رسانه من دیر است | محمدجواد لسانی
محمدجواد لسانی طی یادداشتی در روزنامه شرق نوشت: آلن پیتون (Alan Stewart Paton) نویسنده دردآشنایی است. اتفاقا در ایران نیز ناشناخته نیست و چند کتاب از او در سالهای دور و نزدیک، به فارسی برگردان شده؛ ازجمله «بنال وطن» با ترجمه خوب سیمین دانشور. این کتاب به قول یک منتقد غربی، راهنمای درک انتقادی یک سرزمین آفتزده است. جانمایه این اثر درباره تغییر حال مردم یک سرزمین است که بر اثر تندباد حوادث، دچار مسائلی میشود که خواننده را به اعماق روایتی میبرد که از تبعیضهای آشکار مالامال است و مردمی که رنجی طولانی میبرند. در این رمان، کشیشی به نام استفان کومالو حضور دارد. هنگامی که او باخبر میشود خواهرش در ژوهانسبورگ بهسختی بیمار شده، با وجود تنگدستی بسیار، تصمیم میگیرد از روستا به شهر برود تا به وضعیت رنجور خواهرش رسیدگی کند؛ اما به محض ورود به شهر با نوعی درهمریختگی و بیسامانی از نظر حفظ ارزشها روبهرو میشود که از لابهلای گفتوگوها و روابط آدمها بیرون میزند. این مواجهه او را سخت میآزارد و از این شکنندگی چارچوبها در عرصه عمومی به حیرت میافتد. کشیش با ناراحتی به خانه برادرش میرسد. با افسوس درمییابد که نزدیکترین کس او گرفتار سستباوری و حتی دینگریزی شده. سپس بر بالین خواهرش حاضر میشود که با دیدن زوال اخلاقی در او، چنان برآشفته میشود که تلاش میکند هرچه زودتر پسرش را در هزارتوی شهر پیدا کند… . پیتون، کتاب دیگری هم دارد به نام «پرنده من دیر است» که منوچهر ولینعمتی زحمت ترجمهاش را کشیده و باز هم درباره زوال تدریجی ارزشها در جامعه است. پرندهبودن یعنی قابلیت پرواز. اگر ارتفاعی نگیرد، چه سودی از این امکانات؟… . این پیشدرآمد آورده شد تا آمادگی مختصری برای فضای بحث ایجاد شود. بیراه نیست اگر گفته شود که مهمترین دستاورد جهان امروز، گسترش روزافزون رسانههاست؛ رسانههایی که قدرت فرهنگ یک سرزمین را میتوانند یادآور شوند و ارزندگی آن را برای سرزمین محبوبشان دوچندان کنند تا نسل پیشرو برای یک جامعه مدرن و نمونه بالیده شود. در واقع، یک رسانه بزرگ میتواند بهمثابه یک طبیب ماهر، ضرورت وجودی خود را بر بالین بیمارش اثبات کند. نکته اصلی این یادداشت هم تلنگرزدن به این پزشک حواسپرت است؛ اما حقیقت تلخی که در این سالها به وقوع پیوسته و نمیتوان پنهانش کرد، این است که تشکیلات رسانههای پرمخاطب، گرفتار یک فراموشکاری شدهاند. به طور نمونه، وظیفه سازمان صداوسیما این بوده که در کنار همه کارهای موظفی، برنامهای جامع برای دیدن مسئلهها داشته باشد. دردهای کوچک و بزرگ شهر بسیار است و همه نیاز به معاینه و نسخه دارند. مسائل شهر را میتوان به سمت خوبی برد تا در گفتوگوهای آزاد درمانی برایش یافت. مکان این درمانگری استودیوهای مجهز رسانه ملی است. هرچند که مسئولان رسانه اعلام میکنند این وظیفه را بهخوبی بلدند؛ درحالیکه آنچه اکنون به صورت نارسا و سایهوار مشاهده میشود، شبیه حکایت مولانا در مثنوی است که شخصی خواست هیکل شیر بر بازویش نقش شود؛ اما مدعی با تماس هر سوزن کبودیزن بر بازویش، دادش درآمد و جمله نامربوطی از دهانش خارج شد و آن را حکم بر نقاش کرد و گفت رسالت ما نقششدن خود شیر است و از بقیه حاشیهها باید گذشت که برای تن امن ما خطر دارد؛ اما در عمل آنچه اجرا شد، دیگر شیر نبود؛ چون اگر بیطرف داوری شود، آنچه بی یال و دم و اشکم حاصل شود، کارش نارساست و ربطی به رسانه ندارد. اکنون هم آنچه در این شبهبرنامهها به نام میزگرد و چراغ و گفتوگو شنیده یا دیده میشود، در حد همین رسم ناقص و بیخاصیت یا قلب واقعیت است. حتما کسانی که این رسانه را از گذشتههای دور دنبال کردهاند، به یاد میآورند که ایدههای بسامانی دراینباره شکل گرفت. در همان اوان انقلاب، «بحث آزاد» به صورت واقعی در همین استودیوها تجربه شد و کلی هم برای خود بیننده مفهوم پیدا کرد. گفته میشود یکی از بانیان یا تشویقکنندگان این امر، دکتر بهشتی بود. او با عزمی راسخ پا به میدان گذاشت و از همه گروههای مخالف حاکمیت دعوت کرد تا در صحن رسانه حرفهایشان را بزنند. این کار مسئولانه، شهامت میطلبید؛ اما نتیجه آن به زیان انقلاب نشد؛ بلکه بر استحکام ارزشهای حاکم افزود و آن را تضمین هم کرد. خاطره بحثهایی که سطح آگاهی جامعه را بالا برد و حتی گفتوگوی بابک زهرایی جوان چپگرای رادیکال با دکتر بنیصدر لیبرال، با وجود ساعتهای طولانی بحث و جدل، تماشایی و سودمند شد. در همین دهههای اخیر هم رئیس فعلی سازمان، دکتر پیمان جبلی، که در آن زمان دبیری اخبار شبکه دو را برعهده داشت، برای آخر شبها تدارک شجاعانهای دید تا اصحاب گوناگون فکری در جامعه بدون هزینهای به جام جم بیایند و حرفهای خود را بدون هیچ مانع و سانسوری ابراز کنند. به عبارت روشن مسئله را در رسانه باز کنند تا سبب آرامش مخاطب شود. اکنون از همین شخص رئیس توقع میرود که امکان بحث آزاد را بار دیگر به صورتی گسترده فراهم کند تا به جای آنکه شبکههای اجتماعی و کلابهاوس تراز مطلق افکار شوند، عمود این خیمه به صورت صمیمانه و هنری، در رسانه ملی افراشته شود. قطعا با این تمهید ضروری هزینهها چنان شکسته خواهد شد که نیازی به کشیدهشدن کار به قوه قضائیه نخواهد افتاد. موج بازداشتهای اخیر، در نگاه عمومی نگرانکننده جلوه میکند و سبب خوراک برای تخریب ارزشها هم شده. امید میرود که اشخاصی مانند مصطفی تاجزاده، محمد رسولاف، جعفر پناهی و مصطفی آلاحمد که در همین چند روز گذشته بازداشت شدهاند، هرچه زودتر آزاد شوند. آنها در شرایط مناسبی میتوانند حرفهای خود را به شکل کامل و مجهزتری در رسانه ادا کنند تا پاسخهای اقناعی به گوش مخاطبان برسد. اتفاقا با این کار ارزشهای انقلاب هم تحکیم میشود. قطعا دوره کسانی که بار مسئولیت به دوش آنان گذاشته میشود، از طرف مخاطبان رسانه در پیشگاه تاریخ نقد خواهد شد. کاش هر مسئولی این را دریابد.
انتهای پیام