خرید تور تابستان

کاسه زیر نیم کاسه حمایت از تاجزاده

علی دادخواه در یادداشتی ارسالی به انصاف نیوز با عنوان «کاسه زیر نیم کاسه حمایت از تاجزاده» نوشت:

سیل یادداشت ها، توئیت ها و موضع گیری ها را در حمایت تاج زاده می خوانم. بله! بزرگان تئوریک و پراتیکال (البته در حد چرخاندن قلم، فشردن دکمه کیبورد و لمس صفحه تاچ گوشی) در میان اصلاح طلبان به حمایت از او برخاسته اند. و دستگیری او را و فقط او را خطای محاسباتی دستگاه امنیتی کشور قلمداد می کنند.

از عمادالدین باقی تا عباس عبدی و حتی آن طرف تر علی مطهری، گاهی بسته و گاهی باز، هم از او حمایت می کنند. بله! هزینه دستگیری او را باید بالا برد‌. به‌قول آن بانوی بزرگوار در حصر “کاسه ای زیر نیم کاسه” دستگیری تاج زاده است.

ولی من در همین فاصله بین خطوط موضع گیری ها و خودنمایی امضای کارزارها و حمایت ها، چند ملاحظه درباره موضع گیری های اصلاح طلبان در باب دستگیری مصطفی تاج زاده و پروپاگاندای رسانه ای که به دستگیری او اعتراض می کند، دارم:

یکم، پرسش: اگر از میان ما سربازهای روز جمعه کسی دستگیر می شد این حجم از حمایت ها و پوشش های رسانه ای از سوی فعالین سیاسی اصلاح طلب انجام می شد؟ یا فقط دوستان محفلی مهم هستند و نه همه معترضین؟‌

دوم،‌ ملاحظه: در حقیقت اصلاحات‌چی‌ها علی رغم حرفهای زیبایی که عنوان کرده اند فراتر از مخالفین خود در عمل نرفته و نارضایتی عمومی زیادی را در دوره خود به‌بار آورده اند. ذات گرایی یا essentialism که ایشان در قالب آن می اندیشند نوعی هویت و یا identity خاصی را برای گروهی تعبیه کرده
و‌عملا نوعی خودی و غیرخودی لیبرالی را باب کرده است. در حالیکه ضد این مفهوم ذات گرایانه آن است که من به‌عنوان یک رهبر سیاسی مصلح سعی خواهم کرد به هر کسی یا گروهی که فکر می کنم به پروژه دموکراسی خواهانه من کمک خواهد کرد دست یاری داده و کنش او را به رسمیت می شناسم. و به ذات و جوهر او کاری ندارم. یعنی نوعی “دوستی” که هاناارنت در تقابل با “عشق ” بدنبال آن است.

سوم، پرسش و پاسخ: اردیبهشت ماه سال جاری سعید مدنی دستگیر شد، خب! چرا این حمایت ها و پروپاگاندای رسانه ای که پشت مصطفی تاج زاده است و از او چهره ای مقاوم، صبور و انقلابی می سازد پشت سعید مدنی درنیامد؟ چرا تاج زاده مهم تر از سعید مدنی ها قلمداد می شود؟ جواب در همان محفل گرایی است که اصلاحات چی ها دارند. برای همین هم هست وقتی بیژن عبدالکریمی می گوید از دانشگاه اخراج شده صدایی از دوستان شنیده نمی شود. چون عبدالکریمی اساسا متعلق به تفکر دیگری است .

چهارم، ملاحظه: در واقع من باید بین پوپولیست احمدی نژادی که سعی می کند توده هایی که تاکنون در عرصه عمومی سیاست دیده نشده و به اصطلاح “رکونایز” نشده اند، یعنی همان طبقاتی که در ادبیات انقلابی چپ گرایانه به “مستضعفین” معروف هستند، را کالکتیو کرده و در جهت منافعی نازل جهت بدهد و تفکرات لیبرالی آقای خاتمی که به نظر من، نوعی برداشت معرفت شناسانه ذات گرایانه از سیاست است تفکیک قائل شوم. هر چند هر دو در نتیجه کار عملا چیزی جز باز تولید قدرت و نحیف شدن فضای عمومی برای ما نداشته اند‌.

پنجم، ملاحظه و پرسش: ما به چه چیزی نیاز داریم؟ به زبانی تازه در سیاست که مبلغ “دوستی” باشد نه “شفقت”. دغدغه انسانیت داشته باشد ونه “کرامت‌”. و به‌دنبال عدالت باشد و‌ نه آزادی‌. وبرای همه اینها به کنشگران سیاسی مسئولیت شناسی احتیاج داریم که به‌دنبال تیپ سازی یا کاریزما سازی از افراد نباشند‌ و بجای خودی و غیرخودی کردن سعی در ایجاد یک گفتمان غیرخشونت زا و عدالت محور نمایند.

ششم: ملاحظه و تامل: ولی حالا با چه چیزی مواجه هستیم؟ یک دایکوتومی کاذب، دو گانه ای دروغین، که یکطرف آن مصطفی تاج زاده قرار دارد که “ارزشی” است و نماد اصلاحات عقلانی، شجاعانه و صبورانه. و طرف دیگر آن هر کسی که مخالف مشی جناب تاج زاده عمل می کند و فکر می کند: دوگانه ارزشی – برانداز. ما با چه چیزی مواجه هستیم؟ با تاج زاده ای که نقش قربانی دارد. ولی مویه کنندگان بر او، به هیج روی توضیح نمی دهند این نماد مقاومت، تواضع و شجاعت چرا خودش تنها بوده است؟ و چرا مشی او که حالا چنین و چنان می ستایند در بین آنها بروز و شیوع و طرفی و طرفداری نداشته است؟ و چرا حالا مهم شده است ؟

باری! من بسیار خواندم و کمتر درک کردم. در میان آن همه طرفداری و غمگساری از برای دستگیری مصطفی تاج زاده هیچ راه حلی، هیچ گفتمانی که سازنده باشد و پیش برنده ندیدم و نخواندم. که قرار هم نیست ببینم که در بر روی همان پاشنه سابق می گردد‌. که اصل بر شفقت سازی است نه اقناع سازی و گفتمان سازی. پیش از این خط مشی دوستان این بود: در شرایط حساس کنونی سازش کنید، اصلاحات را بعدا هم میشود انجام داد و این بار: سوگواری کنید، اصلاحات را …

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

یک پیام

  1. ؛سیل یادداشت ها، توئیت ها و موضع گیری ها را در حمایت تاج زاده می خوانم. بله! بزرگان تئوریک و پراتیکال (البته در حد چرخاندن قلم، فشردن دکمه کیبورد و لمس صفحه تاچ گوشی) در میان اصلاح طلبان به حمایت از او برخاسته اند. و دستگیری او را و فقط او را خطای محاسباتی دستگاه امنیتی کشور قلمداد می کنند.؛
    ؛ردیبهشت ماه سال جاری سعید مدنی دستگیر شد، خب! چرا این حمایت ها و پروپاگاندای رسانه ای که پشت مصطفی تاج زاده است و از او چهره ای مقاوم، صبور و انقلابی می سازد پشت سعید مدنی درنیامد؟ چرا تاج زاده مهم تر از سعید مدنی ها قلمداد می شود؟ جواب در همان محفل گرایی است که اصلاحات چی ها دارند. برای همین هم هست وقتی بیژن عبدالکریمی می گوید از دانشگاه اخراج شده صدایی از دوستان شنیده نمی شود. چون عبدالکریمی اساسا متعلق به تفکر دیگری است؛
    این صرفا چرخش قلم و فشردن دکمه کیبورد و لمس صفحه تاچ گوشی به زعم نویسنده اصلاحات چی های محفلی نیست که به حمایت از او برخواسته اند بلکه اکثریت قریب به اتفاق آن بخشی از پایگاه آرای مردمی ایشان است که فقط میتوانند از این طریق اظهار نظر کنند و اعتراض را خود را بیان کنند چون از حضور در دیگر عرصه های اجتماعی محروم شده و فعلا آن نهادها عرصه یکه تازی مدعیان عدالت طلبی حکومتیست.
    ببخشید که فوتبال محبوب تر از واترپلوست ولی هست اما هر دو ورزش هستند و برای فرد و جامعه مفید و مفرح. در ثانی کدامیک از نشریات اصلاح طلب را سراغ دارید که بازداشت سعید مدنی و یا اخراج آقای عبدالکریمی از دانشگاه را نقد نکرده باشد. اصلاح طلبان باید در مورد تعداد کلیک کردن مردم هم باید پاسخگو باشند تا عدالت برقرار شود؟ مگر این امکانات در دوره انتخابات در اختیار اصلاح طلبان به زعم شما محفلی نبود که آرای ملت را جلب کنند وچه اتفاقی افتاد؟ شاید از اینکه از اصلاحات تاجزاده بوی انفعال و وادادگی به مشام نمیرسد و محور قانونگرایی و مسالمت آمیز بودن آن محرز است موجبات دغدغه خاطر عدالت ورز مقاله نگار محترم شده است. اگرچه که جهت یادآوری اشاره کنم که کلید واژه پوپولیسم احمدی نژادی عدالت بود. اصلاحات آنتی تز عوامفریبی و عوامگراییست.
    <>
    دوستی ها بر پایه ارزشها و سلایق مشترک و اعتماد و احترام و علاقه متقابل شکل میگیرد و هر چه آنها بیشتر دوستی ها هم عمیق تر. اما شفقت به معنای مهربانی و ترحم است. یک نیروی عظیم نهفته ولی سازنده و مفید در وجود انسان که آثار زیانبار از فقدانش هر روز بیشتر از روز پیش در جامعه بروز میکند و باید بیشتر مد نظر جوامع و صاحبنظران علوم فرهنگی و اجتماعی قرار گیرد.دوستان چه دور و نزدیک در حق یکدیگر هم مهربانی و ترحم دارند و به راحتی میتوان استدلال کرد که مهربانی و ترحم هم میتواند راهشگای دوستی ها باشد. اما در مورد تقابل عجیب و غریب آزادی و عدالت که گویا نویسنده عزیز ما از اولی بیزار و به دنبال دومیست. دو حالت بیشتر را نمیتوان در شکل گیری این ایده متصور شد. اول اینکه آزادی های فردی و اجتماعی موجب بیعدالتیست و دوم اینکه عدالت بدون این آزادی ها بی عدالتی نیست. این منطق درستی است ولی به درد زندان و مجرمین میخورد و ایران نباید قفس شود اما اگر مقصود فقدان عدالت اجتماعی در آزادی هاست پس به جمع آزادگان خوش آمدید. حداقل و بر خلاف خیلی ها ما هر دو معتقدیم که عدالت و آزادی دو مقوله متفاوتند. من کلیک زن و تاجزاده هر دو با ذهنی مستقل و آزاد در جستجوی این محفلیم.

    3
    1

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا