روایت یک دانشجوی بیبضاعت از مراجعه به صندوق رفاه دانشجویان
یک دانشجوی دکتری که بی بضاعت است در نامهای به وزیر علوم، مراجعهی خود به صندوق رفاه دانشجویان این وزارتخانه را روایت کرده است.
متن این نامه که در اختیار انصاف نیوز قرار گرفته است در پی میآید:
بنده دانشجوی دوره دکترای یکی از دانشگاههای تهران هستم که پس از اتمام تحصیل در مقطع تحصیلی قبلی یعنی کارشناسی ارشد با مبلغ هنگفتی از بدهی به صندوق رفاه دانشجویان، باید برای ورود به بازار کار تلاش میکردم. از آنجا که تا کنون شغل مناسبی پیدا نکردهام و تعدادی از اقساط وامهای دانشجوییام در مقطع قبلی به تعویق افتاده هرهفته با پیامک جریمه تأخیر و کسر از حقوق ضامن از سوی این صندوق تن و بدنم به لرزه در میآید. برای رفع مشکل تصمیم گرفتم شخصاً به صندوق رفاه مراجعه کنم و تقاضای مساعدت کنم. حتی یک بار مادرم برای این موضوع به صندوق مراجعه کرده بود.
وقتی که به حوزه ریاست صندوق رفاه، که وظیفهاش حمایت از دانشجویان بی بضاعت هست مراجعه کردم به نکات جالبی برخوردم که لازم دیدم با سایر دانشجویان و مسئولین وزارت علوم در میان بگذارم.
چند وقت پیش که درخواست به دست و طبقه به طبقه پس از توضیحات و درخواستهای عاجزانهام برای رفع مشکل افاقهای نشد، تصمیم گرفتم شخصاً با ریاست صندوق صحبت کنم و لازمه آن هماهنگی با مدیر دفتر ایشان بود. از منشی محترمی که در سالن نشسته بود اجازه خواستم با مدیر دفتر ریاست صندوق صحبت کنم که فرمودند ایشان وقت ندارند و وقتی با اصرار نتوانستم او را قانع کنم تصمیم گرفتم خودم درب را باز کرده و وارد اتاقش بشوم که در کمال تعجب دیدم درب قفل است و از داخل فقط باز میشود! بعد از کلی اعتراض و أعصاب خردی و بلند کردن صدایم دیدم با صدای ریموت از داخل درب باز شد و من هاج و واج ماندم از اینکه مگر نباید مدیر حوزه رفاه دانشجویان درب اتاقش به روی ما باز باشد؟ یا آیا اینجا نهادی امنیتی و سری است که باید الزاماً از داخل و بصورت برقی و آنهم به دست مبارک خود ایشان باز شود؟ پس از ورود با جوانی آراسته و شیک پوش مواجه شدم که به نظرم تمام لباسهایش، کفشهایش و حتی ساعت مچیاش از گرانترین برندهای بازار بودند. پس از طرح مشکل با او، ایشان با لحن مغرورانه و عصبانیت خود را در جایگاه نصیحت گری، استاد دانشگاه خطاب کرد و گفت اینجا خیریه یا کمیته امداد نیست که بدهی شما را ببخشیم و گفت اگر هم بخواهم کمکی بکنم چون اینجا سر و صدای زیادی کردی کاری برایت نمیکنم و خواست از اتاقش خارج شوم! وقتی سرم را به سمت دیگر اتاق مدیر دفتر رییس برگرداندم، دستگاه قهوه ساز لاکچری روی میزش توجه مرا جلب کرد و انواع و اقسام تیبک ها و دمنوش ها و شکلاتهای متنوع اتاقش مرا یاد اتاق رییس رستورانها و بنگاههای لاکچری املاک میانداخت. بدون شک اتاق هیچ کدام از روسای دانشگاهها و اساتید من که تا حالا دیده بودم، اینگونه نبود. بسیار غمگین شدم و یاد تصویر آقای دکتررییسی رییس جمهور محترم در بازدید از روستاهای کرمان افتادم که حتی عبا و عمامهاش غرق در گل بود. با خودم فکر کردم که نماد دولت انقلابی در دولت مردمی دکتر رییسی باید مانند خودش باشد نه اینکه در یک نهاد حمایتی که تمام مراجعه کنندگانش نخبه و دانشجو و البته اغلب بی بضاعت هستند، اینگونه باشد!
خلاصه کنم با دیدن این حجم از رفاه و بریز و بپاش از رفع مشکل خودم نا امید شدم و با خود گفتم مدیر دفتر اینگونه است لابد اتاق رییس در حد هتل پنج ستاره است و رییسی که چنین جایی بنشیند جواب مرا نمیدهد، لذا قید دیدن رییس صندوق را زدم و از روی کنجکاوی سری به سایتهای اینترنتی زدم تا در مورد این مدیر لاکچری تحقیقی کرده باشم. پس از جستجو، با چند مطلب جالب مواجه شدم. اینکه ایشان اصلاً سابقه و رزومه خاصی نداشت، اینکه ایشان همزمان مانند من هنوز دانشجو هست، درحالیکه از من هزار تعهد گرفته بودند که همزمان حق کار و تحصیل ندارم چه برسد به اینکه در خود وزارت علوم مدیر باشم! و البته به این مطلب هم برخوردم که ایشان آقازاده هستند و پدرشان نیز از مدیران وزارت علوم هست. در کنار همه اینها نامش به عنوان مدرس در چند مرکز آموزش عالی هم به چشم میخورد. آری خوشبختی و مدیریت در فضای اداری ما موروثی شده و من با نا امیدی مطلق این مطلب را نوشتم که شاید تلنگری باشد بر وزیر محترم علوم و مدیرانش که در این دولت انقلابی و ساده زیست حداقل اگر گرهای از مشکلات دانشجویان باز نمیکنید با لاکچری بازی و پشت میز نشینی و از دسترس خارج کردن خودتان در اتاقهای رمز دار و ریموت دار، بر زخم ما نمک نپاشید و قانون تحصیل و کار و مدیریت و تدریس همزمان را حداقل برای کارکنان وزارت علوم اعمال کنید نه فقط برای ما دانشجویان بی بضاعت شهرستانی.
[نام محفوظ]
اجرکم عندالله
انتهای پیام