توقعهای عجیب ما از المپیک
رضا صادقیان، عضو بخش تحلیلی انصاف نیوز نوشت:
آنچه در المپیک ریو اتفاق افتاد، نتیجهی عملکرد مدیران خودمان است. نتیجهی اعمال سیاستگذاری دولتهاست. اگر نمرهی خوبی نگرفتیم و موفق به کسب مدالهای بیشتر نمیشویم، به مدیران ورزشی و نبود بودجه و صدها گره فروبسته در سیستم مدیریتی و سیاسی بازمیگردد.
گویا با آغاز مسابقات المپیک همه منتظر نتایجی خیره کننده بودند. «ما میبریم». «ستارههای ایران در آسمان ریو میدرخشند!»، «جوان ایرانی حق مسلماش است که مدالهای خوشرنگ بگیرد»، و … وزیر ورزش آب پاکی را روی دست همه ریخت، وقتی گفت:
«بنده قبلاً هم اعلام کردم که میانگین کسب مدال ورزش ایران در المپیک ۴ مدال است و نباید انتظاری بیش از این داشت. ورزش ایران تاکنون در ۱۵ دوره المپیک شرکت کرده که ۶۰ مدال کسب کرده است. یعنی برای هر دوره 4 مدال. المپیک لندن یک استثنا بود. بنده قبلاً هم این موضوع را گفتم اما رسانهها ایراد گرفتند». (خبرگزاری مهر)
گویا در سال 1395 به یکباره تمام زیرساختهای ورزشی و مدیریتی کشور دچار تحول شده که چنین توقعهایی شدنی فرض میشد! در صورتی که اگر خبرهای مربوط به جابجایی ورزشکاران ایرانی، مسائل مالی آنان، نداشتن مربی و نبود روانشناس ورزشی با تیمهای حاضر در المپیک، سروقت نرسیدن ورزشکارهای ایرانی به محل مسابقات و خبرهای دیگر را پیگیری میکردیم سادهتر میتوانستیم به تحلیل نسبتاً دقیقتری برسیم.
توان ما در مسابقات المپیک همین اندازه است، مهم نیست با این حرفها ناراحت شویم. ناراحتی ما و سر در دیوار کوبیدن ما دردی را درمان نخواهد کرد، ما همین هستیم، لازم به ذکر است با غیرت و تعصب هم اتفاقی نخواهد افتاد. وقتی پایهی کارمان خراب است، هزار هزار هم که غیرت داشته باشیم پرکاهی از قبل غیرت ما تکان هم نمیخورد.
هنوز گمان میکنیم با زور و بازوی فربهتر میتوان مدال آورد، در حالی که بخش بزرگی از کسب مدال همزمان و به صورت الاکلنگی بر دوش مدیران و ورزشکار است؛ نمیتوان نقش مدیران ورزشی را فقط در لحظهی مصاحبههای شیک تلویزیونی شاهد بود و خبری از وضعیت زندگی شخصی ورزشکاران نداشت.
اگر در ورزشهایی مثل کشتی و وزنهبرداری مدال میآوریم به دلیل کمهزینه بودن آنهاست، ریشه در خودگذشتی جوان ایرانی و نخواستنهایش دارد، ربطی به فدراسیون و وزارت ورزش و مدیران استانی و کشوری ندارد. به دلیل آن است که سادهزیستترین انسانها، از خود گذشتهترین آدمها و جوانان به این رشتهها گرایش پیدا میکنند و با کمبودها میسازند.
یادمان باشد شغل اکثر ورزشکاران ما زیبندهی ورزشکار تیم ملی نیست، حتی نمای بیرونی و داخلی منزل ورزشکارهای ملی و المپیکی (بهغیر از فوتبال) یادآور نداشتن امکانات رفاهی خانوادگی در حد معقول است. نمیتوان همزمان پای دکهی سمبوسه فروشی ایستاد و با نداریهای تمام نشدنی دست و پنجه نرم کرد و همان هنگام به فکر تمرینهای نفسگیر ورزشی بود! واقعاً نشدنی است، حاشیهنشینی ورزشکاران ایرانی با خواستههای ما برای کسب مدال هماهنگ نیست. به غیر از چند ورزشکار زن از کشورهای آمریکای جنوبی کمتر میتوان ورزشکارهایی را یافت که وضع مالی خوبی نداشته باشند و یا از سوی دولتهای خویش مورد حمایت دائم قرار نگیرند. در اینجا قول سکههای طلا بعد از دریافت مدال داده میشود، شاید مدیران گمان دارند همین طلاها کفاف همهی هزینههای یک ورزشکار حرفهای را میدهد!
جنجالی که در هنگام مسابقات دوومیدانی اتفاق افتاد و سبب شد هیچکدام از ورزشکارهای ایران موفق به کسب مدال نشوند بازتاب همین نگاه است؛ برخی به اندازهی یک پراید و یا موتورسیکلت هزینههای جاری ورزشکار را تأمین کردند و حال توقع دارند در مسابقات فرمولوان شرکت کرده و نتیجهی مطلوب حاصل آید! باور کنید شدنی نیست؛ اگر شدنی هم بود خیلیها زرنگتر از ما چنین میکردند. دورهی خرج کردن از کیسهی غیرت و خونآریایی در میادین ورزشی تمام شده است، سالهاست صدها روش نوین ورزشی، مدیریتی و دانشروز مرتبط با ورزش جای غیرت و تعصب ورزشی نشسته است و روز به روز هم دامنهی این دانش مدیریتی گستردهتر میشود، نمیتوان با دست فرمان سالهای قبل در جادههای مدرن رانندگی کرد و مدال آورد.
سطح توقعهای ما باید با همین دخل و خرج هماهنگ باشد. خواستنهایی فراتر از این انتظارات نیاز به مدیریت منسجم، سیاستگذاری دقیق و برنامهریزی بلندمدت دارد؛ هر سهی این مسائل نیاز به بودجهی متناسب دارد. کسب مدال و رسیدن به جایگاه بهتر در ورزش امری نیست که با صدور بخشنامه و یا برگزاری یک اردوی ورزشی چند روزه شدنی باشد.
انتهای پیام