صدیقه وسمقی: ممکن است تا چند نسل با دینگریزی مواجه باشیم اما…
گفتوگو با صدیقه وسمقی | از آیندهی ایران تا دینگریزی ایرانیان
انصاف نیوز: صدیقه وسمقی، اسلامپژوه، با بیان اینکه «سرعت و روند حرکت مردم بیش از روشنفکری دینی بوده است»، گفت: بخشی از جامعه همچنان وفادار به دین سنتی است و بخشی هم وفادار به قرائتهای جدید از دین؛ اما بخش بزرگی از دین عبور کرده و خواهند کرد. شاید تا چند نسل مواجه با کسانی باشیم که دینگریز هستند و در آن پاسخهای قانعکنندهای را برای پرسشها خود پیدا نمیکنند اما ممکن است در آینده باز هم گرایشهایی به دین پیدا شود، به دین متحولشده که با زندگی سازگار شود.
این نویسنده و تحلیلگر مسائل سیاسی و اجتماعی در گفتوگو با عباس نعیمی جورشری، جامعهشناس و عضو بخش تحلیلی انصاف نیوز در هشتمین گفتوگو در قالب سلسله گفتگوهای جامعهشناسان درباره آینده ایران، با هشدار نسبت به برخوردها با جامعه و نهادهای مدنی میگوید: نتیجهی این کار آن است که زمینهی سلطهی بیگانه بر کشور فراهم میشود. جامعهای که نتواند توانمند شود و حقوقش را بشناسد، نقد کند و قدرت را از دست افراد بی صلاحیت و بی کفایت بگیرد و به دست افراد با صلاحیتها بسپارد و حکومتها را جابجا کند و این امکان از جامعه گرفته شود نه تنها کشور فاسد میشود بلکه زمینهی سلطهی بیگانه بر کشور فراهم میشود.
خانم وسمقی دربارهی نگاهی که به آیندهی ایران دارد نیز گفت: امیدوارم در حاکمیت این عقلانیت، بلوغ و دلسوزی نسبت به ایران وجود داشته باشد تا آنجایی که واقعا با ملت و خواسته های آنان همراه شوند تا بحرانها را بتوان با سلامت پشت سر گذاشت و جامعه بتواند گامهایی را بردارد و تحولات را رقم بزند.
گسلهای بزرگی در کشور ایجاد شده است
این تحلیلگر مسائل سیاسی و اجتماعی دربارهی وضعیت امروز کشور گفت: با اجرای برنامههای غیرعلمی در داخل و با سیاستهای هزینهدار برای ملت و کشور ایران در خارج شکافها و گسلهای بزرگی را در کشور ایجاد کردهاند که ما شاهدش هستیم. نابسمانیهای بسیاری از نظر اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، محیط زیست و حتی حقوقی و در حوزهی قوانین داریم که نتیجهی اجرای همان برنامههای غیرعلمی است. اینها همه ناشی از این است که کشور در حوزههای گوناگون تحت مدیریت افراد صاحب نظر و کارشناس در حوزههای مختلف قرار ندارد و این باعث شده که ما در همهی این حوزهها شاهد نابسمانیها باشیم.
او در ادامه گفت: مسئولان کشور چه در حوزهی داخلی و چه در سیاست خارجی برنامههایی برای خودشان دارند و خطی میان خود و مردم کشیدهاند و به خواستههای مردم اعتنایی ندارند، بلکه خودشان خواستههایی را تعریف میکنند و با ثروتهای عمومی که در اختیارشان است به دنبال تحقق آن خواستهها و برنامهها و سیاستهایشان میروند. همین موضوع نارضایتی بزرگی را ایجاد کرده است. حاصل این وضعیت فقر، تبعیض، فاصله طبقاتی، گسترش اعتیاد، از بین رفتن محیط زیست و… است.
این اسلامپژوه که منتقد حکومت دینی است، پیرامون وضعیت دین و دینداری در جامعهی امروز ایران ابراز عقیده کرد: در حوزهی دین حکومت دینی در هر جایی که شکل بگیرد چهرهای از دین را به نمایش درمیآورد که یک چهرهی مهاجم است که تلاش میکند در همهی حوزهها و شئونات زندگی مردم خودش را ولو با خشونت حاکم و مسلط کند. این باعث شده است که همهی کسانی که با سیاستهای کشور زاویه پیدا میکنند زاویه ایدئولوژیک هم پیدا کنند. این چهرهای که از دین به نمایش در آمده آثار و تبعات فراوانی داشته است. هر جا که دین با قدرت سیاسی در بیامیزد نتیجهاش همین است.
در بحرانهای کشور خارجیها نقش ثانوی دارند
وسمقی با اشاره به مشکلات اقتصادی و فرهنگی موجود در کشور گفت: هر چند من اقتصاددان نیستم اما به عنوان یک شهروند میتوانم وضعیت کلی اقتصاد را ارزیابی کنم و میبینم که سیاستهای اقتصادی نادرست است. در حوزهی فرهنگ نیز نقش مخرب سیاستها و برنامههایی که توسط مسئولان اجرا میشود را فکر نمیکنم کسی بتواند در بحرانها نادیده بگیرد. اگر این نقش را نادیده بگیریم باید تقصیر را به گردن چه کسی بیندازیم؟ یا باید بگوییم عامل بحران مردم هستند یا اینکه مانند مسئولان که عامل بحران را همواره به خارجیها نسبت میدهند بگوییم که آنها بحرانآفرین بودهاند و خارجیها شیطنت و تحریک کردهاند. به نظر من خارجیها نقش ثانوی دارند. اگر دخالتهای دیگران در کشور ما مشکلی ایجاد میکند نقش آنان ثانوی است.
این تحلیلگر مسائل سیاسی و اجتماعی پیرامون نقش جامعه و نهادهای مدنی گفت: جامعه نقش مهمی در وضعیت فعلی دارد، نه جامعه و نه حتی نخبگان نتوانستند نقش خودشان را ایفا کنند. علل این موضوع را جا دارد که جامعهشناسان ارزیابی کنند که چرا در کشور ما جامعه نتوانسته است در موازنهی قدرت میان جامعه و حاکمیت به یک قدرت تبدیل شود و بتواند نقشآفرینی کند و نقش اول را داشته باشد؟
وسمقی در تکمیل این بخش از گفتههای خود افزود: این موضوع علل متعددی دارد، یک علت مهم تاریخی آن دیکتاتوری طولانی مدت در تاریخ ایران است. جامعه هیچوقت برنخاسته و نتوانسته قدرت پیدا کند و حکومتها هم چون همیشه قدرت کامل در دستشان بود برخورد کردهاند و هر وقت که مردمی خواستند رشد پیدا کنند تحمل نمیشد. نقش حکومتها را نمیتوانیم در این موضوع نادیده بگیریم. در همین سالها هم شاهدیم هم با افرادی که اعتباری در جامعه پیدا میکنند و هم با تشکلها برخوردهایی میشود؛ چه تشکلهای مدنی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی. همین باعث میشود که جامعه نتواند قدرت پیدا کند.
با سرکوب جامعه زمینهی سلطهی بیگانه بر کشور فراهم میشود
این تحلیلگر سیاسی در نکتهای هشدارآمیز گفت: درست است که از سرکوب جامعه سود میبرند و نمیخواهند جامعه و نهادهای مدنی قدرت پیدا کنند اما نتیجهی این کار آن است که زمینهی سلطهی بیگانه بر کشور فراهم میشود. جامعهای که نتواند توانمند شود و حقوقش را بشناسد، نقد کند و قدرت را از دست افراد بی صلاحیت و بی کفایت بگیرد و به دست افراد با صلاحیتها بسپارد و قدرتها را جابجا کند و این امکان از جامعه گرفته شود نه تنها کشور فاسد میشود بلکه زمینهی سلطهی بیگانه بر کشور فراهم میشود.
وسمقی با بیان اینکه «برای ساختن کشور، ایجاد تغییر و نقد در هر حوزهای در صف اول نخبگان قرار دارند» گفت: توقع جامعه هم از این افراد بیشتر است و تاثیرگذاری آنها هم باید بیشتر باشد و هزینهی بیشتری هم باید بپردازند. و تلاش بیشتری برای رفع نابسمانیها و سازندگی کشور باید انجام دهند ولی به نظر من حتی این قشر هم وظیفهی خود را آنطور که شایسته است انجام نداده است. نقش جامعه را نمیخواهم بگویم کمتر است اما تا حالا در ایران جامعه نقش کمتری ایفا کرده است. اگر جامعه توانمند شود این جامعه است که باید حرف اول را بزند و دست بالا را داشته باشد اما از آنجایی که جامعه در ایران به چنین جایگاهی هنوز نرسیده است نتوانسته دست بالا را داشته باشد. زمان میبرد که بتواند به این جایگاه برسد.
اعتراض یا شورش کور؟
این تحلیلگر دربارهی اعتراضاتی که در جامعه وجود دارد میگوید: شاهد اعتراضات و نارضایتیهایی هستیم اما تشکل وجود ندارد و در نتیجه هراسمان این است که جامعه با یک شورش کور مواجه شود. قدرت سیاسی از این وضعیت بهره میبرد و با تشکلها هم برخورد میکند تا اعتراضات انسجامی پیدا نکند و نتوانند عرض اندام کنند و به خواستهها و مطالبات خود برسند اما از آن طرف توجه ندارند که همین شورش کور میتواند کشور را تحت تاثیر قرار دهد و با خطر جدی مواجه کند. باید عقلانیتی وجود داشته باشد که این تعامل را با جامعه داشته باشد و این فرصت را بدهد تا جامعه بتواند تشکلهایی را ایجاد کند به طور سازنده و در تعاملات خودش، حتی درتعاملات غیر دوستانه با حکومت مطالباتش را مطرح کند و آن را به دست بیاورد.
حکومت دینی به دین سنتی و روشنفکری دینی لطمه زده است
صدیقه وسمقی، نویسنده و اسلامپژوه دربارهی وضعیت دین در نیم قرن اخیر در جامعهی ایران گفت: ایران از نظر دینی بافت و ساختار سنتی داشته است. روشنفکری دینی در گذشته خیلی پررنگ نبوده است و پیش از انقلاب 57 نقش روشنفکری دینی خیلی پررنگ نبود. نهاد دین سنتی در ایران دست بالا را داشته اما در هم آمیختن دین و قدرت باعث شد که زاویهی زیادی با قدرت سیاسی و به تبع آن با دین پیدا شود. و این علتی بزرگی برای تفکر دربارهی دین بود. پس از آن است که ما میبینیم روشنفکری دینی رفته رفته در ایران رشد کرد و زاویه با دین سنتی زیاد شده است. البته این را هم باید عرض کنم که حکومت دینی علاوه بر دین سنتی به روشنفکری دینی هم لطمه زده است. اصلاحگری دینی کار روشنفکری دینی است اما این نوع اصلاحگری در جامعه دو شرط لازم نیاز دارد. یک اینکه بنیانهای دین به چالش کشیده نشده باشد و دیگری اینکه دین تبدیل به نهادی مهاجم نشده باشد. اصلاحگری در اینجا کمرنگ شده و به حاشیه رانده میشود زیرا اصلاحگری چه در سیاست و چه در دین به یک فضای آشتی و مسالمت احتیاج دارد و در آنجاست که تحقق پیدا میکند.
او با بیان اینکه «عموم مردم رفتارهای یک حکومت دینی را به حساب دین مینویسند» گفت: این روشنفکران دینی هستند که بین این دو تفکیک قائل میشوند. اما چقدر این تفکیک کارساز است؟! من از دیدگاه خودم با روشنفکران دینی زاویه دارم که بخواهیم میان رفتارهای حکومت دینی که خودش را به دین منتسب میکند و آن دین حقیقی تفاوت قائل شویم. قبلا من هم در کتابهایم این کار را میکردم و تلاشم این بود که قرائتی متفاوت از دین ارائه کنم و بگویم آنچه انجام میدهند منتسب به دین نیست و قرائت خودم را از دین الهی و احکام الهی ارائه کنم ولی امروز که من به نتیجهی دیگری دربارهی دین و پیامبری رسیدم دیگر آن تفکیک را قائل نیستم.
نویسندهی کتاب «مسیر پیامبری» با اشاره به نقدهای مطرحشده دربارهی مطالب مطرحشده در این کتاب گفت: خیلیها گمان کردند که من اگر گفتم پیامبری نهادی بشری است همان حرف دئیستها را دارم تکرار میکنم که میگویند نیازی به وحی نیست و ضرورتی ندارد خدا وحی بفرستد؛ نه، حرف من اصلا این نیست. نه حرف متکلمین دینی که میگویند ضرورت دارد که وحی فرستاده شود مورد تایید من است و نه این حرف که میگوید ضرورتی ندارد. چون ضرورت را که ما تعیین نمیکنیم. حرف من این است که پیامهایی که در اختیار ما است آیا پیامهایی الهی است؟ و میتوانیم این را اثبات کنیم که این پیامها الهی هستند؟ من با ادلهای که آوردهام میگویم از نظر من الهی نیست و الّا من نگفتم که ضرورتی دارد وحی بشود یا ضرورت ندارد.
روشنفکری دینی نتوانسته به پرسشها پاسخ دهد
وسمقی دربارهی آیندهی دین در ایران گفت: بخشی از جامعه همچنان وفادار به دین سنتی است، بخشی وفادار به قرائتهای جدید از دین هستند، اما بخش بزرگی هم از دین عبور کرده و خواهند کرد. دلیل آن هم اشکالاتیست که در این چند دهه پیش آمده است. ولی اینکه در آینده چه خواهد شد به نظر من شاید تا چند نسل با کسانی مواجه باشیم که دینگریز هستند و در آن پاسخهای قانعکنندهای برای پرسشها خود پیدا نمیکنند. ممکن است چند نسل مواجه باشیم با افرادی که دین را کنار میگذارند اما ممکن است در آینده باز هم گرایشهایی به دین پیدا شود؛ به دین متحولشده، دینی که با زندگی سازگار شود و پاسخهایی برای زندگی داشته باشد. ما همین را در اروپا هم دیدیم که بعد از اینکه در قرون وسطی دینگریزی وجود داشت گرایشهایی به دین اصلاحشده به وجود آمد. به نظر من دین یک جهانبینی به انسانها میدهد یک دستگاه فکری نسبت به هستی و جهان به انسان میدهد و تا زمانی که جهانبینیهای بدیلی نباشد که بتواند جایگزین آن شود میتواند گرایشها به دین وجود داشته باشد و باز هم مردم به سراغش بروند.
این اسلامپژوه در مورد عملکرد روشنفکران دینی گفت: روشنفکری دینی نتوانسته است به پرسشها پاسخ دهد. سرعت و روند حرکت مردم بیشتر از سرعت حرکت روشنفکری دینی بوده است. دین سنتی هم حرکت جدی و چشمگیری نداشته است و در بحرانها یا در کنار قدرت سیاسی بوده است و یا سکوت کرده است. روشنفکری دینی هم به نظر من خیلی دست به عصا حرکت کرده و پاسخ خیلی قانعکنندهای به نسل امروز و فردا نمیتواند بدهد.
او در ادامه افزود: برای کسانی که از دین عبور میکنند روشنفکری دینی منقضی شده اما برای کسانی که هنوز دین دارند کارکرد دارد. مخاطب روشنفکری دینی دینداران هستند. و در همان چارچوب هر چه طیف دینداران محدودتر و کوچکتر میشوند مخاطبان روشنفکری دینی هم کوچکتر میشوند مگر روشنفکری دینی بال و پر تازهای پیدا کند و بخواهد وسیعتر به مسئله نگاه کند و خودش را در آن چارچوبها محدود نکند. البته در همان چارچوبها هم تا زمانی که دین و دینداری وجود دارد روشنفکری دینی هم کارکرد میتواند داشته باشد ولی به نظر من امروز بسیار بی فروغ است چون مخاطبان زیادی ندارد.
علیه تبعیض
این تحلیلگر مسائل سیاسی و اجتماعی دربارهی دیدگاهش پیرامون «آیندهی ایران» گفت: در جهان امروز اندیشهی ارزشمندی شکل گرفته و آن رفع هر گونه تبعیض اعم از تبعیضهای جنسیتی، دینی و اعتقادی و قومی و نژادی و مانند آن است. این اندیشه را من ستایش میکنم و گام بزرگی میدانم و آن را یک اندیشهی بالندهی بشری میدانم که بسیاری انسانها پذیرفتند و دنبالش هستند. این استقبال به دلیل قدرت و قوتی است که در درون خودش دارد و این به خاطر درستی و راستیاش در مقابل رقیبش است که تبعیض را اشاعه میدهد و ترویج میکند که اندیشهی معقول و عادلانهای است. به همین جهت فکر میکنم که این اندیشه در آینده جهان پیش خواهد رفت.
او در ادامه افزود: اینکه چقدر طول بکشد انسان به چنین آرمانی برسد و چه زمانی این اندیشه بر آن اندیشهی رقیب خودش در جهان غالب خواهد شد و اینکه با چه سرعتی این پیش خواهد رفت را نمیدانم اما در ایران هم همین اندیشه همپای جهان پیش خواهد رفت. این اندیشه در ایران هم شکل گرفته و تقویت خواهد شد چون یک اندیشه طرفدار تبعیض است که هر چه انسانها عاقلتر و آگاهتر شوند آن را طرد میکنند و میآیند به سمت این اندیشه که میگوید تبعیض باید کنار گذاشته شود. برابری انسانها کاری عاقلانه، عادلانه و انسانی است و این موضوع در آیندهی ایران هم تقویت خواهد شد و فکر میکنم ما به این سمت پیش خواهیم رفت.
صدیقه وسمقی، نویسنده و اسلامپژوه در پایان گفت: دربارهی اینکه تحولات ایران چه خواهد شد آرزوی من این است که تحولات را با مسالمت، آشتی، دوستی و همراهی میان حاکمان و ملت پشت سر بگذاریم تا به ایران عزیز و به ملت لطمه و صدمهای وارد نشود. به هر حال ایران هزاران سال وجود داشته و بحرانهای زیادی را پشت سر گذاشته اما حکومتها آمدهاند و رفتهاند. امیدوارم که در حاکمیت هم این عقلانیت، بلوغ و دلسوزی نسبت به ایران وجود داشته باشد تا آنجایی که واقعا با ملت و خواسته های آنان همراه شوند تا بحرانها را بتوان با سلامت پشت سر گذاشت و جامعه ایران هم به طور عادی و طبیعی خودش بتواند گامهایی را بردارد و تحولات را رقم بزند و به سوی آیندهای بهتر و ایران یکپارچه و متحد و منسجم که در آن همه ی انسانها، زن و مردم، اقوام، پیروان همهی ادیان و… با هم برابر باشند و در چارچوب این مرزها با هم زندگی کنند.
انتهای پیام
هر مقاله ای یا هر نظری ارزش چاپ شدن ندارد.
به باور من انصاف نیوز باید با اشخاصی از حوزه
در مورد انتشار مقاله مرتبط با امور دینی مشورت
نماید.
به نظر من همانطور که نشر صور قبیحه برای جامعه
مضر است، نشر هم چه مقالاتی نیز بسیار مضر
می باشد.
مدرنیته صدمات زیادی بر محیط زیست زده است
حال باید منتظر تخریب مدرنیته در حیطه اعتقادی
و آیینی باشیم.
تاثیر مخرب مدرنیته در حوزه حاکمیت تمامیت خواه دین! عجب از پوست کلفت این جماعت. فلاکت قجری و صفوی رو اگر شما بر رویش چشم بستید دیگران فراموش نمی کنند. علی الخصوص نسل های جدید
سپاس از انصاف نیوز و سرکار خانم وسمقی بابت روشنگریهایی که به درستی از نان شب برای حکومت واجب تر است. میخوانیم و همچنان امیدواریم تا بلکه گوش شنوایی یافت شود. قبل الموت! البته نظراتی هم در این خصوص دارم که در کامنت بعدی مینویسم که این سپاسگزاری هم سانسور نشود.
در المان دو کلیسای بزرگ هست (کاتولیک و پروتستان) که باورمندان به انها مالیاتی به نام مالیات کلیسا توسط ارگانهای رسمی از حقوقشان کسر و به کلیسای مربوط پرداخت میشود. در یک حرکت عمومی از دهه 80 قرن قبل تا کنون روند کاهشی اعضای هر کدام از دو کلیسا اغاز شده و همچنان با سرعت ادامه دارد. امروزه حدود پنجاه درصد از مردم المان هنوز عضو یکی از این دو کلیسا هستند. البته در کنار خدا ناباوران که اکثریت را در شرق المان دارند عده زیادی هم هستند که از دین نبریده اند بلکه از کلیسای رسمی میبرند! این جماعت که در میان تمام اقشار جامعه دیده میشوند کلیساهای خانگی درست میکنند که کلیسای ازاد نامیده میشوند. حال یا کلیسای ازاد کاتولیک و یا پروتستان و یا انواع و اقسام فرق عجیب و غریب دیگر! به علت بوروکراسی پیچیده المان و همچنین علاقه بعضی از المانها به کاغذبازی، این کلیساهای خانگی خیلی زود ثبت میشوند و اگر وضع اعضا خوب باشد ساختمانی به عنوان کلیسا خریده و یا اجاره میشود که لزوما شبیه بقیه کلیسای سنتی المان نیست. در این مرحله معمولا اعضا بسیج میشوند که برای عضوگیری به مسیونری!!! پرداخته و دیگران را جذب کنند(کاری که هرگز توسط اعضا دو کلیسای بزرگ المان انجام نمیشود). هر چه وضع مالی اعضای کلیسا بهتر باشد (مثلا صاحبان صنایع بزرگ محلی عضو باشند) اقدامات انان برای جذب اعضای جدید متنوعتر میشود. رفتن سراغ مهاجرین و عرضه کمکهای مختلف یکی از پرطرفدارترین این راه ها میباشد. ولی تا دهه نود قرن گذشته این کلیساها توفیق زیادی نداشتند و از هزینه کردن پول برای خارجیها هم چیز دندان گیری عایدشان نمیشد. به دو علت: حداقل در همین 40 سال گذشته اکثریت پناهجویان در المان یا مسلمان بوده اند و هستند و یا در برهه ای اهالی بلوک شرق سابق. مبلغین یاد شده اصولا جرئت نزدیک شدن به اکثریت مسلمانان را نداشتند و اهالی بلوک شرق هم کاری به مذهب نداشتند. یادم هست که در اواخر دهه 80 میلادی قرن قبل در محل زندگی من چند خانواده ایرانی که پناهنده بودند هم زندگی میکردند که من هم با انان اشنایی دور و نزدیکی داشتم. این ایرانیان دارای مشی سیاسی و عقیدتی مختلفی بودند. ولی خیلی زود متوجه شدم که همه انها در یک مسئله با هم اشتراک نظر دارند! ان هم منزوی کردن یک خانواده ایرانی دیگر بود که مسیحی شده بودند. (اتفاقا ان خانواده هم خیلی انسانهای خوبی بودند) همه این شرایط ولی با سرعت تغییر کرد. دهه نود میلادی در حرکتی که در طول تاریخ و عرض جغرافیا بی نظیر! بود، ملتی بدون جنگ و فشار خارجی، دین ابا و اجدادی را ترک و دینهای جدیدی انتخاب میکرد! (عده ای میتوانند بدون خدا زندگی کنند و عده ای دیگر نمیتوانند و به دین دیگری پناه! میبرند) کلیساهای ازاد یاد شده ناگهان با تولید انبوه نوایمانان مسیحی ایرانی سری در میان سرها شدند! البته عده ای این تغییر دین را به تقاضای اقامت ربط میدهند. ولی تجربه بنده به عنوان کسی که شغلم در ارتباط با مهاجرین بوده است هیچ ملت مسلمان دیگری را ندیدم که بخواهد با انکار دینش اقامت بگیرد و این کار فقط از ایرانیان و اخیرا هم افغانها سر میزند! فکر میکنم این تنها «منافع ملی ایران» نبوده که اسیب دیده است. اعتقادات دینی مردم را هم سست کردند.
بعضی آیات برای بعضی بانوان حساسیت برانگیز و موجب عدم باور نسبت به قرآن میشود مانند آیه ذیل از سوره النساء :
الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاءِ بِمَا فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ وَبِمَا أَنْفَقُوا مِنْ أَمْوَالِهِمْ فَالصَّالِحَاتُ قَانِتَاتٌ حَافِظَاتٌ لِلْغَيْبِ بِمَا حَفِظَ اللَّهُ وَاللَّاتِي تَخَافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَاهْجُرُوهُنَّ فِي الْمَضَاجِعِ وَاضْرِبُوهُنَّ فَإِنْ أَطَعْنَكُمْ فَلَا تَبْغُوا عَلَيْهِنَّ سَبِيلًا إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلِيًّا كَبِيرًا ﴿۳۴﴾ النساء
بصورت رایج قوامون بمعنی “سرپرست” و مانند آن گرفته میشود ، حال آنکه اگر اتصال آیات هر سوره و کلیت قرآن را در نظر داشته باشیم ، یعنی همان روش مورد تایید قرآن را بکار ببریم ، معنای “مراقب” بودن مناسب خواهد بود…
آیه ذیل از سوره آل عمران بر روی شاخه دوم ، شاخه چالش های اجتماعی ، راهگشاست:
وَمِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ مَنْ إِنْ تَأْمَنْهُ بِقِنْطَارٍ يُؤَدِّهِ إِلَيْكَ وَمِنْهُمْ مَنْ إِنْ تَأْمَنْهُ بِدِينَارٍ لَا يُؤَدِّهِ إِلَيْكَ إِلَّا مَا دُمْتَ عَلَيْهِ قَائِمًا ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ قَالُوا لَيْسَ عَلَيْنَا فِي الْأُمِّيِّينَ سَبِيلٌ وَيَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ وَهُمْ يَعْلَمُونَ ﴿۷۵﴾ آل عمران
از بانوان بابت دو شاخصه طبیعی باید مراقب بود یکی از بابت اینکه جسم ضعیف تر دارند و ممکن است مورد ظلم و تعدی از جانب بعضی مردان قرار بگیرند و دیگری از بابت اینکه بانوان مانع انفاق و بخشش اموال (از جانب خود یا همسرانشان) بشوند….دو خصیصه ای که بطور طبیعی در ایشان وجود دارد….
اگر مردانی این دو عمل را مرتکب بشوند یعنی ظلم و تعدی کنند نسبت به دیگران و انفاق نکنند و زکات ندهند ، برخورد با آنها بسیار خشونت آمیز خواهد بود ، اما این دو عمل از جانب بانوان با برخوردهای بسیار ملایم باید باشد…
شاخه اول از درختواره قرآنی ، که سوره النساء بر روی آن است ، شاخه مطالعه طبیعت و رسیدن به ایمان به الله و قیامت و قطع نکردن روابطی است که طبیعتا برقرار هستند و نشانه بر وجود خداوند…