گشت ارشاد یا گشت اجبار | روح الله جمعه
روح الله جمعه طی یادداشتی در خبرآنلاین نوشت:
«لا اِکْراه فِی الدّینِ قَدْ تَبَینَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَی»؛ تمامی مفسران قرآن کریم این آیه را در شئون مختلف نزول، مرتبط به عدم اجبار و اکراه و تحمیل در پذیرش دین دانسته اند.
علامه طباطبایی صاحب المیزان معتقدند چون دین عبارت است از یک سلسله معارف علمی که معارفی عملی به دنبال دارد، و جامع همه ی آن معارف، یک کلمه است و آن عبارت است از «اعتقادات»، و اعتقاد و ایمان هم از امور قلبی است که اکراه و اجبار در آن راه ندارد، چون کاربرد اکراه تنها در اعمال ظاهری است، که عبارت است از حرکاتی مادی و بدنی (مکانیکی)، و اما اعتقاد قلبی برای خود، علل و اسباب دیگری از سنخ خود اعتقاد و ادراک دارد. آیت الله جوادی آملی نیز در تفسیر این آیه اینگونه بیان می دارند: قلب بشر که محور اندیشه و انگیزه اوست دست هیچ کس نیست تا بتواند او را به امری تکلیف یا چیزی را بر او تحمیل نماید.
عقیده هر کسی به دست خودِ اوست، صاحب عقیده است که می تواند معتقد به چیزی شود، یا از اعتقاد امری نکول کند. آیت الله مکارم شیرازی نیز در این خصوص می گویند: آیة الکرسی در واقع مجموعه ای از توحید و صفات جمال و جلال خدا است که اساس دین را تشکیل می دهد، و چون در تمام مراحل با دلیل عقل قابل استدلال است لذا نیازی به اجبار و اکراه نیست.
از فحوای تفاسیر علمای دین اسلام به وضوح عدم اکراه و اجبار در پذیرش دین به استناد آیه فوق مشخص است، اما در ادامه برخی از مفسرین تصریح داشته اند که وقتی انسان دین اسلام را پذیرفت منطقا باید به تمام الزامات و شرایط آن پایبند باشد تا در زمره مسلمین و در نهایت مومنین قرار گیرد. این برداشت نیز یک تفسیر منطقی و کاملا همسو با قواعد و ضوابط اجتماعی است که چنانچه انسانی بنا بر اختیار خود، عضو یا شهروند یک کشور،جامعه،گروه، قبیله، حزب و… شود باید پایبند به قوانین و مقررات آن مجموعه باشد و تخطی از آن به معنای عدول از ضوابط و مقررات است.
اسلام نیز از این قاعده مستثنی نیست و یک فرد مسلمان برای تعالی و تکامل که هدف نهایی دین اسلام است باید به مجموعه احکام و مقررات آن متعهد باشد. اما محل بحث و نزاع در جامعه بر این موضوع است که آیا این الزام در رعایت ضوابط و احکام دینی به عهده انسان است یا بر عهده دیگران؟
خداوند در آیه إِنَّا هَدَیْنَاهُ السَّبِیلَ إِمَّا شَاکِرًا وَإِمَّا کَفُورًا به صراحت وظیفه این تعهد را بر عهده شخص متعهد گذاشته و سنجش در پایبندی به تعهد را از حقوق مسلم الهی می داند. در هیچ یک از آیات الهی و روایات متقن اسلامی ترک نماز، روزه خواری، ترک جهاد و عدم اقامه فریضه حج توسط مسلمان مستطیع و متمکن و حتی ترک امر به معروف و نهی از منکر و تولی و تبری را مستوجب مجازات اجتماعی ندانسته است و آن را در زمره حق اللهی توصیف می کنند و حتی تجسس عموم در این امور را نیز نهی کرده اند.
بحث حجاب و پوشش که نه جزو اصول دین است و نه فروع دین بلکه یک قاعده اخلاقی است، نیز با استناد به آیات الهی در همین چارچوب قابل بحث و ارزیابی است، حجاب به عنوان یک دستور دینی باید مومنانه و با اعتقاد و از طریق اقناع منطقی منجر به باورمندی یک مسلمان شود و در صورت تحمیل و اجبار نه تنها یک اقدام ظاهری و روبنایی به منظور تمکین و هراس از قدرت است بلکه به مرور زمان امر به آن نه تنها امر_به_معروف نیست بلکه به یک ضدارزش اجتماعی و حتی سویه گیری های تقابلی و چالشی در جامعه اسلامی تبدیل می شود.
آنچه این روزها در قالب برخی رفتارها از معدود مجریان موسوم به گشت ارشاد مشاهده می شود متاسفانه در حال تبدیل شدن به یک ضدارزش اجتماعی و حتی دینی است که آسیب جدی به کرامت انسانی و جامعه دینداران و حتی تعالیم دینی و اخلاقی می زند و به جفا بیشترین لطمه را به نیروی نظم دهنده و برقرار کننده امنیت جامعه یعنی نیروی انتظامی زده و امنیت روانی جامعه را هدف قرار داده است. این اقدام که می توانست در صورت بکارگیری روشهای منطقی، الگوی صحیح و شایسته امر به معروف باشد در حال حاضر به گشت اجبار برای معروف تبدیل شده است که با ماهیت و ذات دین و آیات الهی و بحث عظیم و غنی جبر و اختیار در تعارض و تناقض است که بشر را از اصل عدالت و حکمت الهی دور می سازد.
انتهای پیام