خرید تور تابستان

اسلامِ سروش، اسلامِ کدیور

محمد زارع شیرین کندی، پژوهشگر فلسفه در یادداشتی که در اختیار انصاف نیوز قرار داده است، پیرامون جدال عبدالکریم سروش و محسن کدیور نوشت:

محمد زارع شیرین کندی

استاد دکتر عبدالکریم سروش تاکنون کوشیده است همۀ رقیبان و حریفان‌اش را با انواع حیله‌ها و حربه‌ها از میدان به در کند. کافی است که او با کسی درافتد آنگاه دیگر نقد و شرح نمی‌کند بل به ضرب و جرح متوسل می‌شود‌. خطابه‌های اقناع‌گر و جدل‌های اسکات‌گر او همراه با نثر کوبنده و گزنده‌اش دمار از روزگار مخالفان برمی‌آورند. مدتی است قرعه به نام محسن کدیور که قاعدتا باید برخی افکار و عقاید اصلاح‌طلبانه‌اش با سروش مشترک باشد افتاده است.

سروش از کدیور چنان سخن گفته است که هر کس او را نشناسد فکر می‌کند از رهبران جریان‌های «تکفیر»ی و از هم‌مشربان ملاعمر و ابوبکر بغدادی و غیره است. سروش به عمد چنین می‌کند و احتمالا این را از برخی دشمنان قدیم‌اش آموخته است که معتقد بودند مخالف‌تان را منصفانه نقد نکنید بل تخریب و رسوا و لجن‌مال کنید. او بهتر از هر کس دیگری می‌داند که کدیور «روحانی» و «شیخ» هم باشد متفاوت است. علاوه بر آن، کدیور مدرک دکترای فلسفه دارد و سال‌هاست که استاد دانشگاه است. سروش با کدیور همان کار را می‌کند که روزگاری توده‌ای‌ها با منتقدانشان می‌کردند (صرفا برای نمونه رجوع کنید به کتاب‌هایی که تحت عنوان «خاطرات» از اعضای حزب توده منتشر شده است، علی الخصوص به «خاطرات» نورالدین کیانوری). الفاظ و تعابیرسروش اینهاست: «روحانی قشری»، «شیخ تکفیرگر»، «قشری مذهب» و «الفبای نواندیشی دینی را درک نکرده و همچون بعضی از هم‌کسوتان و پیشکسوتان حوزوی – سنتی خود همچنان بروجود «اسلام واقعی و ثابت» اصرار می‌ورزد». سروش از هر کدام از واژه‌های مذکور همان معنایی را مراد می‌کند  که مستمعان و مخاطبانش در ایران سال‌ها با آن آشنایند.

اما مسئله چیست و محل نزاع کجاست؟ چرا دو دانشور فرهیخته و دو استاد گرانمایه در دیار غربت این گونه به هم می‌تازند؟ پاسخِ بسیار کوتاه من صرفا دریافت و برداشت‌ام از رگۀ اصلی اندیشه و رویکرد و شیوۀ نواندیشی این دو، در حد یک یادداشت است و مسلما پرداختن به همه جوانب مسئله و وجوه اشتراک و افتراق آرای این دو شخصیت به تحقیقاتی مفصل و مستوفا نیاز دارد و دراین مجال نمی‌گنجد.

علی الظاهر ریشۀ اختلافات برمی‌گردد به نگاه از درون به دین و نگاه از بیرون به آن. به تعبیر مصطلح، رهیافت درون دینی و برون دینی نقطۀ آغاز مناظره و مشاجرۀ این دو نواندیش می‌تواند به شمار آید. واضح است که سروش از بانیان و حامیان دومی و کدیور از طرفداران و مروجان اولی است.  سروش که از بیرون به اسلام می‌نگرد از اسلام خوانشی دارد نو (مدرن)، که قرار است واجد همۀ محاسن مدرنیته و فاقد همۀ معایب آن باشد. مقصود اصلاحگرانۀ سروش، محافظت از هستۀ اصلی اسلام (اخلاق و عرفان) در برابر پوستۀ فرعی آن (فقه و سیاست) در روزگار مدرن است. از نظرگاه سروش، مهم نیست در متون دینی راجع به عناصر و مولفه‌های جنبش روشنگری غرب چه آمده یا نیامده است، مهم قرائت‌های ماست. با برخی قرائت‌ها، اسلام می‌تواند در مجاورت مدرنیته به زیست خود ادامه دهد و با برخی قرائت‌ها نه. با برخی قرائت‌ها، اسلام می‌تواند با همه دستاوردهای مدرنیته، از جمله علم مدرن و آزادی‌ها و حقوق بشر و حقوق زن و دموکراسی و پارلمان و انتخابات و اقتصاد جدید و غیره، سازگار باشد و با بعض دیگر نه. در این طرز تلقی از اسلام، مبنا و موضع عبارت است از مدرنیته. اول اصول و مبانی زمانۀ مدرن مسلم گرفته می‌شود و سپس در مرحلۀ دوم حفظ دین در این وضع پیچیده و دشوار مد نظر قرار می‌گیرد. بی تردید، اسلام از اس و اساس با مدرنیته متفاوت و متباین است. اگراصلِ اصیل مدرنیته اومانیسم و سکولاریسم و  سوبژکتیویته است چگونه می‌تواند با اسلام که بر خدامداری و تسلیم و رضا و عبودیت حق مبتنی است سازگار باشد؟ به زعم سروش، چنین خط پررنگی نمی‌توان میان اسلام و مدرنیته رسم کرد زیرا همه چیز به قرائت ما بستگی دارد. اصالت دادن به قرائت‌ها و تفسیرها می‌تواند عاملی مهم در زندگی دینداران در زمانۀ مدرن باشد. تفسیر و تصور سروش از آموزه‌های اسلام، در طی دو دهۀ اخیر گاه صورت‌های عجیب و غریبی پیدا کرده است، مثلا تمام مباحث اودربارۀ فرایند وحی و مفهوم نبوت هیچ شباهتی به نص صریح ندارد. در این نوع دریافت‌ها، تاثیر علوم و معارف برون دینی در فهم اسلام قطعی است و سروش در مقام روشنفکری دینی به چنین داد و ستدها و تاثیر و تاثرهایی در مفاهمه اعتقاد راسخ دارد.

ازهمین جاست که کدیور نمی‌تواند با سروش همراه و همرای شود زیرا کدیور قرائت و تفسیر (هرمنوتیک) را تا جایی می‌پذیرد که با صراحت و وضوحِ متون سازگار باشد، اما برخی سخنان سروش با نص و وثاقت و اتقان آن نمی‌سازد. از این روست که او سروش را در زمرۀ روشنفکرانی به شمار می‌آورد که «دینی متفاوت با اسلام» آورده‌اند و از اسلام «فقط ادعای آن» را دارند. به نظر نمی‌رسد که هدف کدیور «تکفیر» سروش و دیگران باشد زیرا ظاهرا منظور او نفیِ دریافت سروش و همفکرانش از معنای پاره‌ای آموزه‌های مسلم و مبرهن اسلامی است. سروش، شاگردان و پیروانش از بیرون چیزی را بر اسلام تحمیل می‌کنند که از بنیاد با آن بیگانه است و کمترین سنخیتی با محتوای اولیۀ آن ندارد. اگرچه این محتوا، به گمان سروش، تفسیر می‌شود اما دامنه و گسترۀ این تفسیر نامحدود نمی‌تواند باشد. کدیور که ازدرون به دین نگاه می‌کند بهتر می‌تواند عناصر بیگانه با آن را تشخیص دهد. سروش و همفکرانش، به پیروی از کارل پوپر، به واژۀ «ذات» و «ماهیت» حساس‌اند اما کدیور می تواند بگوید که این تصورات و توهمات ربطی به «ذات» و «ماهیت» اسلام ندارد. کدیور مدرنیته را تا حدی با اسلام آشتی می‌دهد که قابلیتِ مبانی و نصوص اجازه می‌دهد. او نیز محصولات مدرن (علم و فلسفه جدید و دموکراسی و حقوق بشر) را می‌پذیرد اما همۀ آنها را به اسلام تحمیل نمی‌کند بل مواردی را مطرح می‌کند که امکان و قوه و شرایط سازگاری وجود داشته باشد. اسلامِ کدیور از درون آن برمی‌خیزد و متکی و مستند به متن است در حالی که اسلام سروش از بیرون آن نشئت می‌گیرد و متکی و مستند است به اشعار مولوی و حافظ، آرای روشنفکران و دین‌شناسان جدید عرب، نظریه‌پردازان و فیلسوفان لیبرالِ دین و علم.

فارغ از هر گونه پیشداوری و ارزشگذاری، به نظر می‌رسد اسلامی که کدیور با تکیه بر دانش فقهی و سیاسی و کلامی و فلسفیِ گسترده و ژرف‌اش معرفی می‌کند بیشتر به اصل اسلام و تاریخ واقعی آن نزدیکتر است تا اسلامی که سروش با تکیه بر دانش عرفانیِ عجین شده با شخصیت خاص شاعرانه وعالمانه‌اش می‌شناساند. آزادی‌ها و حقوق بشر و تساهل و تسامح و قوانین اسلام درهمان حد و اندازه است که کدیور عرضه می‌کند و با هزار قرائت دیگر نمی‌توان به آنها افزود یا از آنها کاست. اسلامی که کدیور معرفی می‌کند به اسلام قرآن و سنت نزدیک‌تر است و با هزار قرائت دیگر نمی‌توان به آن افزود یا از آن کاست. برخلاف اسلام فردی و عرفانی که سروش عرضه می‌کند اسلام کدیور کاملا اجتماعی و سیاسی است. به نظر می‌رسد خلوص و اصالت اسلامی که کدیور توصیف می‌کند به مراتب بیشتر از خلوص  و اصالت اسلامی است که سروش تبیین می‌کند. سروش اساسا به خلوص و اصالت اعتقاد ندارد زیرا اسلام را صرف خوانش‌ها و برداشت‌ها می‌داند و با «ذات» خصومتی دیرینه دارد. اسلامی که سروش شرح و بیان می‌کند ملغمه‌ای است غریب و دارای اجزایی بسیار متکثر و متعدد. اسلام او، به تعبیری که داریوش شایگان به مناسبت دیگری به کار برده است، چندان «بهداشتی» نیست. پرسش آن است که چرا نظیر اسلامِ سروش در تاریخ بلند جامعه‌های مسلمان تحقق نیافته و دیده نمی‌شود و اسلام به رغم کوشش‌های منورالفکران و اصلاح‌طلبان بزرگ مسلمان حتی امروز، در اوج مدرنیته، هر روز سیاسی‌تر و تندتر از پیش می‌شود؟

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

پیام

  1. متنی کاملا جانبدارانه و در طرفداری مطلق از کدیور و علیه شروش بود.
    نگارنده اطلاعات دقیق از مبانی نظری هیچ کدام از این دو نفر نداشت .
    این نزاع که به دلیل تضارب آرا بوده و در تاریخ اسلام بسیار پرسابقه هست این چنین تفاوت نظراتی و نگارنده این متن فراموش کرده ( یا خود را به فراموشی زده ) که این نزاع را اول جناب کدیور با تکفیر آقای سروش شروع کرده و الفاظ بسیار رکیکی را به کار برده است . البته که ادبیات آقای سروش هم چندان قایل تویه نیست ولی باز هم بسیار عالمانه تر از ادبیات آقای کدیور هست.

    6
    8
      1. چند تا از کتابهای مصباح را خواندی که اورا چنین قضاوت میکنی؟. مصباح قربانی حریان رسانه‌ای غربگرا شد. جریانی که یکی از این رسانه ها در مورد اوباما با ذلالت نوشت «او با ما بود حیف که قدرش را ندانستیم» خیلی از نظرات ما تحت تاثیر چنین رسانه های غربگرایی است.

        3
        4
      2. دقیقا خوش به حال مریدان مصباح یزدی و جوادی آملی و حسن زاده آملی و علامه طباطبایی.. آب رو بریز همون جایی که سوخته!!

        1
        1
  2. جناب زارع شما که از همان ابتدا به آقای سروش تاخته اید دیگر چگونه می خواهید داوری منصفانه ای بین این دو بزرگوار کنید.
    همه دعواها در میان همه فرق درخصوص تشخیص اسلام اصیل بوده است. آقای سروش قدر متیقن اینها را که همان اخلاق می باشد مبنا قرارداده.
    بر اساس برداشت شما اگرچه در ظاهر کلامتان منکر آن شده اید دیدگاه آقای کدیور بسیار شبیه ملامحمد عمر و ابوبکر بغدادی است. عجیز است کسی که هیچ شناختی از عالم هستی و خالق آن ندارد چگونه به یکباره خود را نماینده خدا در روی زمین و مسئول کشتار مخالفان به اصطلاح کافر او می داند!
    بهتر بود شما که از سیاق عبارات آقای سروش به آقای کدیور انتقاد می کنید کمی در بیانات خود ملاطفت به خرج می دادید.

    6
    1
  3. من در متن جانبداری و عقده گشایی ندیدم . نویسنده می خواهد بگوید که اسلام کدیور آلوده به افکار برون دینی ابوزید ، مولوی ، پوپر و هیک و غیره نیست و با مدرنیته نیز لزوما سلزگار نمی تواند باشد . ازینرو اسلام او برای آینده ی مدرنیزاسیون در ایران مفیدتر و راهگشاتر از اسلام سروش است. البته عقده گشایی را عقده داران بیماردل بهتر می توانند متوجه شوند ، من که نشدم .

    4
    3
  4. دعوا سر سلمان رشیدی بوده که ظاهرا حمله را محکوم کرده ولی کدیور نه . طبق گفته سروش کدیور در چند سال اخیر به سروش حمله می کرده و دیگر طاقت سروش به سر رسیده به هر حال دنیای غرب برخورد جانی به مباحث بیان را نمی پذیرد تحمیل عقاید سلفی عده ای انگشت شمار بر جامعه چند میلیونی غرب کاری ابلهانه و بازی در زمین دشمن است .چه کدیور به پسندد و چه نه غرب جای این کارها نیست ولی می توان این رفتارها را در افغانستان ،پاکستان،آنگولا ،گینه بیسائو،ایران و اقمارش دید.

    5
    1
  5. متن فارغ از هر گونه عقده گشایی و قضاوت بود و صرفا گزارشی روان بود از تفاوت دین شناختی این دو نواندیش . تمام

    1
    2

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا