روایت زیدآبادی از «وقتی فرهیختگان عامیانه میشوند!»
احمد زیدآبادی، روزنامهنگار در یادداشتی تلگرامی با عنوان «وقتی فرهیختگان عامیانه میشوند!» نوشت:
تمایز و تفکیک و طبقهبندی رکن بنیادی معرفت بشری است. بدون قدرت ایجاد تمایز و تفکیک که همان طبقهبندی است، اساساً دانش منقحی شکل نمیگیرد و اذهان مغشوش و آشفته میشود. از یک ذهن مغشوش و آشفته نیز جز اغتشاش و آشفتگی تراوش نمیکند و این نیز به نوبۀ خود به کژراهۀ عملی و به باد دادن سرمایۀ یک ملت منجر میشود.
متأسفانه اغلبِ آنچه این روزها در بارۀ حمله به سلمان رشدی و کتاب آیات شیطانی او چه از جانب هواداران و چه از سوی دشمنانش نوشته یا گفته میشود، فاقد ایجاد تمایز بین ابعاد مختلف این ماجراست!
طبعاً از افراد عادی که به یکپارچهسازیهای بسیط از پدیدهها عادت کردهاند و حوصلۀ تفکیک و تمایز بین جنبههای مختلف رویدادها را ندارند، نمیتوان انتظار زیادی در این باره داشت اما وقتی که “اهل فرهیختگی” نیز به جای تمایز و طبقهبندی، به وادی بسیط کردن اغتشاشآمیز داستان پا میگذارند، نشان از روندی رو به انحطاط است.
در مورد ماجرای سلمان رشدی جنبههای مختلف ماجرا را میتوان به شرح زیر از هم جدا و تفکیک کرد.
- آیا در کتاب آیههای شیطانی به پیامبر اسلام توهین شده است؟ مرجع پاسخ به این پرسش برآیند نظرات جامعۀ مسلمانان جهان است. نه فقط بینادگرایان که مسلمانان اصطلاحاً “میانهرو” نیز اثر رشدی را وهنآلود دیدهاند. به نظرم جهان اسلام از ملک حسین پادشاه فقید اردن که هم متحد آمریکا و هم حامی صلح با اسرائیل بود، رهبری نرمتر و ملایمتر در برابر دنیای غرب تجربه نکرده باشد. وقتی ملک حسین نیز خشم خود را از اهانتِ کتاب آیات شیطانی پنهان نکرد، تکلیف بقیۀ مسلمانان کم و بیش روشن است.
- آیا اگر نویسندهای در کتاب خود به اعتقادات و مقدسات دیگران اهانت کرد، میتوان حکم به قتل او داد و یا اقدام به ترورش کرد؟ نه، نمیتوان! چون اولاً کلام را باید با کلام پاسخ داد. ثانیاً با جواز قتل در این موارد، جنگ و خونریزی بین علاقمندان به مذاهب و ایدئولوژیها و عقاید گوناگون به راه میافتد و چیزی از تمدن بشری باقی نمیگذارد. برای نمونه در کتابهای برخی از متعصبان شیعه سخنانی بارۀ برخی اصحاب پیامبر بخصوص شیخین مطرح شده است که با هر حساب و کتابی اهانتآمیز است. حال اگر قرار باشد این گونه نوشتهها مبنای برخورد با پدیدۀ اهانت قرار گیرد، تمام جهان اسلام در خون غرق خواهد شد.
- آیا دولتها حق دارند از انتشار آثار موهن جلوگیری کنند؟ به طورعام خیر! زیرا آنچه را مثلاً یک مارکسیست توهین به عقاید یا رهبران فکری خود میبیند، یک لیبرال بیان آنها را حق خود میداند و به عکس. یا همینطور آنچه را یک مسیحی توهین به تثلیث میداند، یک مسلمان تبیین توحید تلقی میکند و به عکس. اصل جواز نشر آثار موهن اما مانند همۀ اصول بشری استثناءبردار است. چنانچه جامعۀ کارشناسان یک فن، اثری را توهینآمیز اعلام کند دولتهای دمکراتیک میتوانند بنا به اصل حفظ امنیت ملی مانع انتشار آن شوند. امنیت ملی کشورها اما در همۀ جوامع به یکسان مستحکم یا شکننده نیست. در جوامعی که مدارای مذهبی و فرهنگی و سیاسی نهادینه شده است، تحمل اتباع در برابر اهانت به عقایدشان بیشتر است و بنابراین، منع انتشار آثار موهن هم کمرنگتر است. در جوامعی که مدارای مذهبی به فرهنگ تبدیل نشده است، اما نشر آثار وهنآمیز دشوارتر است و حساسیتهای خود را دارد.
- از مورد سوم، رگ غیرت برخی از مدافعان آزادی مطلق بیان به جنبش نیاید! اصولاً چیزی به نام آزادی مطلق بیان در دنیای ما معنا ندارد. در همان جوامعی که از نشر کتاب آیات شیطانی به عنوان حق آزادی بیان دفاع میشود، نشر آثاری که هولوکاست یا هر نوع “جنایت بر ضد بشریت” را مورد تردید و تشکیک و انکار قرار دهد، مستوجب تعقیب قضایی و مجازات است! اگر آزادی بیان واقعاً مطلق است، قائلان به این موضوع اثری در بارۀ تشکیک در هولوکاست و یا یهودستیزی در آمریکا یا اروپا نشر دهند تا از صحت نظرشان اطمینان حاصل شود!
- آیا هر دسته و گروه اجتماعی در یک کشور حق دارند اثری را توهین به عقاید خود بنامند؟ مسلماً حق دارند. حق اعتراض به آن اثر چطور؟ به طور حتم؛ اما به شرط آنکه اعتراضشان مسالمتآمیز باشد و نظم و انضباط اجتماعی را تهدید نکند.
- آیا آنطور که برخی مدعیاند، آیات شیطانی چیزی شبیه آخرین وسوسۀ مسیح اثر نیکوس کازانتزاکیس نویسندۀ یونانی است؟ به هیچ وجه! این دو اثر مطلقاً قابل مقایسه نیستد. در این باره دوباره خواهم نوشت.
انتهای پیام
شدی مهاجرانی شماره 2 و ظریف شماره 3 ماله کش و ماستمالی کن!آزاده باش و انتقاد پذیر!