جامعهی کاریکاتوری شده
دکتر علی جعفری، جامعهشناس و پژوهشگر مسائل اجتماعی در یادداشتی با عنوان «جامعه کاریکاتوری شده» که در اختیار انصاف نیوز قرار داده است، نوشت:
سخت است در جامعهای زندگی کنی و برای تحلیل آن جامعه، ناچار شوی از اصطلاح «جامعه کاریکاتوریشده» استفاده کنی. طنز تلخی در آن نهفته است که حتی این تحلیل هم، شکل کاریکاتور به خود بگیرد. بله. متأسفانه جامعه امروز ما در چنین وضعیتی قرار گرفته است. جامعهشناسان مختلف برای وضعیتهایی مشابه وضعیت جامعه ما، از واژهها و مفاهیم مختلفی استفاده میکنند. از جامعه کوتاهمدت و جامعه ورشکسته و جامعه کژمدرن گرفته تا جامعه آنومیک. اما من، مفهوم «جامعه کاریکاتوری شده» را پیشنهاد میکنم. کاریکاتوری شدن هر امری، نیازمند وجود دو ویژگی مهم در آن است. یکی، خارج شدن آن چیز از مدار تعادل و شکل اصلی خودش که در آن، اجزا با نظمی منطقی کنار هم قرار گرفتهاند و دیگری، طنز و مطایبه نهفته در آن است که علیرغم نمایش تلخیها و مشکلات، مایه خنده و گاه مسخره دیگران میشود. از این منظر، کاریکاتوری شدن جامعه، اشاره مستقیمی به این وضعیت جامعه معاصر ایران دارد که از یک سو، اجزای اصلی آن نتوانستهاند در یک نظم منطقی در کنار یکدیگر قرار بگیرند و کلّیّتی منسجم به نام جامعه مدرن ایران را شکل دهند؛ و از سوی دیگر، این وضعیت آشفته، چنان مضحک و خندهآور است که با وجود تلخیها و تلخکامیهای فراوان، نمیتوان به آن نخندید. اجازه بدهید اندکی این شرایط را تشریح کنم تا منظور مرا از مفهوم «جامعه کاریکاتوری شده» بهتر متوجه شوید.
جوامع مدرن از اجزای مختلفی تشکیل شدهاند که برخلاف جوامع سنتی، هر یک وظیفه تخصصی خودشان را دارند و مایه انسجام همه آنها در کنار یکدیگر نیز، عقلانیت مدرن است که بر پایه علمگرایی، تجربهگرایی و فردگرایی استوار شده است. در این جامعه منسجم، آموزش بر عهده نهادهای تخصصی مانند مدرسه، دانشگاه و نهادهای علمی مختلفی است که با استفاده از علوم جدید، افراد را برای پذیرش نقشهای تخصصی در جامعه آماده میکنند. سر و سامان دادن به حیطه اقتصاد نیز به همین منوال، بر عهده نهادهای تخصصی نظیر بازارهای مالی، شرکتها و سازمانهای فعال در حوزه اقتصاد است که عمدتاً بر مبنای اقتصاد آزاد و قواعد دنیای سرمایهداری صورت میگیرد. دفاع از تمامیت ارضی جوامع مدرن که مبتنی بر ایده «دولت-ملت» شکل گرفتهاند، بر عهده نیروهای نظامی متخصصی است که فعالیتی جز آماده شدن و اقدام در برابر تهدیدهای نظامی جوامع دیگر ندارند. امور معنوی و مذهبی افراد جامعه نیز توسط نهادهای مذهبی و معنوی تخصصی نظیر کلیساها و مراکز معنوی سامان مییابد و در اغلب موارد، این نهادها فعالیتی جز در حیطه تخصصی خود ندارند. برقراری عدالت عمومی و رسیدگی به شکایات مردم و نهادها از یکدیگر در سطوح مختلف نیز، فعالیتی تخصصی است که بر عهده نهاد قضایی و دادگستری قرار دارد. به همین ترتیب، هر حوزه تخصصی، نهاد تخصصی خود را داشته و بر اساس اصول علمی و منطقی که ناشی از عقلانیت مدرن است؛ هدایت میشود. و در نهایت، نظم و نسق دادن به همه حیطههای تخصصی به نحوی که جامعه بتواند همچون سیستمی زنده و پویا، نیازهای درونی خود را تأمین کند و در ارتباطی منطقی با جوامع دیگر، نیازهای بیرونیاش را نیز برآورده سازد؛ بر عهده نهاد تخصصی سیاست است که خود از بخشهای متعددی تشکیل شده و عموماً نهاد قانونگذاری (مجلس) و نهاد اجرایی (دولت) را در بر میگیرد. در چنین سیستمی، اگر عقلانیت حاکم باشد و قوانین عقلانی برای رتق و فتق امور، وضع شده باشند و ضمانتهای اجرایی لازم برای حمایت از آنها شکل گرفته باشد؛ جامعهای متعادل و متوازن رخ مینماید که میتواند ضمن تأمین نیازهای فعلی مردم خویش، جامعه را برای مواجهه با خطرات احتمالی در آینده و نسلهای بعدی خود، آماده کند. اما در «جامعه کاریکاتوری شده»، ظاهراً شکلی کلّی از یک جامعه وجود دارد اما اجزا و عناصر مختلف آن، در هماهنگی با یکدیگر عمل نمیکنند و کنشهای کنشگران در این سیستمی که از سیستم بودن فقط در کنار هم بودن اجزا بدون برقراری ارتباطی منطقی و عقلانی که به هماهنگی اجزا منجر شود را دارد؛ به طنز تلخی شبیه است که نه تنها، افراد و جوامع بیرون از خود را میخنداند؛ بلکه کنشگران داخل سیستم را نیز به خنده وا میدارد. اجازه بدهید بحث را با مثالی عینی از یکی از موضوعات پر تنش این روزها ادامه بدهیم.
حجاب یا بیحجابی؟ آیا مسأله این است؟ در یک جامعه سالم متعادل مدرن که یکی از پایههای اصلی آن، حقوق فردی و اصالت فردگرایی است؛ فارغ از اینکه بخش عمدهای از افراد جامعه به باور دینی خاصی معتقد باشند؛ نحوه پوشش افراد و به ویژه زنان، امری فردی و ناشی از انتخاب خود آنهاست و تحمیل پوششی خاص به آنها با ادعای رعایت قوانین جامعه، به همان طنز تلخی میماند که «جامعه کاریکاتوریشده» را شکل میدهد. باید بپذیریم که جامعه معاصر ایران تحت یک قانون اساسی و قوانین منبعث از آن اداره میشود که بهطور تلویحی، بیحجابی شرعی را به عنوان مصداقی از فرهنگ ضد دینی تشخیص داده و آن را عملی مجرمانه و مستحق مجازات دانسته است. بسیار خب. تا اینجا مشکلی نیست و هر فردی که ذیل این قانون اساسی زندگی میکند، باید قوانین آن را محترم شمرده و رعایت کند. اما باید به یاد آوریم که جامعه مدرن، فقط از یک ماده قانونی تشکیل نشده و مواد قانونی متعددی وجود دارند که بر حقوق اساسی مردم اشاره دارند که باید از سوی نهاد سیاست رعایت شوند. حق آزادی بیان، قلم و مطبوعات، حق داشتن مسکن متناسب، حق آموزش رایگان، حق داشتن شغل متناسب، حق راهپیمایی مسالمتآمیز، حق مصونیت از تجسس و دهها حق انسانی دیگر که نهاد سیاست ملزم به رعایت آنها بوده و در تمام سالهای پیشین، به باد فراموشی سپرده شده است.
با مراجعه به منابع دینی اصیل، هر جا که صحبت از حقوق حکومت بر مردم بوده، حقوق ملت بر حکومت نیز مطرح شده است و این یکی از ملزومات حکومتداری در دنیای مدرن است که حق حاکمیت مردم بر خودشان را تضمین میکند. از یاد نبریم که قانون حجاب به عنوان یک مسأله شرعی به الزامی قانونی تبدیل شده است و در نحوه اجرای این قانون نیز نباید خلاف شرعی رخ دهد. اما مردم در روزهای اخیر مشاهده کردند که نیروی انتظامی برای اجرای قانون حجاب، مرتکب چه خلافهای شرعی شد. مأموران مرد برای سوار کردن زنان بدحجاب یا بیحجاب به خودروی پلیس، دست و بدن زنان نامحرم را لمس میکنند و چنان خشونت میورزند که بخشی از بدن آنها نمایان میشود! چنین خلاف شرعی در اجرای یک قانون، در کدام سیستم عقلانی قابل مشاهده است؟! از سایر حقوق فردی میگذریم که حتی برخورد با متهمان یک جُرم سنگین و محرز را، بدون خشونت و انسانی توصیف میکنند. اگر این جامعه یک «جامعه کاریکاتوریشده» نیست؛ پس چه نام دارد؟ نهاد سیاستی که وظیفه ذاتیاش، سامان دادن به امور مردم و ایجاد امنیت است؛ در اجرای قوانین خود، امنیت مردم را به خطر میاندازد و به جای ایجاد زیرساختهای لازم برای شکوفایی اقتصادی و جلوگیری از آسیبهای ناشی از بیکاری و فراهم آوردن زمینههای افزایش جمعیت از جمله؛ مسکن مناسب، شغل مناسب و…، به کنترل حقوق فردی و درگیر شدن با مردم خود میپردازد و زمینه را برای دوقطبی شدن جامعه و درگیری بیشتر افراد معتقد به حجاب با کنشگران بیباور به حجاب آماده میکند؛ تصویری کاریکاتوریشده از خود نمایان میسازد. تصویری که در آن، اجزای مختلف جامعه و کنشگران اجتماعی در سطوح مختلف، نه از طریق نظمی عقلانی، بلکه توسط زور اسلحه و فشار مجازات در کنار یکدیگر به صورت مخلوطی در هم و برهم جای گرفتهاند و از هر فرصتی برای خروج از این نظم مصنوعی بهره خواهند گرفت.
چنانچه این تصویر کاریکاتوریشده از نهاد سیاست را در کنار تصاویر دیگری از کنشگری آن در مواجهه با موضوعات دیگری نظیر مطالبهگری اجتماعی و اعتراض گروههای مختلف کنشگران مانند بازنشستگان، معلمان، کارگران، دانشجویان و …، مقابله با مفسدان اجتماعی، بهکارگیری افراد غیرمتخصص در تخصصیترین دستگاهها و نهادهای جامعه، نحوه مواجهه با بحرانهای طبیعی، نحوه مدیریت اقتصادی جامعه و …، قرار دهیم؛ تصویری تمام عیار از یک «جامعه کاریکاتوریشده» نمایان میشود که در عمق تلخی و شدت بینظمی، خندهای از سر بیتفاوتی بر لبان ناظران و کنشگران این جامعه مینشاند که چگونه نابخردانه بهسوی فروپاشی، روان و دوان است.
انتهای پیام
این وضعیت شیر تو شیری که شاهدش هستیم، این به هم ریختگی و بی نظمی کلان که بر همه شئون کشور جاری و ساریست، نه از سر ندانم کاری و یا بی لیاقتی و قصور، که به عمد برنامه ریزی و اجرا و اعمال میشود. این بی نظمی نهایت نظمیست که ارزوی … است. فقط در چنین شرایطیست که …، میتواند «هر کاری» که دلش میخواهد انجام بدهد و به کسی هم پاسخگو نباشد. در جامعه کاریکاتوری میشود هر خبر بدی را با خبر بدتری به حاشیه راند! در انجا اختلاس چند همتی (هزار میلیارد تومان) مثل دزدیده شدن دکل استخراج نفت دریایی و یا سوختن پلاسکو و ریزش متروپل و ……. فقط چند روز فکر مردم را مشغول میکند. در چنان جامعه ای میتوان … «حالت فوق العاده» غیر رسمی اعمال کرد و هر صدایی را به بهانه سواستفاده دشمن خفه کرد. ساختن جامعه کاریکاتوری از خاصیتهای … است و اتفاقی نیست!!!
واقعاً اونی که به آینده این مملکت امید داره، عقل نداره. هیچ نکته مثبتی دیده نمیشه.