادر به درک موقعیت و شان و منزلت و قابلیتهای بالقوه و بالفعل زنان نبودیم.
و یعنی انقلاب شما همه پردههای جهل و جهالت که ریشه آن به تعبیر تشکیلاتی «خمینیزدگی» بوده از چشمان ما فرو انداخت و ما را از زندان جنسیت زدگی نجات داد. شرح این خودانتقادیها حدیث جداگانه و البته سرتاسر متناقضی دارد که در این مختصر نمیگنجد.
رجوی در خاتمه این نشست اقناعی که بسیار شبیه اجرای یک سناریو است، آخرین پرده آن را با طرح این پرسش از زنان عضو شورای رهبری که حالا مسئولیت شما در بالاترین مدار تشکیلاتی چیست؟ ادامه میدهد.
پاسخهای این پرسش ساده بر یک جمله کوتاه و مورد اجماع زنان عضو شورای رهبری با تصریح بر اینکه مدار و مسئولیت ما کلفتی است، تاکید دارد.
البته همین منزلت(!) کلفتی هم شامل دو مرحله کلفت اولی و دومی میشود کلفت دوم که منظور کلفتی و سرسپردگی به مریم رهایی است، و در نهایت مرتبت کلفت اولی که منظور به محاط درآمدن مسعود رجوی و سرسپردگی بی قید و شرط به ایشان است. در ادامه رجوی ضمن ستایش از این جماعت کلفت مسلک برای خالی نبودن عریضه ضمن تبریک خطاب به آنها میگوید؛ بروید و از این پس در خدمت به خلق و خدا برایتان آرزوی سعادت در دنیا و آخرت میکنم. مراد رجوی از خدا و خلق چنانچه بارها تصریح داشته، صدق و وفای به جنابشان در مقام نماینده بی چون و چرای خدا در زمین است. در مقام رهبری که خود بارها به تلویح و ایما و اشاره و به تصریح مریدان حلقههای اول و دوم با صراحت از رابطه ایشان با امام زمان تاکید شده است. انگیزههای پنهان و آشکار رجوی برای ارتقا دادن اینچنین زنان، در ماهیت امر و چنانچه بعدها معلوم شد، جز به بردگی جنسی و جسمی و روحی و روانی و … زنان منتهی نشد.
البته اعمال حجاب اجباری و تفکیک جنسیتی در مناسبات درونی سازمان حکایت جداگانهای دارد. همین اندازه یادآور شوم اگر مخالفین حجاب اجباری در ایران از کم و کیف دیدگاههای سازمان در این باره اطلاع میداشت، همین اندک تساهل جمهوی اسلامی درباره حجاب و آنچه به محدودیت تعبیر میشود سرمه میکنند و به چشم میکشند. شرح چرایی این ارجحیت میتواند موضوع جداگانهای باشد که شاید به ضرورت به آن خواهم پرداخت.
انتهای پیام
فرافکنی سیستم برای فشار به جامعه چه ربطی به یک سازمان پوسیده، مرده و تاریخ گذشته دارد.
رفتار حکومت باعث بولد شدن بی حجابی می شود ،بی حجاب ها با دریافت حبس و جریمه در پیش چشم ملت بزرگ می شوند و این پارادوکس بحث حجاب مب باشد