خرید تور تابستان

حمیدرضا نقاشیان کیست و چه می‌گوید؟

حمیدرضا نقاشیان که در رسانه‌های اصولگرا با عنوان «سرپرست تیم حفاظت امام خمینی» معرفی می‌شده در ویدئویی که اخیرا در فضای مجازی منتشر کرده است مدعی شده که علت درگذشت بنیانگذار جمهوری اسلامی ترور بوده و پرونده‌ای در همین ارتباط در وزارت اطلاعات وجود دارد.

به گزارش انصاف نیوز، این ادعا با تکذیب نزدیکان رهبر فقید انقلاب همراه شده و بنا بر اعلام وبسایت جماران به زودی بیانیه‌ای از سوی موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی درباره‌ی این موضوع منتشر خواهد شد.

اما آقای نقاشیان کیست و در سال‌های اخیر چه مطالبی را مطرح کرده است؟

حمیدرضا نقاشیان در سال‌های گذشته با عنوان «سرپرست تیم حفاظت امام خمینی» گفت‌وگوهایی را با چند رسانه‌ی اصولگرا داشته و درباره‌ی موضوعاتی همچون «شرایط محافظت از امام، گروهک تروریستی فرقان، فیلم سینمایی سیانور، اشغال سفارت آمریکا، ترور آیت‌الله خامنه‌ای، خاطراتی از 12 بهمن 57 و…» مطالبی را مطرح کرده است.

نقاشیان در گفت‌وگویی در سال 99 با خبرگزاری فارس درباره‌ی چگونگی انتخابش به عنوان محافظ امام گفته بود: حضرت امام که از پاریس به تهران آمدند با توصیه شهید دکتر بهشتی مجموعه «توحیدی صف»، مسئولیت حفاظت حضرت امام (ره) را به عهده گرفت و من هم توفیق یافته محافظت از اقامت گاه و شخص حضرت امام را به عهده گرفتم. اول اینکه توفیقی بود که نصیب من شد و دیگر اینکه آموزش‌دیده دوره‌های رزمی بودم. پیش‌ازاین هم در بخشی از عملیات لجستیکی توانایی خودم را به عزیزان ثابت کرده بودم.

وی در همین گفت‌وگو با بیان اینکه «از ۱۲ بهمن ۵۷ تا ۱۵ اردیبهشت ۵۸ به مدت سه ماه مستقیم در خدمت امام بودم»، خاطره‌ای را از دورانی که حفاظت بنیانگذار جمهوی اسلامی را بر عهده داشت تعریف کرد: بعد از [بازگشت امام به ایران] چند روزی که در تهران بودیم و امام به سمت قم عزیمت کردند. جمعی از مراجع عظام مستقر در شهر قم از امام دعوت کردند که در مسجد امام حسن عسگریِ ایشان را ملاقات کنند یعنی در مسیر ورود به قم به استقبال حضرت امام آمده بودند. با پیکان سبزرنگ آقای توکلی روانه قم شدیم دریکی از خیابان‌های قم ازدحام مردم برای استقبال از امام به‌قدری بود که ماشین حامل امام قادر به حرکت نبود که هیچ، ماشین در همان ازدحام موتورش سوخت. بلافاصله از ماشین پیاده شدم و از آمبولانس برای انتقال امام استفاده کردیم. مسیر بسیار شلوغ بود نزدیک مسجد امام حسن عسگریِ رسیدیم جایی که مراجع ثلاث حضرت آیت‌الله‌العظمی مرعشی نجفی و حضرت آیت‌الله‌العظمی محمدرضا گلپایگانی و حضرت آیت‌الله شریعتمداری می‌خواستند از امام استقبال کنند. آمبولانس نمی‌توانست جلوتر برود از چندنفری که نزدیک‌تر بودند خواهش کردیم طوری بایستند که با دست‌هایشان کوچه درست کنند تا ما بتوانیم امام را به مسجد برسانیم. فقط ۵ قدم رفته بودیم که هجوم مردم باعث شد نتوانیم حرکت کنیم. یک‌لحظه حس کردم دیگر نمی‌توانیم روی پای خودمان بایستیم عمامه و عبای امام رفته بود. باید تصمیم می‌گرفتم. هرگز نفهمیدم چطور شد که امام را بغل گرفتم و به‌سرعت می‌دویدم وقتی امام را در حیاط مسجد که نسبت به بیرون خلوت‌تر بود روی زمین گذاشتم امام چندثانیه‌ای ایستاد و به من نگاه کرد. خودم هم متعجب بودم که چطور توانسته بودم امام را آن‌طور به بغل بگیرم و بدوم. من بارها دست خدا را در محافظت از امام دیدم.

نقاشیان در پاسخ به این سوال که چرا پس از گذشت سه ماه دیگر محافظ امام نبود، گفت: برای انجام کار دیگری از امام مأموریت گرفتم. بعد از شهادت استاد مطهری که گروه فرقان وی را به شهادت رسانده بود جریان گروه فرقان را برای امام نقل کردم و به توصیه ایشان تصمیم گرفتم برای شناسایی این گروه وارد عمل شوم. این در شرایطی بود که من این گروه را خوب می‌شناختم و می‌دانستم گروه فرقان نسبت به شهید مطهری چه کینه‌ای دارد. دو روز بعد از شهادت استاد مطهری در مدرسه فیضیه مراسمی بود آقای هاشمی رفسنجانی که جریان فرقان را نمی‌شناخت موضوع ترور را به حزب توده نسبت داد من در همان زمان که سخنرانی انجام می‌شد در گوش حضرت امام گفتم: این جریان مربوط است به گروه فرقان که مذهبی هستند. حضرت امام سرشان را بالا کردند رو به من و فرمودند: مگر تو این‌ها را می‌شناسی؟ گفتم: بله، شهید مطهری هم خوب این‌ها را می‌شناختند. در جلسه‌ای به امام توضیح دادم که گروه فرقان چه کسانی هستند و چه‌کارهایی می‌کردند؟ دیدگاهشان چیست؟ توضیح دادم که انحراف و اشتباه آن‌ها کجا بوده؟ چگونه شهید مطهری با آن‌ها برخورد کرد؟ نهایتاً از چه زمانی بغض و کینه مطهری را پیدا کردند؟ شما که این‌ها را می‌شناسید، بروید و این موضوع را جمع کنید.

نقاشیان در خاطره‌ای دیگری درباره‌ی دیدار یاسر عرفات با امام خمینی می‌گوید: یک مرتبه خانمی در زمانی که ابوعمار(یاسر عرفات) برای دیدار امام آمده بودند همراه ایشان خانمی بود که اجازه نداده بود تفتیش بدنی شود که این کار او با اعتراض بچه‌های محافظ مواجه شده بود. از رفتن او پیش امام ممانعت شده بود، به همین دلیل خود یاسر عرفات را هم در راهروی پایین معطل کرده بودند. خبر این ماجرا به من رسید، به طبقه پایین رفتم و با یک ترفند خاصی این خانم را از عرفات جدا کردم. آن خانم به سمتی از اقامتگاه هدایت کردیم و در یکی از اتاق ها نگه اش داشتیم. آنقدر نگه داشتیم تا حاضر شد او را بگردیم. وقتی توسط یکی از خواهرها مورد تفتیش قرارگرفت، متوجه شدیم او دو سلاح همراه خود دارد. یکی به پا و دیگری را به کمر بسته بود . هر دو اسلحه را مصادره کردیم و اجازه ملاقات هم به او ندادیم. بعد از دو هفته و بازجویی از او معلوم شدکه این خانم یک ایرانی است که مقداری زبان معلق عربی بلده و خود را به عرفات جسبانده بود.

نقاشیان که مامور بررسی پرونده‌ی ترور شهید مطهری نیز بوده است درباره‌ی اکبر گودرزی، رهبر گروهک تروریستی فرقان در گفت‌وگویی با روزنامه‌ی خراسان می‌گوید: زندگی و شخصیت اکبر گودرزی، دارای سه مرحله نسبتاً مجزاست. در مرحله اول، او طلبه‌ای سرخورده است که به مدارس علمیه مختلف مراجعه می‌کند؛ اما، یا او را نمی‌پذیرند، یا فضای مدرسه علمیه به مذاقش خوش نمی‌آید و آن را ترک می‌کند. گودرزی می‌خواست وارد مدرسه مرحوم آیت‌ا…مجتهدی تهرانی شود، اما ایشان او را نپذیرفتند. خب! این مسئله از گودرزی فردی سرخورده و افسرده ساخته‌بود. آشنایی با آشوری و تأثیرپذیری از دیدگاه‌های به اصطلاح انقلابی او، گودرزی را وارد مرحله دیگری از زندگی‌اش کرد. او در فضای به وجود آمده، کلاس‌های تفسیرش را به راه انداخت؛ ابتدا در مسجد حضرت ولی عصر(عج) واقع در میدان شوش، بعد مسجد عیسی‌خان‌وزیر واقع در خیابان وحدت اسلامی فعلی، سپس سلسبیل، قلهک، زرگنده و جاهای دیگر. این پیشرفت ظاهری، در شخصیت گودرزی تأثیر مهمی برجا گذاشت. او اعتماد به نفس پیدا کرد و دچار غرور شدیدی شد؛ غروری که باعث می‌شد به دیگران و تفکراتشان، با دیده تحقیر بنگرد. این مرحله، تا زمان بازداشت گودرزی و آغاز بازجویی‌ها از او، ادامه داشت. مرحله سوم شخصیت گودرزی را باید در بازجویی‌ها و پس از آشکار شدن انحرافات فکری وی، بر اساس مستندات و مطابقت تفسیرهایش با تفسیرهای معتبر، در حضور اعضای گروه فرقان، مورد مطالعه قرار داد. به گمان من، گودرزی در زمان بازجویی‌ها از گذشته خود نادم بود، اما نمی‌خواست آن را بیان کند. در ابتدای بازجویی‌ها، همیشه از موضع قدرت سخن می‌گفت و معتقد بود ما نمی‌توانیم حرف‌های او را بفهمیم؛ اما وقتی با مستندات و ارائه دلایل منطقی و علمی و پرخاش اعضای گروه که گودرزی را به دلیل انحرافاتش توبیخ می‌کردند، روبه رو شد، موضع خود را رها کرد و دیگر سخنی نگفت. به عقیده من، شخص گودرزی تحت تأثیر آموزه‌های چپ قرار نداشت؛ اما نباید فراموش کرد که در فضای پرالتهاب دوران انقلاب، هر گروهی در پی بیان اعتقادات و جذب نیرو بود. بسیاری مدعی بودند که در پی فعالیت‌های مبارزاتی و جهادی هستند؛ مدعی بودند که سوابق و عملکرد آنها می‌تواند نمونه‌ و الگویی برای دیگران باشد. این رویکرد، روی برخی از افراد تأثیرگذار بود. در میان افرادی که بازداشت کرده‌بودیم، به ویژه در میان افراد شاخه نظامی گروه، برخی فکر می‌کردند چگوارای زمانند! اما خود گودرزی، چنین روحیه‌ای نداشت. به نظر من، گروه فرقان ارتباطی به سفارت آمریکا نداشت. واقعیت این است که دکتر محمد ملکی، نخستین رئیس دانشگاه تهران که با سفارت آمریکا ارتباطات ارگانیک داشت، پس از ترور شهید قرنی، مأمور شد اطلاعاتی درباره گروه فرقان به دست بیاورد. آمریکایی‌ها می‌خواستند بدانند آیا می‌توانند از گروه فرقان برای انجام برخی فعالیت‌هایشان استفاده کنند یا نه؟ ملکی هم با یکی از اعضای گروه تماس گرفت، ولی نگفت که اطلاعات را برای سفارت آمریکا می‌خواهد. به یاد دارم، زمانی که دانشجویان مسلمان پیرو خط امام(ره) سفارت آمریکا را تسخیر کردند و پرونده فعالیت ملکی علنی شد، روزنامه کیهان تیتری زد و مدعی شد که رابطه گروه فرقان با سفارت آمریکا کشف شده‌است. ما با تمهیداتی، این مستندات را بردیم و در بازجویی از اعضای گروه فرقان مطرح کردیم. متأسفانه، آن فردی که با ملکی ارتباط داشت و در آن زمان، بازداشت شده‌بود، پس از شنیدن خبر، شبانه خود را در زندان حلق‌آویز کرد و کُشت. این ماجرا، باعث شد نسبت به موضوع ارتباط فرقان با آمریکایی‌ها حساس و نسبت به روابط ارگانیک این گروه با سفارت آمریکا مشکوک شویم. به همین دلیل، کار اطلاعاتی گسترده‌ای در این زمینه انجام شد. در نهایت، پس از بررسی 5 هزار صفحه مطلب و سند جمع‌آوری شده، به این نتیجه رسیدیم که گروه فرقان هیچ رابطه‌ای با عوامل خارجی نداشته و خودکشی آن فرد هم، صرفاً به دلیل ترس از آبروریزی و اتهام ارتباط با آمریکا بوده است.

حمیدرضا نقاشیان در سال 95 و در گفت‌وگویی با تسنیم درباره‌ی فیلم سینمایی «سیانور» به کارگردانی بهروز شعیبی که در مورد «سازمان مجاهدین خلق» و مجید شریف واقفی است، گفت: فیلم اساساً روی محور خوبی طراحی شده است. مرحوم مجید شریف واقفی یک عنصر متدین، مومن، انقلابی و مبتنی بر تفکر دینی و اسلامی در فضای مبارزه بود. طبیعتاً ساختار منافقین به سمتی رفت که تحمل یک چنین عناصری برایشان امکان پذیر نبود. ما چندین ماه جلوتر با یک لطافتی از این مجموعه جدا شدیم و شاید اگر ما هم می ماندیم به سرنوشت مجید دچار می‌شدیم. در اواخر سال ۵۱ بستر حرکت سازمان به سمت اعلام مواضع سوسیالیستی و مارکسیستی رفت، سازمان در مقطعی دگردیسی سیاسی داشت و نفوذ گسترده‌ای در سازمان صورت گرفت. همان مقطع که لطف الله میثمی را کنار گذاشتند و مسعود رجوی را برگزیدند، محل شبهه بود که احساس می‌کنم انحراف سازمان در همان مقطع کلید خورد. سازمان فضای مبارزاتی‌اش به فضای مزدوری تبدیل شد و دستور العمل عملیات برای عملکرد سازمان از بیرون می‌آمد.

نقاشیان در مورد ماجرای اشغال سفارت آمریکا دیدگاه متفاوتی دارد و در گفت‌وگویی با هفته‌نامه‌ی 9 دی می‌گوید: من معتقدم دستکاری در ایجاد تاخیر برای آزادی گروگان‌ها که با رهبری عناصر اصلی در سازمان مجاهدین انقلاب و نفوذی در دولت وقت صورت گرفته، به سفارش و خواست انگلستان بوده و این خیانت به کشور و انقلاب در حالی از ماموریت مخفی آنان تاکنون افشا نگردیده است. من دو بار برای ملاقات با ‌گری سیک اقدام کردم. یک بار ایشان بر سر ملاقات در ژنو نیامد و بار دوم از طریق شخصی به نام احمد انصاری که بعد از انقلاب مسوول دفتر رضا پهلوی بوده و چون رضا از او کلاهبرداری کرده از او جدا شده و به ایران پناه آورده، او را به دوبی دعوت کردم و او بهانه‌ای تراشیده که هر وقت من به دوبی آمدم شما را برای ملاقات مطلع خواهم کرد.

حمید نقاشیان درباره‌ی ترور آیت‌الله خامنه‌ای و دلایل وقوع آن نیز به روزنامه‌ی خراسان گفته است: گروهک «فرقان»، گروهکی برخاسته از انحرافات فکری و ارتجاعی، عامل این جنایات بزدلانه بود. با این حال، بقایای این فرقه منحرف، حدود یک‌سال بعد از دستگیری و مجازات سرکردگانشان، دوباره فعال شدند و این‌بار هم به دنبال ترور عزیزان انقلاب و امام (ره) بودند. روز ششم تیرماه سال ۱۳۶۰، بقایای این گروهک التقاطی، هنگام سخنرانی رهبر معظم انقلاب در مسجد ابوذر تهران، بمبی را که درون یک ضبط صوت جاسازی شده‌بود، منفجر کردند؛ اما خوشبختانه، به هدف خود یعنی به شهادت رساندن حضرت آیت‌ا… خامنه‌ای، نرسیدند. به دلیل نزدیکی زمان این ترور با واقعه هفتم تیرماه ۱۳۶۰ و شهادت شهید بهشتی، برخی گمان می‌کنند که واقعه تروریستی ششم تیر، توسط عوامل سازمان منافقین انجام شده‌است؛ در حالی که چنین نبود. رهبر معظم انقلاب، طی یک سخنرانی در ۱۱ فروردین ۱۳۵۹، به این موضوع اشاره کرده‌اند: «اگر عمری بود و اگر گروه‌هایی از قبیل فرقان اجازه و فرصت دادند، ان‌شاءا… در آینده به کار حزب [جمهوری اسلامی] خواهیم پرداخت؛ حزب جان می‌گیرد، تبلیغاتش را شروع می‌کند، جزوه‌های لازم، کتاب‌های لازم، تبلیغات لازم، تشکیلات لازم را به راه خواهد انداخت؛ ان‌شاءا… درست می‌شود»

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

پیام

  1. مگه حضرت امام عروسک بود که زده زیر بغلش و چند تا کوچه پایینتر گذاشته رو زمین؟؟؟

    3
    4

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا