ساختار فشل آموزشي كشور
اسماعيل گرامي مقدم طی یادداشتی در روزنامه اعتماد نوشت: با نزديك شدن به موعد رسمي بازگشايي مدارس و درگير شدن خانوادهها به اين امر، شايد بد نباشد نگاهي به تجربياتي كه كشور در حوزه مدارس غير انتفاعي دست پيدا كرده، نگاهي انداخته شود. ما در جهاني زندگي ميكنيم كه دائم با تعارضات، تضادها، تنوع و كثرت مواجه هستيم. اساسا يكي از ويژگيهاي جهان امروز تنوع در همه شؤون هستي است. اين تنوع است كه تكامل و پيشرفت بشر را شكل داده و انسان را به پيش رانده است.از نئاندرتالها تا انسان هوشمند و از دوره پارهسنگي و گذر از غارنشيني هنگامه آهن تا عصر انفجار اطلاعات و…اين تنوع استعدادهاي بشري بوده كه انسان را به پيش رانده است. وقتي يك چنين گزارههايي در تاريخ تكامل بشري وجود دارد، بايد ديد كدام آموزش توانسته اين استعدادها را متبلور سازد؟استعدادها به خودي خود موجب رشد نشدهاند، بلكه انسانها در دل مراودات ارتباطي و مناسبات خلاقانه است كه توانستهاند رشد كنند. اين خلاقيت در دوره كودكي و نوجواني شكل ميگيرد. بايد ديد آيا مدارس غير انتفاعي در سطح جهان به اندازه ايران است؟اگر قانونگذار به جاي آموزش همگاني مجاني، مدارس پولي را پايهگذاري كرده آيا دستاورد مناسبي نصيب كشور شده است؟جداسازي دانشآموزان در مدارس گوناگون در قالب رشتهها و حوزههاي گوناگون چه بازخورد و دستاوردي داشته است؟دستچين كردن نخبگان و استعدادهاي رياضي، فيزيك، شيمي و…چه كمكي به رشد خلاقيت نسلهاي ايراني كرده است؟ بسياري از پيشرفتها در حوزههاي گوناگون حاكي از آن دست كه جداسازي استعدادها نه تنها كمكي به رشد كودك نميكند، بلكه باعث ركود فكري بيشتر ميشود. تجربيات جهاني گوياي آن است كه قرار دادن استعدادها در كنار هم باعث رشد آنها ميشود. بررسيها نشان ميدهد مدارس دهههاي ۴۰و ۵۰ و ۶۰ ايران، انسانهايي را در حوزههاي سياسي، پزشكي، علمي و…تربيت شده آن در همين مدارس عمومي بودهاند. همنسلان من به ياد دارندكه ما در مدارسي تربيت شديم كه افراد از طبقات مختلف در آن حضور داشتهاند. مدارسي كه در آن فرزندان رييس بيمارستان شهر، بزرگترين تاجر شهر، روساي ادارات در كنار فرزندان كشاورزان، معلمان، بانكداران و….حضور داشتند و نتيجه اين حضور هماهنگي منتج به اين شده است كه افرادي چند بعدي تربيت شده كه مشاركت جمعي و هماهنگي را از آغاز آموختهاند. از دل اين كلاسها هم ورزشكار و پزشك و مدير خارج شده و هم كاسب و دانشمند و معلم. در واقع استعدادهاي مختلف بايد از هم بهره گيرند. كنشها و واكنشهايي كه جهان طبيعت ايجاد ميكند در بطن ارتباط است كه منتقل ميشود. اين مدارس عمومي، انسانهايي چند بعدي تربيت ميكردند كه از ابعاد گوناگون شخصيت انساني بهرهمند بودند. اين دانشآموزان در كنار آموزش، خلاقيت را نيز درك ميكردند و آن را در جامعه نيز ساري ميساختند. بايد ديد چرا در كشورهاي توسعهيافته اسكانديناوي، بيش از ۸۰ درصد دانشآموزان پس از ۱۵سالگي در مدارس مهارتهاي فني ثبت نام ميكنند و كمتر از ۲۰درصد آنها در مدارس علوم پزشكي و مهندسي ثبتنام ميكنند؟ معتقدم مبتني بر اين شكل از رشد است كه مساله شغل در جهان توسعه يافته امري حل شده است، چرا كه از قبل نسلها را مجهز به داشتههاي فني و مهارت ميكنند.اما در ايران از ۱ميليون شركت كننده، بيش از ۶۰۰هزار نفر، رشته پزشكي را انتخاب ميكنند. اين گرايش گوياي فشل بودن و يك بعدي ساختار آموزشي كشور است. انسان ايراني تصور ميكند كه پيشرفت در گروي شغل پزشكي يا برخي رشتههاي مهندسي خاص است. بسياري از رشتههاي مهم فني يا به محاق برده شده يا ظرفيتهاي آن در اختيار ديگران قرار گرفته است. بسيار مهم است كه وقتي به دست خودمان آموزش و پرورش را طبقاتي كرديم، خلاقيت را از ميان برديم و انسانهايي يك بعدي تحويل جامعه داديم. با يك چنين ساختاري چگونه ميتوان اميدوار بود كه انسانهايي خلاق و چند بعدي تربيت يابند. كساني كه در زمره دهكهاي ۸تا ۱۰ جامعه هستند، حاضر نيستند فرزندان خود را در مدارس دولتي ثبت نام كنند. وقتي اقشار بالاي جامعه يك چنين تصميميبگيرند، بدون ترديد كيفيت مدارس دولتي كاهش پيدا ميكند و عدالت آموزشي از ميان ميرود. مسوولان حاكميتي، مجلس و دولت بايد توجه كنند كه چرا شكل آموزش و پرورش ايران با دنيا متفاوت است. مدارس دولتي در همه جاي دنيا بالاترين كيفيت را دارد اما در ايران اين مدارس كيفيت پاييني دارند. اين جداسازي كه من اسم آن را نخبهكشي و اتلاف استعدادها ميگذارم حتي از نظر حقوق بشر هم ابهامات فراواني ايجاد ميشود.
بررسي ساختارهاي آموزشي شرق و غرب عالم نشان ميدهد مدارس غير انتفاعي يا بسيار اندك و يا اينكه در اختيار برخي شهروندان خارجي است. اما در ايران اين مدارس افزايش فراواني دارند كه عدالت آموزشي را نيز از ميان برده است. به نظرم اين روند بايد مورد بررسي دقيق قرار بگيرد تا ارتقاي سطح آموزشي در كشور محقق شود.
انتهای پیام