خرید تور تابستان

در گرگ‌ومیش برجام | مهدی تدینی

مهدی تدینی، نویسنده، مترجم و پژوهشگر در یادداشتی تلگرامی با عنوان «در گرگ‌ومیش برجام» نوشت:

به گمانم اکثر مردم دیگر تمایلی به پیگری قضیۀ برجام و مذاکرات هسته‌ای ندارند. هم از این ماراتن هسته‌ایِ دودهه‌ای خسته شده‌اند، و هم حس کرده‌اند بود و نبود برجام تغییر معناداری در سرنوشتشان ندارد؛ چه‌بسا بسیاری بودنش را به ضرر می‌دانند. علاوه بر این، این نیز دیگر عیان است که برجام کلاً یک حرکت تاکتیکی است و راهبردهای کلان جمهوری اسلامی چیزی مگر تداوم جنگ قدرت میان ایران و آمریکا نیست. به این ترتیب، برجام از یک دغدغه مردمی و ملی به مسئله‌ای حکومتی تبدیل شد ــ البته به معنایی دیگر، از ابتدا هم مسئله‌ای حکومتی بود، زیرا هر گونه تصمیم‌گیری دربارۀ آن در انحصار حکومت بود. اما دست‌کم این‌قدر بی‌تفاوتی اجتماعی نسبت به آن وجود نداشت.

پیش از انتخابات ریاست‌جمهوری خرداد ۱۴۰۰ پیش‌بینی می‌کردم «دولت اصول‌گرایی» که از این انتخابات درخواهد آمد، برجام را احیا خواهد کرد. این را آن زمان در پاسخ به یک اقلیتِ به اصطلاح اصلاح‌طلب می‌گفتم که می‌کوشیدند با فریب برجام برای نامزدی که هیچ بختی نداشت، رأی جمع کنند. دلایلم برای این ادعا مفصل بود و در نوشته‌های آن روزها در کانالم موجود است، اما در کل اتفاقاً برجام تنها در صورتی احیا می‌شد که اصول‌گرایان کل قوه مجریه را آن‌گونه که دوست داشتند در اختیار می‌گرفتند ــ همان اتفاقی که مشخص بود رخ می‌دهد. اساساً هم جناح موسوم به اصول‌گرا آن‌قدر بزرگ، قدرتمند و متکی به انواع مواضع قدرت بود که دیگر نمی‌توانست اپوزیسیون باشد؛ یعنی در اپوزیسیون جا نمی‌شد! وقتی هم در اپوزیسیون بود، قدرت و نفوذش بسیار بیشتر از دولت بود، بنابراین، آن‌ها به لحاظ امکانات سیاسی، اقتصادی، نظامی و امنیتی اصلاً گنده‌تر و قدرتمندتر از آن بودند که در اپوزیسیون جا شوند. آن‌ها هر جا باشند، عملاً دولت همان‌ها هستند! چه بهتر که عملاً داخل دولت باشند تا دست‌کم مسئولیت هم متوجه خودشان باشد. فایدۀ انتخابات اخیر هم همین بود که دولت واقعی وارد دولت شد.

به گمان من برجام به زودی احیا خواهد شد. شاید چند رفت و برگشت مختصر دیگر داشته باشد، اما توافقی با هر عنوانی امضا خواهد شد. اما متأسفانه این توافق ضعیف‌تر و شکننده‌تر از توافق پیشین خواهد بود. قُبح نقض برجام شکسته است و مخالفان برجام در آمریکا از الان تکلیفشان را با توافق هسته‌ای ایران و دولت بایدن مشخص کرده‌اند. شبح ترامپ هنوز از کاخ سفید نرفته و شخص او از چنان محبوبیت بالایی برخوردار است که یا خودش به کاخ سفید برمی‌گردد یا سیاستمداری نزدیک به او: از طرف جمهوری‌خواهان اگر قرار باشد کسی در انتخابات رياست پیروز شود یا خود ترامپ است یا کسی است که حمایت او را دارد. و اصلاً اگر کووید چند ماهی خاک آمریکا را به توبره نکشیده و جان ده‌ها هزار نفر را نگرفته بود، بعید می‌دانم ترامپ همان دور پیش هم شکست می‌خورد. به این ترتیب، توافق هسته‌ای با دولت بایدن در صورت شکست دموکرات‌ها به همان سرنوشتی دچار خواهد شد که دفعه قبل دچار شد؛ با این تفاوت که ترامپ دفعه قبل یک سال صبوری کرد و بعد از توافق خارج شد، اما این بار روز اول ورود به کاخ سفید چنین خواهد کرد. ایران اگر واقعاً قصد حل مناقشه هسته‌ای را داشته باشد، باید با هر دو جناح آمریکا مذاکره کند و تیم مذاکره‌کنندۀ آمریکا باید متشکل از دو حزب باشد. اما مشخص است که برای طرف ایرانی چنین چیزی محال اندر محال است…

به هر روی امروز از چرخش روزگار به جایی رسیدیم که ایران و آمریکا و اروپا همه با رویکردِ «از این ستون به آن ستون فرج است» به برجام می‌نگرند. برای اروپا که در پی جنگ اکراین منبع اصلی انرژی‌اش را از دست داده و قرار است خرید انرژی از روسیه را تا ۲۰۲۷ به صفر برساند، برجام فرجی موقت است، زیرا با ورود ایران به بازار هم بهای انرژی کاهش می‌یابد و هم خود ایران می‌تواند گزینه‌ای برای تأمین بخشی از انرژی اروپا باشد. ضمن این‌که عدم توافق باعث می‌شود جو خاورمیانه شکننده‌تر و رفتار اسرائیل هیستریک‌تر شود و کوچک‌ترین جرقه‌ای می‌تواند شوک ترسناکی به قیمت انرژی دهد. چنین سناریویی برای اروپای درمانده یعنی قوز بالای قوز! ضمن اینکه خوب می‌داند افزایش بهای انرژی بسیار به نفع روسیه است: هم ضررهای تجاری جنگ اکراین برایش جبران می‌شود و هم نقطه‌ضعف اروپا ــ یعنی وابستگی‌اش به انرژی ــ سوزناک‌تر و آسیب‌زا‌تر می‌شود. پس باید با ایران توافق کرد… از این منظر می‌توان فهمید چرا جوزف بورل برای میانجیگری خود را به آب و آتش می‎زد. موضع آمریکا هم کم‌وبیش همین است. تا کنون ده‌ها میلیارد دلار خرج اکراین کرده و زیر بغل اروپای پیر را گرفته تا در نبرد با روسیه وا ندهد. آمریکا و اروپا به توافق نیاز دارند و میزان دوام و پایداری آن نیز اصلاً برایشان مهم نیست. اگر ایران پی تنفس است، آن‌ها هم تنفسی دو سه‌ساله می‌خواهند.

و اما طرف ایرانی هم با آنکه با لحن جدی می‌گوید «ما دیگر معیشت مردم را به برجام گره نمی‌زنیم»، خوب می‌داند با این حلوا حلوا گفتن‌ها، کام تلخ اقتصاد ایران شیرین نمی‌شود و معیشت ــ و جیب دولت ــ بیش از پیش رو به ویرانی است. ممکن است ایران بخواهد تضمین‌هایی بگیرد و طرف مقابل هم قبول کند، اما این نیز نمی‌تواند سرنوشت توافق آتی را عوض کند یا بهتر از توافق قبلی کند. کسی که با یک امضا کل تعهدات خود را فسخ می‌کند، وقعی به دو تعهدِ مازاد و دو بند الحاقیِ جدید نخواهد نهاد. کسی که یک پرونده را پاره می‌کند، دو کاغذ کمتر و بیشتر داخل پرونده برایش فرقی نمی‌کند. اما ایران هم پیداست با موقت بودن توافق جدید مشکلی ندارد ــ چه‌بسا از این آینده نامعلوم خرسند هم باشد!

فقط می‌ماند رضایت روسیه که دفعۀ قبل در دقیقۀ نود پیش از احیای برجام به اکراین حمله کرد. برگشت ایران به توافق در آن مقطعِ زمانی به ضرر روسیه بود و نفت و گاز ایران مایه دهنکجیِ غرب به روسیه می‌شد. روسیه به چند ماه زمان نیاز داشت تا فروش محصولات انرژی خود را روی شرایط جدید سوئیچ کند. امروز این جابجایی کم‌وبیش صورت گرفته و اگر ایران تا چند ماه بعد به بازار برگردد، دیگر تهدیدی برای بازارهای جایگزین روسیه نیست. تنها خطری که می‌توانست وجود داشته باشد این بود که روسیه تصمیم می‌گرفت دامنه جنگ اکراین را به سایر مناطق نیز بسط دهد تا فشار به غرب را افزایش دهد. این سناریو می‌توانست برای ایران بسیار خطرناک باشد، زیرا تنها جای پای مطمئن برای توسعۀ جبهۀ روسیه خاک ایران بود؛ به ویژه به این دلیل که با درگیر شدن ایران، نفس انرژی جهان کامل بند می‌آمد. اما از ماه دوم جنگ، روسیه سیاستی واقع‌بینانه در پیش گرفت و با حداقل‌سازیِ اهداف جنگ ــ یعنی تمرکز بر دونباس ــ کوشید جنگ را در کوچک‌ترین ابعاد پیش برد تا آن را در اسرع وقت با حداقل دستاورد به پایان رساند. دیگر از بلوف‌های جنگ جهانی سوم و جنگ هسته‌ای که در ابتدا وِرد زبان کرملین و کرملین‌دوستان در غرب بود، خبری نیست. بنابراین، روسیه هم دیگر اختلالی ایجاد نخواهد کرد.

برجام احیا خواهد شد، اما این‌بار همه از اول به آن به دیده پلی موقت نگاه می‌کنند، برای عبور از رودخانۀ متلاطمِ همین آینده نزدیک… و همه با این پنداشت که «چو فردا شود فکر فردا کنیم…» پای میز امضا خواهند رفت.

اما بیایید فرض کنیم این اتفاق رخ ندهد. مذاکرات به هر دلیلی به بن‌بست برسد و تعطیل شود. آن‌گاه چه خواهد شد. تصور عمومی و برداشت عموم تحلیلگران این است که کار زار خواهد شد… اسرائیل دست به عملیات نظامی خواهد زد و پاسخ ایران نیز مسیر را به ناگوارترین جهات ــ یعنی حتی بدترین گزینه‌ها، از جنگی گسترده تا آزمایش هسته‌ای ــ هدایت خواهد کرد. اما در این مورد هم پیش‌بینی من چیز دیگری است. نه، چنین نخواهد شد.

حالت محتمل‌تر دیگری وجود دارد: همه‌چیز منجمد خواهد شد. یعنی ایران فعالیت‌های هسته‌ای خود را ادامه خواهد داد، اما به شکل مشهود و ملموسی به سمت گزینه‌های نظامی‌سازی حرکت نخواهد کرد. یعنی صرفاً همچنان مانند گذشته «توان بالقوۀ» خود را تقویت خواهد کرد. دلیل آن هم این نیست که از غرب یا از اسرائیل می‌ترسد. قطعاً اگر قرار باشد تحریم‌های گستردۀ بین‌المللی به طور جدی و سفت‌وسخت علیه ایران اجرای شود، کار برای ایران بسیار دشوار خواهد شد، اما بزرگ‌ترین عامل بازدارنده برای اینکه ایران آن گام آخری را که کابوس غرب است، برندارد، دوستانش است! روسیه و چین نیز نمی‌پذیرند ایران به جمع باشگاه دارندگان تسلیحات اتمی اضافه شود؛ به ویژه روسیه که همیشه به ایران به دیدۀ یک خطر بالقوه می‌نگرد. روسیه می‌داند که نمی‌تواند در بلندمدت ایران را از غرب دور نگاه دارد ــ کاری که چند دهه است انجام داده. همان‌طور که آمریکا یک روز صبح از خواب بیدار شد و دید ایران نه تنها دیگر متحدش نیست، بلکه به جدی‌ترین دشمنش بدل شده، روسیه نیز می‌داند هیچ بعید نیست سیاست خارجی ایران از این حالت ضدغربی خارج شود و تضاد منافع ایران و روسیه به عنوان دو کشور همسایه بالا بگیرد.

حال ایران چه می‌تواند بکند؟ اصلاً یکی از دلایلی که ایران همچنان پای برجام مانده همین است که گزینۀ عدمِ مذاکرات و عدمِ توافق عملاً پس از فرسایشی طولانی به بن‌بست می‌رسد. ایران می‌تواند با داشته‌های هسته‌ای خود معاملۀ خوبی با غرب کند، اما از این بیشتر را حتی دوستانش اجازه نمی‌دهند ــ به عبارت دیگر، از این بیشتر باعث می‌شود دوستانش هم به صف دشمنانش بپیوندند و همان توان چانه‌زنی قبلی را هم از دست بدهد. همین ابهام‌هاست که باعث می‌شود، توافق هسته‌ای یگانه گزینۀ ممکن باشد، و اگر هم نشد، همچنان همین مسیر و وضعیت فعلی به شکل منجمد، یعنی بدون تغییر کیفی، تا آینده‌ای نامعلوم ادامه می‌یابد…

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

یک پیام

  1. مسئله تداوم جنگ قدرت بین ایران و آمریکا نیست.
    بلکه مسئله در تقابل بین باور داشت های طرفین
    منازعه است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا