امام موسی صدر زندانی خویش است
مهدیه پالیزبان نویسندهی کتاب «آدمربایی در لیبی» در یادداشتی که در اختیار انصاف نیوز قرار داده است، نوشت:
شخصیتهای مؤثر سیاسی و اجتماعی در خاورمیانه گاه اقبال بلندی برای رسیدن به دوران فراغت ندارند و قربانی تسویه حسابها میشوند. این میان مردی است که قربانی توافق قدرتها و رقبا و حسودان شده و هزینه این توافق را با اسارت در بیخبری میدهد.
ربایش افراد یا آنچه در متون حقوقی بینالمللی «ناپدیدشدگی اجباری» میگویند، اتفاق رایجی در آمریکای لاتین دهههای 60 و 70 میلادی بود. اما آنچه 44 سال قبل در طرابلس لیبی رخ داد، به دلیل جایگاه فرد ربوده شده متفاوت است: رئیس مجلس اعلای شیعیان، مؤسس مقاومت علیه اسرائیل، مروج گفتگوی ادیان و رهبری اجتماعی برای محرومیتزدایی و توانمندسازی محرومان، در سفری رسمی به وسیله میزبان ربوده شد. 44 سال قبل امام موسی صدر در طرابلس لیبی، ربوده شد. اتفاقی که آنقدر باورنکردنی بود که مدتها خانواده و نزدیکان را در بهت فرو برده بود. ربوده شدن اتفاق مرسومی نبود که کسی بداند چه باید کرد. در یک طرف حکومتی بسته و خودکامه بود و در سویی دیگر مردی که تأثیرش بیش از عنوانهای رسمیاش بود.
در ماههای پر حادثه نیمه دوم سال 1357 کمتر کسی آنقدر که باید به آنچه در نهم شهریور اتفاق افتاده بود فکرکرد.
مدتها طول کشید تا خانواده و همکاران و همراهان سید موسی صدر باور کنند آدمربایی اتفاق افتاده است. بعد از 44 سال همچنان بازخوانی روند وقایع با این سؤال همراه است که چطور در ملأعام شخصیتی شناخته شده و مؤثر در خاورمیانه به راحتی ربوده میشود و با صحنه سازیای عجولانه و ابتدایی تلاش میشود ماجرا پنهان بماند و چطور دو کشور که سیدموسی صدر به آنها منتسب است، نتوانستند با این صحنهسازی کودکانه مقابله کنند و راز این ربایش را حل کنند؟
چطور میشود به جای موسی صدری که ظاهر خاصش زبانزد و در یاد ماندنی است، فردی عادی را سوار هواپیما کرد و ادعا کرد او صدر است و بهرغم حکم رسمی تأیید این دروغ نتوان از حکومت رباینده مطالبه مهمان را کرد؟
چطور هنوز بعد از 44 سال برخی افراد به ظاهر مطلع، سناریوهایی را که ساختگی بودنشان سالها قبل به اثبات رسیده، به عنوان حقیقتی محرمانه و انحصاری باور و منتشر میکنند؟
چطور میشود فرد مؤثری در تحولات کشور مؤثری چون لبنان به راحتی ربوده میشود و زلزله سیاسی رخ ندهد؟
چطور 44 سال از چنین جرمی میگذرد و کسی تلاش نمیکند تا استفاده درخوری از طرفیت نهادهای بینالمللی مدعی و مرتبط انجام دهد، شاید کمکی به روشن شدن ابعاد قضیه و آزادی موسی صدر باشد؟
مرور اقدامات انجام شده در ایران و لبنان در بعد سیاسی و قضایی حیرتانگیز است، از این جهت که میزان فعالیتها تناسبی با ابعاد جرم رخ داده و قربانی جرم ندارد.
اقدامات ایران که موطن سیدموسی صدر است، در چند تلگراف و نامه ماههای اول ربایش و چند پرسش در دیدار با مقامات لیبی و چند بیانیه و سفر و مذاکره افراد غیر امنیتی و غیرکارشناس خلاصه شده است.
لبنان هم که از حضور و فعالیت و اندیشه صدر بهره اصلی را برده، جز موضعگیریهای سیاسی که در سالهای اخیر بیشتر به سمت و سوی استفاده سیاسی رفته، اقدام دیگری نکرده است. آنچه در دادگاه این کشور میگذرد هم نتیجه پیگیریها و تلاشهای خانوادههای ربودهشدگان است.
اینطور است که پرونده آدمربایی آشکار و نقض حقوق و عرف بینالملل 44 سال عمر میکند و لاینحل باقی میماند و گذر سالیان به جای تشدید اقدامات و نگرانیها، تلاشهای صحنهسازی و مختومه کردن قضیه را بیشتر میکند.
شناخت آنچه امام موسی صدر در طی حضور 19 سالهاش در لبنان رفت و انجام داد، پاسخ دردمندانهای است برای این بیعملی و رضایت ظالمانه به استمرار جنایت ربوده شدنش.
امام موسی صدر خود را در قامت مصلح اجتماعی تعریف میکرد و نقش و کارکرد اجتماعی برای دین نیز قائل بود. او در صحبتهایش به صراحت میگوید اسلام شکل خاصی از حکومت را تعیین نکرده و دین نقش تسهیلکننده زندگی را دارد. همگام بودن با تحولات زمانه و مقتضیات و نیازهایش، تأکید بر وظیفه اجتماعی افراد و توجه به توانمندسازی محرومان و ضعیفان از ویژگیهای بارز اندیشه و عمل او بود.
او پیش از هر چیز به ساختن و تربیت انسانهای جامعه توجه داشت و معتقد بود وجوه مختلف شخصیت انسان را باید به رسمیت شناخت و رشد داد. تأکید او بر تعامل با تمام افراد و اندیشهها (جز آنچه نژادپرستی صهیونیسم میخواند) چنان شاخص بود که در تمام روایتها از نگاه افراد گوناگون روایت شده است.
اعتقاد او به دموکراسی در انتخابی بودن تنها سمت رسمیاش در مقام رئیس مجلس اعلای شیعیان، و دعوت از تمام گروهها برای شرکت در این نهاد و پرهیز از وارد شدن به فعالیتهای سیاسی مانند انتخابات مجلس، نشان میدهد در عین فعال بودن برای ایجاد اثر، به دنبال ایجاد انحصار نیست.
تأکید بر استقلال حرکت اجتماعی مردمیاش در عین تعامل با گروهها و کشورهای مختلف یکی از عللی است که اسارت را برای او رقم زد. امام موسی صدر هم به استقلال لبنان و هم به استقلال خود توجه داشت و تلاش میکرد زیر عنوان گروه و حزب و قدرتی تعریف نشود.
و در نهایت، تلاشهای پیشروانهاش برای ایجاد مقاومت علیه اسرائیل، و موضع هوشمندانه و در عین حال نادرش در دفاع از مقاومت فلسطین در عین مخالفت با طرحهای به ظاهر همسو با منافع فلسطینیان و دفاع از حقوق شیعیان و لبنانیان موضوعی بود که بسیاری از مدافعان غیرلبنانی قضیه فلسطین از درک ابعاد آن ناتوان بودند.
آمران و حامیان ربایش و غیبت امام موسی صدر را باید در مخالفانش پیدا کرد: روحانیت سنتی که قائل به نقش اجتماعی برای خود و قرائت اجتماعی از اسلام نبود؛
آن دسته از انقلابیون تندروی ایران که بهرغم اشتراک موضع در فعالیت علیه حکومت پهلوی، رواداری و تساهل صدر را نمیپذیرفتند و بعد از به قدرت رسیدن، اسلامی خشن، بسته و انحصارطلبانه با حذف تمام اندیشههای متفاوت پیاده کردند؛
موافقان تجزیه لبنان که به دنبال تشکیل حکومتهای کوچک قومیتی و مذهبی در منطقه بودند و تلاش امام موسی صدر برای تقویت هویت ملی را تحمل نمیکردند؛
اسرائیل و حامیانش که به دنبال حذف شیعه و مقاومت بودند؛
احزاب وابسته به قدرتهای منطقه و جهان که هر یک سر در آخوری داشتند و استقلال صدر در حرکت را تهدیدی برای ماهیت وجودیشان میدانستند، چرا که او توانسته بود با تکیه بر همراهی ملی، جریانی مردمی و اجتماعی را شکل دهد و همواره بر مستقل بودن حرکت اجتماعیاش تأکید میکرد؛
قدرتهای غربی و شرقی که اندیشههای گفتگویی موسی صدر مخالف تلاشهایشان برای دیوارکشی بین ادیان و فرق بود.
اینگونه میشود که مردی مؤثر و تعیینکننده در مناسبات خاورمیانه و مروج اسلام غیرانحصاری و گفتگومحور و پذیرنده و تعاملی که به دنبال رشد ضعیفان برای رشد جامعه و تقویت هویت ملی و ساختن کشوری نمونه برای همزیستی ادیان و مذاهب بود، ربوده میشود و توافق میشود آزاد نشود. سید موسی صدر قربانی اندیشه و عمل خودش است.
انتهای پیام
به نظرم امام موسی صدر شبیه ترین فرد به پیامبر بود. برای همین نه تشیع غالی تحمل او را داشت و نه تسنن عبد و عبید چشم دیدنش را داشت. دیکتاتورها و اپرالیسم و سوسیالیست و کمونسیم هم که معلوم الحال هستند.
به نظر من خود خدا بود در کالبد انسان!
امام موسی صدر متعلق به طیفی از علمای دینی بود که نگاهشان به دین مبتنی بر انسانیت بود او طرفدار اسلام انسانی بود نه اسلام سیاسی یا به تعبیر درست تر او قصد داشت چنین برداشتی از اسلام را در لبنان و سپس در خاورمیانه ترویج دهد و این خلاف گفتمان غالب آن عصر به شمار می رفت. اسلام او ایدئولوژیک نبود بلکه اسلامی فرهنگی بود. نفوذ او در دلها مانند عیسی مسیح بود بی آنکه خواهان منافع و مقامات دنیایی باشد مروج معنویت بود. نگاه او به اسلام نگاهی موسع و واقع بینانه بود. او قائل به این بود که دین اگر نتواند زندگی بشر را آسانتر کند از جایگاه خود خارج شده است. امام موسی صدر با این طرز فکر دشمنان متعدد و متنوع و بعضا متضادی داشت. از انقلابیون ایران که در حال مبارزه با شاه بودند تا حامیان گروههای مبارز فلسطینی ازجمله معمر قذافی. از اسرائیل در مرزهای جنوبی لبنان تا میلیشیای مسیحی لبنانی وابسته یا متمایل به اسرائیل که سرانجام در پیمانی نانوشته مستقیم یا غیرمستقیم همه این عوامل دست به دست هم دادند تا او به ناگاه از صحنه تحولات سیاسی خاورمیانه حذف شود زیرا حذف او به نفع همه این مخالفان بود. ارتباط بین ایرانی بودن او و احتمال بازگشت او به ایران و مشارکت در انقلاب اسلامی و همزمانی ربایش او و اوج گیری انقلاب اسلامی در ایران نکته ای است که نیازمند تحقیقات عمیق پژوهشگران عرصه سیاست است. نکته ای که اگر روشن شود شاید ابهام چندانی در این پرونده نماند.