مرگ مهسا و ضد گردشگری
امیر هاشمی مقدم، جامعهشناس و عضو بخش تحلیلی انصاف نیوز، در یادداشتی از موضعی متفاوت دربارهی مرگ مهسا امینی نوشت:
در مطالعات گردشگری مفهومی داریم به نام «ضد گردشگری» (آنتی توریسم). این مفهوم عموما در جایی کاربرد دارد که بهواسطه حضور بیش از حد گردشگران، مردم آن منطقه که پیامدهای منفی گردشگری (همچون گرانی، ترافیک، آلودگی صوتی/ هوا/ زمین، تغییر فرهنگی و سبک زندگی و…) زندگیشان را مختل کرده، به مخالفت با گردشگران پرداخته و گاه حتی برای منصرف کردن دیگران برای سفر به منطقهشان، به آزار کلامی گردشگران یا آسیب به خودروی آنها دست میزنند. اسپانیا در زمینه فعالیتهای ضد گردشگری در صدر اخبار است. این کشور گاه صحنه اعتراضات خیابانی مردمی است که به حضور انبوه گردشگران معترض بوده و حتی به اتوبوسهای گردشگران خارجی حمله کرده یا روی دیوارها شعارهایی تند علیه گردشگران مینویسند. لازم به یادآوری است که اسپانیا با جذب سالانه بیش از ۷۰ میلیون گردشگر خارجی، عموما رتبه نخست جهانی در این زمینه را داشته و البته نزدیک ۱۲ درصد از تولید ناخالص ملی این کشور هم از طریق گردشگری به دست میآید. همین بحث اقتصادی باعث شده که معمولا دولتها برخلاف مردم این مناطق، همچنان جذب گردشگر را در اولویت قرار داده و چندان به اعتراضات مردم توجهی نکنند.
در ایران اما به نظر میآید این داستان وارونه باشد. شوربختانه بسیاری از برنامههّا و تصمیمهایی که از سوی مسئولین و مدیران گرفته میشود، در چارچوب ضدگردشگری قرار میگیرد، در حالیکه مردم خواستار رونق هرچه بیشتر گردشگری هستند (حتی در مناطق ساحلی شمال که پیامدهای ویرانگر توسعه گردشگری انبوه، قابل چشمپوشی نیست).
زندهیاد مهسا امینی برای سفر و گردش از سقز به تهران آمده بود که آن رویداد ناگوار، ایرانیان را عزادار وی کرد. برخوردهای افراطی که گاه از سوی ماموران با بانوانی صورت میگیرد که بدحجاب خوانده میشوند، یکی از اصلیترین برنامههایی است که دقیقا در راستای ضد گردشگری عمل میکند. بسیاری از گردشگران ایرانی دقیقا برای فرار از همین محدودیتهاست که به کشورهای همسایه سفر میکنند؛ محدودیتهایی که دستکم بخشی از آن سلیقهای است، همچنانکه برخی گزارشها از معمولی و عادی بودن پوشش زندهیاد مهسا سخن میگوید. جالب آنکه برخلاف تصوری که در میان برخی مسئولین وجود دارد، لزوما همه زنان ایرانی در کشورهای همسایه حجاب را کنار نمیگذارند، بلکه بسیاری از آنان با همان حجابی در کشورهای همسایه به سیر و سیاحت میپردازند که در خیابانهای ایران. تنها تفاوت اینست که در آنجا استرس و نگرانی بابت دریافت تذکر در این زمینه ندارند. این نکتهای است که بسیاری از گردشگران ایرانی در شهرهای مختلف ترکیه، هنگام انجام پژوهش میدانی برای نگارش پایاننامه دکترا، به نگارنده یادآوری کردند. چنین رفتاری از این جهت قابل توجه است که افراد یادشده به حجاب و پوشش اعتقاد دارند، اما نوع و میزان آن با نگاه حاکم متفاوت است. همچنین است برخی محدودیتهای دیگر همچون دوچرخهسواری بانوان که باعث میشود دوچرخهسواری بانوان ایرانی در کنار دیگر اعضای خانوادهشان، یکی از جاذبههای فرعی گردشگری در مناطقی همچون جزیره بویوک آدا، خط ساحلی آنتالیا و… باشد. مورد دیگر گردشگری شبانه در پارکها، خیابانها و بازارهایی است که تا نزدیکیهای صبح باز بوده و اجازه میدهد گردشگران ایرانی این تجربه ساده را که به دلیل محدودیتها، از آن در خود ایران محروم هستند را در کشوری دیگر به دست آورده و لذت ببرند. بسیاری از اینها مواردی است که لزوما با دین ناسازگار نبوده و حتی شواهدی در تاریخ صدر اسلام میتوان برای توجیه و اثباتشان یافت (همچون سوارکاری زنان صدر اسلام که نمونههای فراوانی در دست داریم؛ در حالیکه به نظر میآید دوچرخهسواری زنان بسیار کمتر از شتر سواری و اسبسواری حاشیه داشته باشد!).
نکته مرتبط دیگر، بحث قومیت زندهیاد مهسا امینی است. اگرچه از نخستبن لحظات درز خبرهای ناگوار درباره وی، همه ایرانیان فارغ از قومیت و زبان و شهر و استان، با وی همدردی کرده و خواستار توقف اینگونه رفتارها و مجازات عاملان آن بودند (کافی است بدانیم هشتگ #مهسا_امینی در همین سه روز گذشته در شبکههای اجتماعی رکورد زده و بسیاری از هشتگهای ترند شده پیشین را پشت سر گذاشته)، اما شبکههای خبری معاند از آن سوی مرزها از نخستین لحظات تلاش کردند هویت کردی وی را برجسته کرده و به بحثهای قومیتی دامن بزنند (جالب آنکه یکی از خبرنگاران ایرانستیز که خود از سوی چندین زن کرد، متهم به آزار جنسی شده در این زمینه بیش از بقیه فعال است). اینکه در میان پیامها و نوشتههای همدلانه ایرانیان هیچ نشانهای از قومیت و زبان و محل زندگی زندهیاد مهسا امینی دیده نمیشود، نباید ما را از نکات دیگر مغفول دارد: ترکیب پمپاژ اخبار جعلی از سوی رسانههای معاند+ محدودیتهای داخلی+ آزادیهای کشورهای همسایه که دارای اشتراکات فرهنگی با برخی اقوام ایرانی هستند، نه تنها به گردشگری بیشتر این گروه از ایرانیان در آن کشورها و خروج ارز از کشور میانجامد، بلکه میتواند مایه تضعیف همبستگی ملی و تقویت جریانهای قومگرا و حتی جداییطلب شود. سال پیش مقالهای در نشریه انگلیسیزبان «گردشگری و تغییرات فرهنگی» منتشر شد* که نشان میداد بسیاری از گردشگران کرد ایرانی که به کردستان عراق میروند، پس از سفر، همبستگی ملیشان تضعیف و هویت قومیشان که نزدیکی با همزبانانشان در سوی دیگر مرز است تقویت میگردد. همان پژوهش نشان میداد آزادیهای فرهنگی در کردستان عراق، یکی از انگیزههای سفر این افراد بود. نگارنده این یادداشت هم شرایط مشابهی را از سوی آذری/ترکهای ایرانی که به ترکیه سفر میکنند در جریان نگارش پایاننامهاش دریافت.
– Gholamian, A; Maleki, F & Rezaii, A (2020), “Are they the ‘other’? The ethno-nationalism experiences of Iranian Kurdish ethnic tourists”, JOURNAL OF TOURISM AND CULTURAL CHANGE, DOI: 10.1080/14766825.2020.1802471
انتهای پیام