خرید تور نوروزی

ابراهیم اصغرزاده: استفاده روسیه از همدان خلاف «نه‌شرقی- نه‌غربی» است

سعید جعفری در مقدمه ی گفتگوی خبرآنلاین با ابراهیم اصغرزاده، از اعضای «دانشجویان پیرو خط امام» که در ابتدای انقلاب به سفارت آمریکا در تهران حمله کرده بودند، نوشت: یکسال از برجام می‌گذرد و آثار و تبعات مثبت توافق جامع اقدام مشترک روز به روز بیشتر بر سپهر سیاسی و اقتصادی ایران نمودار می‌گردد. تحریم‌هایی که مویرگی در عمق فضای نظام بین الملل نفوذ کرده بودند، به تدریج در حال جان باختن هستند. ایران از بازیگری غیرنرمال و تهدیدی به عنوان امنیت بین‌الملل به کنشگری فعال و سازنده در خصوص بحران‌های منطقه‌ای شناخته می‌شود و برای یافتن راه‌حل در خصوص منازعات پیچیده و در هم تنیده خاورمیانه‌ای از ایران یاری طلب می‌شود. تمام اینها اما سبب نشده طرفداران دولت از آثاری که می‌توانست بسیار گسترده تر برای نظام و مردم فراهم آورد راضی باشند. منتقدان که جای خود را دارند و بدیهی است که پیراهن عثمان کنند کوچگترین ایراداتی که در این دولت مشاهده می‌شود، نقایصی که دست‌آورد دولت‌های نهم و دهم به شمار می رفت. اما برای تحلیل بی طرفانه برجام و آثار و تبعاتش از ابراهیم اصغرزاده خواستیم تا به کافه خبر بیاید تا با او پیرامون نقدها و البته دست آوردهای دولت در حوزه سیاست خارجی و به ویژه در موضوع خاص برجام گفتگو کنیم. این کارشناس مسائل سیاست خارجی معقتد است دولت نتوانسته آنطور که باید و شاید از امتیازات مثبت برجام بهره‌مند شود. مشروح گفتگوی مفصل ما با ابراهیم اصغرزاده را در ادامه می‌خوانید.

با گذشت بیش از یک سال از زمان حصول توافق هسته ای برخی از حامیان ایشان معتقدند دولت یازدهم نتوانسته آنطور که باید و شاید این توافق را در مسائل منطقه ای و همچنین موضوعات سیاست داخلی ترجمه کند و از دست آوردهای آن بهره مند شود. شما با این تحلیل موافقید؟

بله، کاملا با شما هم عقیده ام. بنظرم تبعات و تاثیرات برجام بر سیاست داخلی و خارجی ایران بیش از یک توافق بوده است .نه تنها اصلاح طلبان و هواداران دولت که اصولگرایان هم باید تمام قد از برجام دفاع کنند. تعلل در روند اجرای برجام و تأخیر در برخی گشایش ها نباید موجب بی اهمیت دانستن دوری سایه جنگ از سر ایران شود. اعتمادسازی و سازندگی پروسه ای طولانی و تدریجی است. برجام دستاوردی مهم و شاید مهمترین دستاورد دولت روحانی است. حرکتی که به گشایش فضای دیپلماسی و توسعه روابط خارجی ایران انجامید. نباید بگذاریم سرنوشتش به انتخابات امریکا و جلو عقب کشیدن های کنگره گره بخورد. ما باید بهره برداری خودمان را بکنیم. برجام توسط سازمان ملل و جامعه جهانی تایید شده و تمام دولتهای قدرتمند و نیمه قدرتمند جهان پشت تصویب آن ایستادند پرسش من این است که برجام تا چه حد در گسترش روابط دیپلماتیک ایران و بهره‌گیری از این روابط برای ارتقای قدرت ملی و بهبود وضع اقتصادی استفاده کرده ایم؟

به صورت مشخص چه ایرادی بر عملکرد دولت در حوزه استفاده از دست آوردهای برجام وارد است؟

ضعف دولت در این است که نتوانست بلافاصله برجام را داخلی کند و آنرا منشاء تغییر نگاه و رفتار در دیگر حوزه ها قرار دهد. سیاست خارجی فی الواقع ادامه سیاست داخلی است. نمیشود خارج از مرز با دیگران بگونه ای رفتار کرد و  در داخل مرز با مردم بگونه ای دیگر. سیاست داخلی، خارجی، اقتصاد، جامعه، فرهنگ همه یک ماتریس را تشکیل میدهند که اجزای یک سیستم را می سازد و باید هماهنگ و برهم افزا باشند نه با یکدیگر.

تحریم ها که یک شبه بر سر مردم ایران نازل نشد، که برجام بتواند یک شبه تاثیر خود را در رفع آنها بگذارد. ولی همین حالا ایران از بازیگری منفعل به بازیگری فعال در عرصه بین‌المللی و منطقه ای تبدیل شده است.

مثلا اگر جنگ تقدیس شود یا فرهنگ نظامی فضیلت شمرده شود طبیعتا نباید انتظار گسترش ارزشهای دموکراتیک در جامعه داشته باشیم. یا مثلا اگر مخالف نفوذ صنعت در  بخش های سنتی اقتصاد باشیم یا از یک اقتصاد دولتی متورم دفاع کنیم نمی توانیم از مردمسالاری دفاع کنیم چون دموکراسی محصول جامعه ای صنعتی و ثروتمند است آنهم ثروتی ناشی از تولید و نه رانت. کشورهای نفتی جنوب خلیج فارس را ببینید هم دیپلماسی خوب با دنیا و هم نفت و ثروت دارند ولی فرهنگ دموکراسی و نظام دموکراتیک ندارند.

در مذاکرات اتمی ایران با کشورهای عضو گروه 1+5 هدف و انگیزه اصلی و پنهان طرفین مذاکرات بیش از هر چیز نیاز طرفین به روابط سیاسی و اقتصادی با یکدیگر بود. کشورهای اروپایی و غربی هم که پای مذاکرات هسته‌ای آمدند و در نهایت برجام را تصویب کردند بیش از هر چیز به مصالح و منافع خود می‌اندیشیدند. البته این به معنای آن نیست که دستیابی آنها به منافع احتمالی برجام الزاما در تضاد با منافع ایران است، زیرا برجام برایند تصمیمی بود که از ابتدا بر مبنای استراتژی برد- برد قرار گرفت. ایران دچار تنگناهای اقتصادی بود و می‌خواست که تحریم‌ها برداشته شود از تله انزوا خارج شود و به سرمایه‌گذاری‌های خارجی و انتقال تکنولوژی‌های پیشرفته به داخل کشور دسترسی پیدا کند.

اگر به بیان شما این یک استراتژی برد – برد است چرا سرمایه و تکنولوژی غربی آنطور که باید و شاید وارد کشور نشده است و مشکلاتی در این مسیر مشاهده می شود؟

سرمایه خارجی در فضایی منجر به رشد و توسعه میگردد که شفاف و دموکراتیک باشد وگرنه همین سرمایه های خارجی میتواند به رانت های کلان و رشد طبقه نوکیسه و وابسته منجر شود که کاملا رفتاری ضد دموکراتیک دارند. فضای داخلی ایران نباید پر از تردید و دلواپسی باشد اگر این دودلی ها و نگرانی ها به صورتی باشد که احساس مخالفت با برجام و فرآیند آن، بی ثباتی فضای سیاسی و کارشکنی علیه سیاست‌های دولت ایران را به جهان مخابره کند بنفع رقبای منطقه ای ایران خواهد بود سرمایه‌گذاری خارجی را مردد میکند و عواید برجام را به حداقل کاهش خواهد داد. اگر تنها به میادین مشترک نفت و گاز ایران با همسایگان بنگرید آنها دارند روزانه میلیونها دلار از این ذخایر برداشت میکنند و ما بشدت محتاج سرمایه‌گذاری خارجی و انتقال تکنولوژی‌های پیشرفته برای افزایش سهم برداشت‌مان از این حوزه‌های مشترک هستیم. عقلا و منطقا باید از تأثیرگذاری نامطلوب جنجال و بگومگوهای داخلی بر این روند جلوگیری کنیم.

در حوزه مسائل منطقه ای هم انتقاداتی جدی به عملکرد دستگاه سیاست خارجی ما وارد است. این در حالی است که کمتر از یکسال به پایان دور نخست ریاست جمهوری ایشان باقی است. چه اقداماتی در خصوص منطقه می تواند در دستور کار قرار گیرد؟

کسانی که دیروز تحریم ها را کاغذ پاره می دانستند، امروز نیز برجام را فاقد ارزش می دانند. برجام بدون شک بر ارتباطات اقتصادی، تجاری و موقعیت منطقه ای ایران تاثیر گذاشته و خودش عامل بالقوه و مهم افزایش قدرت منطقه‌ای و جهانی ایران شده است. مشکلاتی که متأسفانه اخیرا با برخی همسایگان بخصوص عربستان بوجود آمد فرصت هایی را به تهدید تبدیل کرد. حمله عده ای خودسر به سفارت عربستان اسیدپاشی به منافع ملی و صورت دیپلماسی دولت بود. در ماههای آینده دولت روحانی باید سیاست منطقه ای خود را تثبیت کند و نشان دهد بر تصمیمات سیاست خارجی تسلط دارد. مثلا باید نشان دهد در سوریه اجازه نمیدهد که روسیه با کارت ایران بازی میکند یا باید توضیح دهد که استفاده روسیه از پایگاه هوایی همدان به معنای تغییر راهبرد “نه شرقی، نه غربی” دولت نیست. دولت باید در سیاست خارجی خود را مقید به مشورت بیشتر با مجلس و افکار عمومی داخلی نماید وگرنه این تصور پدید می آید که وزارت خارجه در تحولات منطقه کاره ای نیست و نظامیان حرف اول را در روابط ایران و کشورهای همسایه میزنند. نباید سخنگویی ایران در منطقه به نیروهای نظامی سپرده شود.

اگر بخواهیم به بحث تدوین راهبرد بپردازیم چه اقداماتی از سوی دولت می تواند در خصوص بهبود مناسبات و همچنین کاهش منازعات در حوزه منطقه ای مفید واقع شود؟
دولت بایستی سیاست خارجی بسیار فعالی با عربستان و ترکیه داشته باشد و از کارت روسیه به نفع منافع ملی ایران استفاده کند. یادمان نرود که نظام سیاسی عربستان فرسوده، قبیله ای و غیردموکراتیک است ولی به علت وجود حرمین شریفین و ثروت ناشی از وجود ذخایر سرشار نفت و گاز در جهان اسلام نفوذ بالایی دارد. عربستان برای گریز از اتهام همکاری با تروریست‌های داعشی و بنیادگراهای افراطی میخواهد با زیرکی ایران را به گوشه رینگ بکشاند و بدنیا بگوید ایرانی حامی تروریسم و برهم زننده نظم منطقه است. سیاست خارجی مبتکرانه و زیرکی دیپلمات‌ها در ماههای آینده می‌تواند مانع موفقیت ترفندهای رقبای منطقه ای ایران بشود.

نمیشود هر امام جمعه ای در گوشه ای از مملکت مقرراتی وضع کند و بگوید من اجازه نمیدهم یا چنین و چنان میکنم. خب نتیجه اش میشود سرخوردگی مردم و اینکه میگویند دولت از زیر بار مسئولیت شانه خالی کرده است. زمانی اوایل انقلاب که جنبشهای اجتماعی حیات داشت خودسری و بی نظمی تاثیری بر مشروعیت انقلاب نداشت. در ماههای نخست انقلاب امنیتی در کار نبود. ناامنی بود نهادهای مردمی و کمیته ها ملوک الطوایفی میکردند ولی کسی راجع به بزرگی و مشروعیت انقلاب تردید نداشت. ولی الان هر اقدام خودسرانه و غیر متعارف می تواند آبروی نظام را در مراجع بین المللی ببرد.

دولت روحانی نه تنها باید نسبت به تحولات منطقه ای پاسخگوی مردم ایران باشد که در مسائل داخلی نیز باید مسئولیت بپذیرد و پاسخگو باشد. نمیشود هر امام جمعه ای در گوشه ای از مملکت مقرراتی وضع کند و بگوید من اجازه نمیدهم یا چنین و چنان میکنم. خب نتیجه اش میشود سرخوردگی مردم و اینکه میگویند دولت از زیر بار مسئولیت شانه خالی کرده است. زمانی اوایل انقلاب که جنبشهای اجتماعی حیات داشت خودسری و بی نظمی تاثیری بر مشروعیت انقلاب نداشت. در ماههای نخست انقلاب امنیتی در کار نبود. ناامنی بود نهادهای مردمی و کمیته ها ملوک الطوایفی میکردند ولی کسی راجع به بزرگی و مشروعیت انقلاب تردید نداشت. ولی الان هر اقدام خودسرانه و غیر متعارف می تواند آبروی نظام را در مراجع بین المللی ببرد. الان اگر به سفارتی حمله شود یا حتی کنسرتی دارای مجوز لغو شود و یا فیلمی از پرده سینما پایین کشیده شود بازتاب متفاوتی در جهان خواهد داشت. نیروهای خودسر نه تنها نشانه خشم و اقتدار مقدس نیستند که  تماما نشانه ترس و وحشت بخش های سنتی و در حال اضمحلال اجتماعی از آینده نامعلوم خودند. دولت باید با اقتدار جلوی اقدامات خلاف قانون افراد و نیروهای خودسر بایستد و هزینه فرمایشات نفرت پراکن و اقدامات امنیت برهم زن آنان را بگیرد. روحانی باید تا آخرین روز عمرش مسئولانه از کارویژه‌های یک دولت قانونی دفاع کند. به شفاف سازی اقتصادی و تثبیت داخلی ثمرات برجام وفادار بماند تا شایسته حمایت و اعتماد ملت برای دور بعد هم باشد.

از بحث سیاست خارجی منحرف شدیم. به صورت مشخص اگر بخواهیم دیپلماسی دولت آقای روحانی را مورد تحلیل قرار دهیم کارنامه دولت را چگونه ارزیابی می کنید؟

ببینید اجماع جهانی علیه ایران درهم شکسته شده. از انزوا خارج شدیم. مجموعه‌ای از قطعنامه‌های شورای امنیت که تحریم‌های کمرشکن را علیه ایران اعمال میکرد برداشته شد، بسیاری از تحریم‌هایی که توسط ممالک اروپا و حتی امریکا علیه ایران وضع شده بود پایان یافته یا متوقف شده است. تحریم ها که یک شبه بر سر مردم ایران نازل نشد، که برجام بتواند یک شبه تاثیر خود را در رفع آنها بگذارد. ولی همین حالا ایران از بازیگری منفعل به بازیگری فعال در عرصه بین‌المللی و منطقه ای تبدیل شده است. برجام آغاز راهی است که باید در آن از هر لحظه و هر اتفاق بنفع منافع ملی و برای بهبود زیست عمومی مردم استفاده کرد. سوء ظن ها و دیوارهای بی اعتمادی که میان ما و جهان کشیده شده بود در حال فروپاشی اند این را از کنایه هایی که در لحن صهیونیست های افراطی موج میزند میتوان فهمید. بهرحال بنظرم دولت نباید به بهای حمایت از خاندان اسد و یا به بهانه همکاری راهبردی با روسیه تن به هزینه بزرگتری مانند انهدام برجام و دست شستن از عادی سازی رابطه با غرب بدهد. ببینید روسیه در روابط خود با شرق و غرب بارها پاندولی حرکت کرده و البته بحق دنبال منافع خودش است دارد با کارت ما بازی میکند. پس از فروپاشی شوروی، روسیه به سوی غرب رفت و با کم محلی آنها تحقیر شد سپس سراغ شرق و جنوب رفت اینجا هم چیزی گیرش نیامد. پوتین هر آنچه در توان داشت به کار گرفت تا تهدیدها را از روسیه دور کند و با مجموعه غرب به همکاری استراتژیک برسد و از این فرصت برای احیای امپراطوری تزاری استفاده نماید ولی دستش رو شد. اینک با حملات هوایی و بمباران خاک سوریه بدنبال راهبرد مستقلی از آمریکا و غرب در منطقه است که خب موجب تنش با شرکای غربی هم شده و آثارش در تحریم های مالی و اقتصادی هویداست. از این رو استفاده نظامی پوتین از پایگاه نوژه و پرتاب موشک های کروز روسی از فراز خاک ایران که به همکاری او با ایران عمقی راهبردی میدهد برایش منافع حیاتی دارد. در این زمینه نباید دولت روحانی پنهانکاری کند و مجلس و افکار عمومی را از تصمیمات راهبردی در سیاست خارجی بویژه مسایل سوریه دور نگه دارد.

البته برخی تحلیلگران سیاسی میگویند در برابر امریکایی که دشمن قسم خورده ایران است روسها از تاریخ و منافع مشترکی با ما در منطقه برخوردار است. اینطور نیست؟

گربه که برای رضای خدا موش نمیگیرد. روسیه هم دنبال سهم شیر خودش است. برخی تحلیلگران توهم میزنند. مطمئن باشید روسیه وجود ایران قدرتمند در همسایگی خود را با منافع ملی اش ناسازگار میبیند. خب طبیعی است ما هم متقابلاً نباید دست به کاری بزنیم که روسیه را به جایگاه ابرقدرتی اش یک قدم نزدیکتر کند. بنایراین چنین هدفی باید هسته مرکزی دیپلماسی ما را در برابر روسیه تشکیل دهد. خلاص. در یک کلام دولت آقای روحانی با کمک غرب بهتر میتواند با روسها مذاکره کند و امتیاز بگیرد تا با طناب روسها به چاه غرب برود و برای تقابل با غرب به آنها چشم یاری داشته باشد.

روسیه وجود ایران قدرتمند در همسایگی خود را با منافع ملی اش ناسازگار میبیند. خب طبیعی است ما هم متقابلاً نباید دست به کاری بزنیم که روسیه را به جایگاه ابرقدرتی اش یک قدم نزدیکتر کند.

البته دستگاه دیپلماسی روحانی اگر از چین و روسیه الگو بگیرد بازهم خوب است. ببینید چین و روسیه همواره خودشان دنبال الگوهای جدیدی از موازنه گرایی و تعامل بوده و هستند طوریکه منافع ملی شان تامین شود. در واقع سیاست آنها فاقد ماهیت جدال آفرین با آمریکا و غرب است. آنها بیشتر درتلاشند تا موقعیت و سهم خود را در سیاست و اقتصاد بین المللی افزایش دهند و آنرا تثبیت کنند. روسیه همانطورکه بارها به زبان آورده تبدیل ایران به نیروی اتمی را تهدیدی علیه مصالح خود میداند. با وجود حفظ مناسبات سیاسی دوستانه با ما و کمک به پیشبرد مذاکرات و تصویب برجام باطنا موافق تضعیف تدریجی اقتصاد ایران و جلوگیری از تبدیل ایران به بازیگر درجه یک منطقه ای است. یادمان نرفته در جنگ تحمیلی بیشترین مهماتی که بر سر بچه های ما ریخته میشد عمدتا روسی بود. صادقانه بگویم اسلاووفیل های روسی هیچ ارزشی برای تحرکات دموکراتیک و آزادیخواهانه ملتهای دیگر قایل نیستند. تاریخ معاصر ایران دستکم پر است از شواهد روشن در این زمینه. روسها فقط و فقط بدنبال کسب ارزشهای ژئوپولیتیک و احیای امپراتوری گذشته خودند و نظامی گری روسی را از این زاویه تقدیس و ستایش میکنند. اگر در نظام آمریکا شما می بینید میان ترامپ و خانم کلینتون بر سر توافق با ایران اختلاف وجود دارد یا میان کنگره و کاخ سفید برسر نحوه اجرای برجام چالش جدی ایجاد شده بالاخره از طریق لابی گری، چانه زنی یا سعی و خطا باز امکان اصلاح دموکراتیک هست ولی روسیه اساسا فاقد چنین ساختار و سنتی است تصمیمات کرملین تنها با اراده یک نفر تحت الیگارشی نظامیان اتخاذ میگردد.

این اعتماد در دولت قبل به ویژه بسیار پررنگ تر بود و ما شاهد بودیم دولتمردان پیشین باور عمیقی به صداقت کرملین داشتند.
احمدی نژاد بقدری به الیگارشی روسها اعتماد داشت که قبل از تصویب اولین قطعنامه ضد ایرانی در شورای امنیت از قول روسها گفت مطمئنا چیزی تصویب نخواهد شد! ارجاع پرونده هسته ای ایران به شورای امنیت سازمان ملل که بزرگترین خطای محاسبه دیپلماسی دولت سابق ایران بود بر مینای رویکرد چالش با غرب و اطمینان به شرق به وقوع پیوست. سیاست “نگاه به شرق” دولت احمدی نژاد و حامیان اصولگرایش ما را از سیاست موازنه منفی انقلاب دور کرد. توهم و گیچ سری آنجا اوج گرفت که احمدی نژاد انقلاب بولیواری را در سایه چاوزیسم امریکای لاتین ضمیمه این نگاه ساخت و استوارنامه سفیر اعزامی ونزوئلا را مانند متن مقدس بوسید و بر چشمان خود مالید و اصولگرایان با لبخند ملیحی از کنارش گذشتند. یادمان نرفته روسیه بر سر تکمیل نیروگاه بوشهر چقدر با کارت ایران بازی کرد و از غرب امتیاز گرفت. هربار که قطعنامه ای علیه ما در شورای امنیت مطرح می شد روسیه ابتدا در برابر غربی ها تهدید به مقاومت و رای وتو می کرد، و چون غربی ها به روسیه امتیاز می دادند آنگاه  روسیه بعد از تعدیل یکی دو جمله به قطعنامه ضدایرانی رای مثبت میداد. جالب بود روسیه حتی تغییر همین چند جمله را هم به ما می فروخت و اینطور وانمود میکرد که با ایستادگی اش شورای امنیت را وادار به تعدیل قطعنامه کرده است. از ایران هم امتیاز می گرفت.  تعجب من از محافظه کاران سنتی داخلی است که چگونه احیای قدرت امپراطوری روسیه و تهدید تمامیت ارضی و استقلال ایران را دست کم گرفته و خود را به ندیدن بر آنچه برسر سهم ایران در دریای مازندران می آید میزنند.

احمدی نژاد انقلاب بولیواری را در سایه چاوزیسم امریکای لاتین ضمیمه این نگاه ساخت و استوارنامه سفیر اعزامی ونزوئلا را مانند متن مقدس بوسید و بر چشمان خود مالید و اصولگرایان با لبخند ملیحی از کنارش گذشتند. درک اصولگرایان شیفته قدرت یابی روسیه از امنیت ملی و منافع ایران بنظرم ساده اندیشانه است. البته خصومت بی دلیل با روسیه همچون دشمنی احساسی و شعاری با غرب بضرر و زیان منافع کشور است. تامین منافع ملی و منطق کشورداری به ما حکم می‌کند که روابط خوب و سازنده‌ با تمامی کشورها داشته باشیم. چه فرقی است میان کلنل لیاخوف روسی که صد سال پیش به فرمان مستقیم نیکلای دوم مجلس مشروطه را به توپ بست و بساط مشروطه را برچید با تصمیم نماینده روسیه در چهارم فوریه ۲۰۰۶، که همراه با دیگر قدرتهای جهانی پرونده ایران را به شورای امنیت ارجاع داد و بزرگترین معرکه تحریم و انزوا در مورد ایران را رقم زد؟  تعامل با کشورهای شرقی از جمله روسیه زمانی برایمان مفید است که تابعی از رویکرد تعاملی ایران با غرب باشد وگرنه تخصیص سیاست خارجی به رابطه منحصر بفرد با شرق فاقد پویایی است و تجربه دولت احمدی نژاد نشان داد که نمیتواند به یک رابطه معنادار و راهبردی تبدیل شود.

تحلیل خود برجام را چگونه می بینید؟ اگر بخواهیم اثرات به ویژه فرامتنی برجام را مورد تحلیل و ارزیابی قرار دهیم به چه مواردی می رسیم؟

در عرصه سیاست داخلی و خارجی. برجام نقطه استارت بازگشت به جامعه جهانی و تنظیم متوازن روابط با دیگر کشورهاست. اصلاح طلبان که به اهمیت برجام و نقش کلیدی آن در توسعه کشور واقفند انتظار دارند دولت روحانی در ماههای پیش رو با برنامه های اصلاحی بویژه در حوزه اقتصادی به روند تثبیت برجام شتاب بخشد. به فرجام رسیدن برجام در مجاری دیپلماتیک، کافی نیست انتظار می رود در صحنه سیاست داخلی نیز تغییرات ثبات بخش بیش از این صورت پذیرد. اهمیت دستیابی به برجام را همه درک میکنند بخصوص با شواهدی که از پروژه های ریز و درشت اسرائیل و عربستان و لابی‌های وابسته به آنها جهت خنثی سازی آن تدارک دیده شده بود، آنها همه نفوذ و امکانات خود را برای عقیم‌گذاشتن مذاکرات و جلوگیری از نتیجه بخشی آن هزینه کردند. دولت ریاض با صرف هزینه‌های هنگفت کمپین بزرگی علیه منافع ایران به راه انداخت. حتی خبرهایی از همکاری‌های دیپلماتیک عربستان و اسرائیل بمنظور اخلال در روند مذاکرات ایران و گروه ١+٥ منتشر شد که در نهایت مثمر ثمر واقع نشد. یکی از مهم‌ترین درس آموزی های برجام و مذاکرات طولانی و پیچیده منتهی به آنرا، همبستگی و یکپارچگی ملی و درک مشترک جناح های سیاسی داخل از منافع ملی و موقعیت خطیر کشور در برابر شانتاژها و فشارها دانست. برجام کرکره صنف کاسبکاران تحریم را پایین کشید. کاسبانی که بحساب خودشان تحریمها را دور میزدند و از این طریق میلیاردها دلار پول پیت المال را بجیب میزدند. تعامل و گفتگوی سازنده ایران با غرب و ابرقدرتها آن هم از موضع عزت را باید مهم ترین دستاورد دولت روحانی در عرصه سیاست خارجی دانست. بدلایل کاملا روشن ژئوپولتیک، با توجه به توانمندی منحصر بفرد اقتصادی و تکنولوژیک غرب، دولت روحانی می بایست در ادامه و در تداوم برجام دست به اصلاحاتی در زمینه های اقتصادی، پولی، مالی، گمرکی و بازارهای هدف بزند. کم آوردن دولت در مبارزه با پولشویی، فساد سیستماتیک و اقتصاد چاق و چله زیرزمینی میتواند عواید برجام را با خطر مواجه سازد. الان موقع مناسبی است تا دولت ایران رویکردهای اصلاح طلبانه مانند صلح دوستی، نفی انواع خشونت پرستی های فرقه ای و ایدئولوژیک، مخالفت با جنگ افروزی و بنیادگرایی سیاسی در منطقه به هر شکل و توسط هر کس که باشد را دستور کار قرار دهد. گفتگو و تعامل برای حل مشکلات و بحرانهایی که نه تنها ما بلکه جامعه جهانی را تهدید می کند از تروریسم داعشی، القاعده ای و بوکوحرام گرفته تا تهدیدات زیست محیطی، تغییرات اقلیمی و خشکسالی و امثالهم را محور همکاری گسترده بین‌المللی با غرب قرار دهد و پرستیژ و تصویر ایران را نزد ملتهای وحشت زده و خواهان آرامش دنیا تغییر دهد.

توان نظامی و تسلیحاتی هرچند لازم ولی برای چانه زنی سیاسی کافی نیست. تصویری که از رهبران و اهداف اعلام شده یک کشور، در افکار عمومی جهان نقش میبندد کاربرد بیشتری از قدرت نظامی آن کشور دارد. تصور جایگزینی بازدارندگی نظامی بجای مذاکره و گفتگو با غرب نوعی ساده انگاری است و منجر به هدر رفتن فرصتهای پیش آمده می شود، فرصت بازدارندگی سیاسی و دیپلماتیک را نیز از ما می گیرد. ضمن آنکه اساسا نظامی شدن چهره کشور به نفع انقلاب و جامعه مدنی نیست. به همین علت اصلاح طلبان هر سیاستی را که کل حیات اجتماعی را اسیر دست فرهنگ نظامی نماید اساسا خطرناک میشمارند و مداخله نظامی ها در سیاست و حضورشان در عرصه اقتصاد را با هر توجیه که باشد رد می کنند. از نظر من همین که دولت قادر به تثبیت دستاورد برجام شود و دایره توسعه و پیشرفت کشور را بر مدار عقلانیت و خرد جمعی قرار دهد رسالت تاریخی خود را به انجام رسانده است. با اینحال مجددا تاکید میکنم اگر تسویه حساب قطعی با کاسبان تحریم صورت نگیرد و دستشان از اقتصاد کوتاه نشود همان نهادها و افرادی که از آن حجم عظیم اختلاس‌، نابسامانی‌ اقتصادی و حیف‌ومیل‌های گسترده سود میبردند، اجرای برجام را با خطر مواجه خواهند ساخت. تثبیت برجام نیازمند تفاهم ملی و اصلاحات در روابط خارجی و بازگشت امنیت و آرامش به اقتصاد ایران‌ است. ملت ایران که با تشویق دولت به پذیرش برجام کشور را از خطر جنگ دور کردند در انتخابات پیش رو با تصمیم و انتخابی هوشمندانه بستر رشد و شکوفایی دائمی ایران را نیز فراهم خواهند ساخت.

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

یک پیام

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا