از مهره مار تا ناموس کفتار: گزارش انصاف نیوز از فروش علنی در شهر
گروه اجتماعی، انصاف نیوز: سال ۱۴۰۱، وسط پایتخت. صدای تکرار شوندهی زنی سیه چرده با لهجهای خاص که بی هیچ وسواسی و خیلی راحت روی زمین، گوشهی یک گذر پر رفت و آمد نشسته است، بساطی از مهره مار، خر مهره، ناموس (مهبل) کفتار، نخود و… دارد و عابرین را دعوت به فالگیری میکند «خانم بیا فالت ببینم!»، «مهره مارهم دارم!»
انصاف نیوز پیرو همین برخوردهای هر روزهی ما با این صنف و فروش آزادانهی اجناس خاصشان در معابر عمومی شهر، علیرغم وجود گشتهای متعدد نیروی انتظامی و شهرداری، با دو نفر از فعالین این صنف که بساط ثابتی در یک گذر شلوغ در شهر تهران داشتند گفتوگوی کوتاهی داشته است.
مرد مسن و دعانویسی که با او گفتوگو داشتیم نگاه از ما میدزدید، از جواب دادن به سوالات طفره میرفت و یا پاسخهای کوتاه میداد. انگشترهای بزرگی در همهی انگشتها به دست داشت که هیبت خاصی به او میداد.
در بساطش از تسبیح و قرآنهای کوچک تا مشک آهو، مهبل کفتار، مهره مار، خرمهره و … وجود داشت. برای هر یک از اینها خواص مشابه میگفت و تعیین نوع کارکرد و دعای هر یک را بسته به صلاحدید خود عنوان میکرد.
میان این اجناس مهره مار به دلیل تبلیغات عجیبی که برای آن وجود دارد نظیر تست رایگان یا مهره مار تضمینی، سوال برانگیزتر بود.
مهرهی مار کجای مار کجای مار است؟
اصل جستجوی ما در اینترنت پیرامون چیستی مهره مار این شد که در واقع جسمی پینه مانند در سر مار است و زمان جفتگیری برای جذب جنس مخالف، نیروی مغناطیسی قویای ایجاد میکند.
از آن مرد راجع به تست مهره مار و تضمین عملکرد آن پرسیدم.
«مهره مار نر و ماده در سرکه سفید خالص یکدیگر را جذب می کنند ولی بهتر است تست نشود چون اثرگذاریاش را کم میکند. اما تضمینی برای هیچ کدام از اینها یا دعاهایی که مینویسیم وجود ندارد، باید دلتان را صاف کنید و به خدا توکل کنید.»
از او پرسیدم این مهرهها را از کجا تهیه میکنند؟
«من از عشایر میخرم.»
جنس عجیب دیگر بساط پیرمرد مهبل کفتار بود که از یک سو با پارچه پوشیده و دوخته شده بود. مهبل کفتار را معمولاً با هدف تحکیم پیوند زناشویی به مردم میفروشند. وقتی از پیرمرد راجع به تعداد فروش این مورد پرسیدم پاسخ دقیقی نداد و تعداد فروشش را متغیر میدانست.
جستجوهای ما نشان میدهد باورهای خرافی سالیانه باعث کشتار تعدادی از تنها گونهی کفتار در ایران -یعنی کفتار راه راه- میشود؛ گونهای که جمعیتش در معرض خطر است. اهمیت این گونه با توجه به شیوه تغذیه او به حدی است که آن را رفتگر طبیعت لقب دادهاند. باورهای خرافی پیرامون اجزای حیوانات تنها محدود به کفتار نمیشود و درمورد صفرای روباه، ساق گورخر، چشم آهو و… نیز باورهای عجیبی وجود دارد.
حدود قیمت مهرههای ماری که پیرمرد میفروخت بین ۵۰ تا ۱۵۰ هزار تومان بود. مرد دعانویس تاکید میکرد که مهره مار اصل اثرگذاری خیلی متفاوتی دارد، اصلاً در بازار پیدا نمیشود و نمیتوان قیمت روی آن گذاشت.
پیرمرد در پاسخ به این سوال که چطور کسی که به کار ایشان اعتقاد ندارد را میتوان توجیه کرد خیلی کوتاه گفت: «هیچ جوره! اگر اعتقاد نداشته باشد اثر ندارد!»
مشتری ثابت دارید؟
«بله! مسلماً!»
مشتریهایتان بیشتر از چه صنفی هستند؟
«از همه اصناف و همه سنین. پرستار، دکتر، مهندس، جوان و پیر.»
مشکلاتی که مردم به شما ارجاع میدادند از گذشته تا کنون چه تغییراتی کردهاند؟
«نوع مشکلات تفاوتی نکرده اما قبلاً صداقت بیشتر بود و مشکلات کمتر!»
به شکلهای مختلف از او راجع به حدود درآمدش یا تعداد مشتری یا تعداد فروش اجناسی که داشت پرسیدم اما هربار پاسخ مشخصی دریافت نکردم با این حال مدل گوشی او و ثابت بودن بساطش در آن گذر حکایت از این داشت که احتمالاً شرایط خیلی بهتر از یک کارمند یا کاسب ساده است.
پیرمرد میگفت پیش از این شغلهای مختلفی داشته اما نامی از آنها نبرد.
این حرفه را از چه کسی یاد گرفتید؟
پدرِ مادرم. خودش قهوهچی بود و این شغل دومش بود.»
شاگرد هم میپذیرید؟
«هرکسی گنجایش و توان لازم برای شغل ما را ندارد. آدم جوان هم نمیشود پذیرفت.»
طی یک جستجوی کوتاه با صفحات و سایتهای بسیاری برخورد خواهید کرد که در این زمینه فعالیت میکنند. حتی ممکن است با ترکیب «فعالیت با مجوز رسمی جمهوری اسلامی» نیز برخورد کنید. در این باره از او پرسیدم تا به حال فکر کردید قانونی فعالیت کنید؟ اصلاً فعالیت قانونی برای حرفهی شما تعریف شده؟ تبلیغات اینترنتی دارید؟
«اصلاً به تبلیغات اینترنتی اعتقاد ندارم؛ مشتری اگر راضی باشد خودش مشتری میآورد.»
«امکان قانونی شدنش وجود نداره، اون چیزی که شما دیدی نوشته قانونی یا وصله یا دروغ میگه.»
دومین نفری که با او گفتوگو کردیم زنی بود با لهجهای خاص و احتمالا مربوط به استانهای جنوبی کشور. بیشتر کف بینی و فالگیری میکرد. غالب پاسخهای زن فالگیر با مرد دعانویس یکی بود جز چند مورد که کوتاه به آنها اشاره خواهیم کرد.
زن فالگیر این حرفه را از ۱۲ سالگی نزد مادرش یاد گرفته بود و بیشتر اعضای خانوادهاش با این حرفه آشنا بودند اما به فرزندانش چیزی نیاموخته بود. راجع به حدود درآمدش میشد از حرفهای او اینطور برداشت کرد که در حد تامین نیازهای اولیهی زندگی اوست. او همچنین تاکید میکرد کم بودن درآمدش به دلیل یکجانشینی اوست و فالگیرهای دیگری که در شهر بین مردم قدم میزنند حتی میتوانند تا یک میلیون تومان در روز نیز درآمد داشته باشند. این زن هم مشتریان خود را از اصناف مختلف و متنوع میدانست اما بر قضات تاکید ویژه ای داشت. او مهرههای ماری که مخفی کرده بود را از زابل تهیه و خریداری میکرد.
این بین با یکی از مشتریان زن فالگیر توانستیم گفتوگو کنیم.
مرد جوانی که دانشجوی هنر بود و کف بینی نزد این زن را صرفاً یک کار «فان» و سرگرم کننده عنوان میکرد اما تاکید میکرد که به او اثبات شده عده خیلی خاصی هم از این صنف واقعاً از آینده مطلع هستند و به آنها اعتقاد دارد.
در پایان حضور گشتهای فعال انتظامی و ارشاد (بعنوان بخشی از نیروی انتظامی) در چند قدمی محل استقرار این دو نفر سوال برانگیزترین نکتهی این گزارش بود که البته بیپاسخ ماند.
انتهای پیام
به نظرم یه نفر از اینا با تجهیزات باید همراه تیم هسته ای بره برای مذاکره
خرافات بدترین وبیفرجام ترین وسرگم ترین راه برای انحراف مردم از راه معمولی وواقعی زندگیست که هیچ پایه واساسی نداشته کلا پوچ وبی معنی است حتی تهیه خبرش هم بدون تبیین آن ادامه همان خرافه گراییست
سلام دختران بی حجاب آدم نیستن از شهیدان کمی خجالت بکشند آنها شهید شدن که ما زند گی کنیم
خب از یه طرف یک زمانی حتی فکر میکردن اتم کوچیک ترین ذره است بعد یه مدت شکافتنش و کلی چیز میز ازش ریخت بیرون
حالا موضوع ماورا طبیعه و روح و انرژی و این داستانا چیزی نیست که بشه ازش سر سری رد شی
از یه طرفم حرف مردم همیشه هست در همه زمینه ها
ولی در کل مشتری ثابت داشتن این جماعت عجیبه