جنینی، خونآشامی و جهان تقابلیِ آدمها
حمزه فیضیپور در یادداشتی ارسالی به انصاف نیوز با عنوان «جنینی، خونآشامی و جهان تقابلیِ آدمها» نوشت:
وقتی که آدم و حوا در بهشت سکونت کردند (وَقُلْنَا یا آدَمُ اسْکنْ أَنْتَ وَزَوْجُک الْجَنَّةَ…: بقره / 35) بعد از توصیه به استفاده از نعمتهای فراوان بهشتی (وَکلَا مِنْهَا رَغَدًا حَیثُ شِئْتُمَا..: بقره /همان) از نزدیک شدن به یک درخت خاص و خوردن میوهی آن منع شدند (وَلَا تَقْرَبَا هَٰذِهِ الشَّجَرَةَ …) و این پیام به آنها داده شد که در صورت سرپیچی، از “ستمکاران” خواهند بود (… فَتَکونَا مِنَ الظَّالِمِینَ). سرانجام بعد از عدم انجام امر عارض شده هر دو از بهشت اخراج میشوند، «هبوط» اتفاق میافتد و هردو به زمین فرود میآیند. از این زمان به بعد و به مراتب بیشتر نام آدم با نام دنیا گره میخورد؛ دنیایی که برای آدمیان آفریده میشود و دیگر موجوداتِ مخلوق در پی یک مخلوق دیگر (آدم) و برای او هستی پیدا میکنند (هُوَ الَّذِی خَلَقَ لَکمْ مَا فِی الْأَرْضِ جَمِیعًا: بقره / 29). دنیایِ زمینی آدمیان و دیگر دنیاهای مأنوس آدمی (جنینی و رحم مادر) و سرای آخرت با جذبههای فراوان تعریف میگردند و آدمیان به تناسب فهم و درک زمانیِ زیست خود به آنها وابسته و دلبسته میگردند. آدمی در باور دینی موجودی ترکیبی است: ماده و روح، جسم و روان، عقل و غریزه، عقل و نفس و به عبارتی ترکیب و تقابلی از تضادها که کشمکش بین این ابعاد مستمراً وجود دارد (فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا.. شمس / 8) آنطور که مولانا نیز بدان اشاره مینماید: عقل ضدّ شهوت است ای پهلوان // آن که شهوت میتند عقلش مخوان
یا اینکه در بخشی دیگر ضمن تقسیم بندی مخلوقات و موجودات (فرشته، انسان، حیوان) و بیان صفات هریک (عقل محض، عقل و غریزه، غریزه محض) انسان را موجودی مرکب از دونیمِ عقل فرشتگی و غریزهی حیوانی میداند که مدام میان این دو بعد تعارضاتی وجود دارد: عقل درتن حاکم ایمان بود // کز بیمش نفس در زندان بود.
انسان این موجود ناشناخته (آلکسیس کارل) دارای پیچیدگی و ویژگیهای فراوان میباشد. چسبندگی و وابستگی هریک از ابعادِ وجودی انسان به کمال و زوال از جملهی ویژگیهای این مخلوقِ فرودآمده به زمین است که از نظر شدت وابستگیها و دلبستگیها نوعی دیگر از تقسیمبندی آدمیان در نظر مولانا مطرح میگردد: «خامها و پختهها».
این جهان همچون درختست ای کرام // ما برو چون میوههای نیمخام
سخت گیرد خامها مر شاخ را// زانک در خامی نشاید کاخ را
چون بپخت و گشت شیرین لبگزان// سست گیرد شاخها را بعد از آن
چون از آن اقبال شیرین شد دهان// سردشد بر آدمی ملک جهان
سختگیری و تعصب خامی است// تا جنینی کار خونآشامی است
در دنیای خامیِ جنینی ما آدمیان “خون آشامی” شیوه دلربایِ لذت بردن از زندگی است. در نه ماه حیات جنینی، انسان صرف خامِ محصور در یک دنیای خاص در نهایت “تعصب” به آن “سخت” چسبیده است و جز بقاء و لذائذ خود چیزی نمیبیند. این آدم سخت متعصب وقتی به دنیای دیگر پا مینهد نیز در دو مسیر تقابلی (یا خام یا پختگی) ادامه حیات میدهد:
عقل با عقل دگر دوتا شود// نور افزون گشت و ره پیدا شود (پختگی: جامعه، صلح و جهان تعاملی)
نفس با نفس دگر خندان شود// ظلمت افزون گشت و ره پنهان شود (خامی و خون آشامی: جامعه، جنگ و جهان تقابلی)
حال با در نظر گرفتن این همه آمار تخاصم و جنگ افراد و گروهها با یکدیگر و نیز جنگ ملل (جنگ 30 ساله در اروپا / 1618 تا 1648، جنگ داخلی چین / 1927 و 1936 و 1946 و 1950، جنگ داخلی روسیه با نه میلیون کشته/ 1917 و 1926 و جنگهای جهانی اول و دوم، جنگهای صلیبی، جنگ داخلی آمریکا و لشکرکشیهایش به کل دنیا و جنگهای دیگر با میلیونها نفر تلفات جانی) آیا میتوان جز خام بودن و در خامی ماندن بشر در تعصبها و سخت گرفتنِ شاخ و برگ منافع دنیای محصور در آن (خودخواهیها، سلطه طلبی ها، فزون خواهی ها و..) همانند جنینِ سخت چسبیده به دنیای خون آشامیش، دلیل دیگر برای آن در نظر گرفت؟! آیا نمیتوان گفت بشر اهل بهشت و رانده شده به زمین اینک نیز در دنیایِ شبیه به همان دنیای جنینیِ سخت گرفتنها و تعصبهای خامی، خام و مست از همان “خوردنها و نزدیک شدنهای ممنوعه” در حال تکرار هبوطهای زنجیرهای است؟! و شاید بتوان اینگونه گفت که تا زمانیکه “ابزارها” برای “احیای” نفس فزون خواه وجود دارد و عقل به جای “نفس” به زندان میرود، نفسِ اژدرها دیگر افسرده نیست بلکه افسونگرانه میتازد، میبلعد و خون میآشامد چه جنینی و چه در بلوغها…
انتهای پیام
این دیدگاه منفی را قبول ندارم جنگهای چند جانبه بخاطر عدم ناظم جهانی صورت می گیرد و در فلسفه سیاسی توضیح و بحثی در مورد نظم جهانی نشده از زمان تعدی امپراطورهای روم و ایران به کشورهای همسایه تا کشورگشایی اسکندر نیاز به فلسفه سیاسی نظم جهانی دیده می شد ولی در آثار گذشتگان اشاره ای شده اگر اولین کشور تخاصم که شروع به تعدی به همسایگان یا مردم خود می کرد توسط سازمانی جهانی یا کشورهای دیگر مجازات و تنبیه و حکومت کشور متخاصم عوض می شد دنیا شاید اینهمه جنایت نبود.در ساختار شورای امنیت کشورهایی هستند که امنیت دنیا را به خطر انداختند ( چین توسط کرونا،روسیه بخاطر حمله به اوکراین و خطر قحطی گندم