ساکت کردن اعتراض با تمسّک به تحریف تاریخ؟
حجتالاسلام احمد حیدری در یادداشتی که در اختیار انصاف نیوز قرار داده است، نوشت:
بسیاری از عاجزان از جوابگویی قانع کننده عقلی و شرعی به سؤالات در باره اعمال ناعادلانه همچون حصرها، ممنوع التصویریها، دستگیریهای غیرعادلانه تحت عنوانهای مجعول امنیتی و …، عملکردهای ناموجّه مذکور را «مصلحت شناسی حاکم» شمرده و با تمسّک به مقدّم دانستن «مصلحت نظام» بر هر حکم شرعی!، به ساکت کردن جامعه همت میکنند و برای دینی جلوه دادن این تقدّم، به تحریف تاریخ پرداخته و مواجهه امام علی با قاتلان خلیفه سوم را نمونه «مقدّم ساختن مصلحت نظام بر عدالت» معرفی میکنند!
از نگاه این آقایان منافقان آن زمان شعار میدادند: «علی جان؛ مگر شما الآن حاکم نیستی؟ و مگر در اولین سخنرانیات در روز بیعت شعار اجرای عدالت ندادی؟ خوب، بسم الله، پرونده قاتلان عثمان را عملیاتی کن و نشان ده عدالت برایت اصل است و هیچ چیز بر عدالت مقدم نیست!»؛ پیروان ساده و ناآگاه هم گول این شعار به ظاهر عدالتطلبانه منافقان را میخورند و توجه ندارند که قصاص قاتلان عثمان که بزرگان آن روز جهان اسلام از مدینه، کوفه، بصره، مصر، و … بودند، یعنی «شوراندن همه آنان و تیره و تبارشان علیه حکومت»! و امام هیچگاه اجرای عدالت در این مورد را بر مصلحت نظام (حفظ حکومت خودش!) مقدّم نمیکند!
اما این واقعیت است یا دروغ و تحریف تاریخ؟ یقینی است که عثمان بنیامیه را حاکم کرد. ابوسفیان به امویان گفت: «بعد از پیامبر حکومت به تَیم[طایفه ابوبکر] و بعد به عَدیّ[طایفه عمر] رسید که شایستگی نداشتند و حالا به جایگاه شایستهاش[بنی امیه] رسیده پس خلافت را همچون توپ به خود پاس دهید»(شرح ابن ابی الحدید2/44) عمّال اموی هم ظالمانه بر مردم حکومت میکردند. بزرگان صحابه و تابعان بارها و بارها به خلیفه اعتراض کرده، خواهان اصلاح امور شدند ولی با عملکرد خلیفه در اثر راهنماییهای مشاورانی چون مروان، از اصلاح پذیری حکومت ناامید گردیدند. هیئتهای بزرگی از نخبگان مصر و بصره به همراه قرّاء کوفه و … به مدینه آمدند و بزگانی همچون طلحه، زبیر و عایشه هم پشتیبان آنان گشتند و کنارهگیری خلیفه را خواستار شدند. نهایتا با وعدههایی راضی شدند به شهرهایشان برگردند که با کشف دستور مروان به حاکم مصر با مهر و امضای خلیفه مبنی بر گردن زدن همه معترضان، این بار با خشم شدید به مدینه بازگشتند و خانه عثمان را محاصره کرده و جز عزل او را خواهان نبودند ولی عثمان «حکومت خود را جامهای شمرد که خدا بر او پوشیده»، لذا از کنارهگیری استنکاف کرد و در نهایت کشته شد(تاریخ ابن خلدون 2/599) و حتی اجازه ندادند در قبرستان مسلمانان دفن شود.
به شهادت قاطع تاریخ، عثمان قربانی سیاست ظالمانه و باندبازانه خود شد. با خلیفه شدن امام علی، معاویه، طلحه، زبیر و عایشه که در شعلهور شدن اعتراض عمومی نقش آشکار داشتند، خونخواه شدند! امام دید علاوه بر این که عثمان در شورشی کشته شده بود که باعثش خودش بود، مدعیان خونخواه هم نه ولی دم اویند و نه واقعا خونخواه؛ بلکه پیراهنش را پرچمی علیه او ساختهاند؛ لذا سعی در روشن کردن حقیقت قتل عثمان داشت و در نامه به اهل کوفه(نهج البلاغه/ نامه1) و … این واقعیت را تشریح کرد.
مقصر بودن خلیفه سوم آن قدر واضح بوده و هست که حتی امروز بعد از 14 قرن که امویان و مروانیان و … خواستهاند با جعل و تحریف او را مظلوم و شهید جلوه دهند، باز هم قاطبه اهل علم منصف اهل سنت او را محکوم میکنند. بد نیست خاطرهای را در این مورد نقل کنم. حدود 30 سال پیش پسر 10 ساله برادرم را که مبتلا به سرطان خون بود، در بیمارستان حضرت علی اصغر تهران بستری کردیم. معلمی از فرهنگیان کردستان هم فرزندش را آنجا بستری کرده بود. روزی با آن «معلم عزیز و عدالتطلب کُرد» بحثهای کلامی و تاریخی داشتم. ایشان در باره خلیفه سوم جملهای تعجب انگیز گفت: «من تاریخ خلیفه سوم را خواندهام و اگر نبود یک حدیث از پیامبر [اشاره به حدیث جعلی «عشره مبشره»؛ حال این که بعضی از این ده نفر با بعض دیگر جنگیده و همدیگر را واجب القتل دانستهاند!]، من او را از خلافت عزل میکردم!»
با توجه به این مقدمه آیا صحیح است عدم قصاص قاتلان عثمان توسط امام را مصلحت سنجی او برای حفظ حکومتش و از باب «تقدم مصلحت نظام بر عدالت» بشمریم؟ آیا قاتلان عثمان مستحق قصاص بودند و امام به جهت نشوریدن مردم بر حکومتش، از قصاص آنان خودداری ورزید؟ «ما لکم کیف تحکمون؟»
انتهای پیام