وزیر میرحسین: روحانی تیم اقتصادیاش را تغییر دهد
«محمد سلامتی»، دبیرکل سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ایران، وزیر کشاورزی در دولتهای رجایی، باهنر، مهدوی کنی و دولت اول میرحسین موسوی بوده است. متن گفتوگوی او با روزنامه ی نوآوران در پی می آید:
ماههاست که حجم حملات به دولت روحانی در اوج به سر میبرد، به گونهای که حتی بحث «عبور از روحانی» را نیز در رسانههای همسو در دستور کار قرار دادهاند. فکر میکنید پروژه حمایت از روحانی برای جریان اصلاحات، برخاسته از، پیگیری برخی از مطالبات اصلی تحولخواهان است یا اینکه در وضعیت کنونی کشور، ضرورتی از سر اضطرار است؟
همان گونه که اشاره کردید حجم حملات بر علیه روحانی بسیار سنگین است. تقریباً میتوان گفت که تا این اندازه سابقه نداشته که رئیس جمهوری را مورد حمله و هجوم قرار دهند. البته آقای روحانی در مورد برنامههایی که اعلام کرده، اگر بخواهیم در مورد آنها قضاوتی داشته باشیم، میتوان گفت که بیلان کار نسبتاً قابل قبولی را دارد. در مورد سیاست خارجی همانگونه که قول داده بود، به خوبی کارش پیش رفت؛ مسأله انرژی هستهای را به نحوی مثبت حل کرد. میتوان گفت که اگر هر دولت دیگری هم سرکار بود و موضوع را میخواست تعقیب کند، به این شکل نمیتوانست که مناقشه هستهای را سامان ببخشد. البته این مسأله به کلیت نظام مربوط میشود، تنها به دولت مربوط نمیشود. این موفقیت به همه حاکمیت ارتباط پیدا میکند، اما در این زمینه سهم دولت و پیگیریهایی که در این زمینه داشته، ارزنده بوده و آقای روحانی کارش را به خوبی پیش برده است. همچنین ارتباط با کشورهای مختلف که میتوان گفت، ایجاد ارتباط جدید و تقویت ارتباطات گذشته توسط دولت روحانی به خوبی صورت گرفت. بنابراین در عرصه سیاست خارجی آقای روحانی کارنامه قابل قبولی از خود به یادگار گذاشته است. در عرصه سیاست داخلی انتظار بیش از اینها بوده، اما تا همین جا هم آقای روحانی کارش را خوب انجام داده است. گرچه به دولت در اوایل کار در مورد حقوق شهروندان، حمایت از احزاب و گروهها و ایجاد فضای باز سیاسی انتقادات زیادی وارد بود، اما به تدریج کار دولت بهتر و کارنامه قابل قبولی در این زمینه ارائه داد؛ انتخابات دوره دهم مجلس را به شکلی مهم و خوب برگزار کرد و همینطور فضای نسبتاً باز سیاسی که بخواهیم مقایسهای را با قبل از سرکار آمدن آقای روحانی داشته باشیم، نشان دهنده کار خوب و پیگیر او بوده و تا حدود زیادی به شعارهای خودش عمل کرده است، گرچه هنوز نمیتوانیم مدعی این باشیم که در این مورد نمره عالی گرفته است، اما نسبت به دوره گذشته مثبت عمل کرده است. در مورد سیاست اقتصادی باید گفت که در اینجا کمیتش لنگ میزند. آقای روحانی نتوانسته به قولهایی که در این مورد داده عمل کند و آن هم برمیگردد به اینکه سیاست مشخصی را اعلام نکرده و اگر هم در برنامههایش چارچوبی را ارائه داده، عناصری که بتوانند با هم متحد شوند و این برنامهها را بتواند پیگیری کند، انتخاب نکرده است. دوم اینکه معاونین، مشاوران و وزیرهایی که انتخاب کرده است، اینها قادر نبودهاند که هم به لحاظ تئوریک و هم به لحاظ اجرایی برنامههای رئیس جمهوری را پیگیری کنند. همین مسائل مستمسکی برای رقبای دولت تبدیل شده است. اما رقبایش در مورد بیلان کار آقای روحانی، خصمانه برخورد میکنند و برخورد هم کردهاند، در واقع شمشیر را از رو بستهاند. برای آنها مهم نبوده که روحانی در عرصه سیاست خارجی موفق باشد یا نباشد؛ آنها حمله و هجوم میبرند و راست و دروغ را با هم میبافند و علیهاش فرافکنی میکنند. در مورد سیاست داخلی اصلاً برای آنها مهم نبوده است. برای آنها این مسأله مهم بوده که روحانی فضای باز سیاسی ایجاد نکند و به احزاب و گروههای سیاسی میدان ندهد. اما در مورد مسائل اقتصادی میتوان گفت که مخالفان از کاه، کوه میسازند. البته روحانی توانسته فضای جدیدی در عرصه اقتصادی ایجاد کند. فضا قبل از اینکه آقای روحانی به قدرت برسد، بسته بود. به این معنی که سرمایهگذار حاضر نبوده که سرمایهگذاری کند؛ اگر سرمایهگذاری میکرد با سیاستهایی که دولت قبل ایجاد کرده بود، کارش به کسادی میرسید. بسیاری از واحدهای صنعتی قبل از آمدن آقای روحانی راکد یا تعطیل شدند و میتوان گفت که با حداقل ظرفیت کار میکردند. کسانی که اکنون علیه آقای روحانی قلمفرسایی میکنند، آن زمان روزه سکوت گرفته بودند و اوضاع برای آنها مهم جلوه نمیکرد. اما اکنون که فضا تلطیف شده است، علیه روحانی قلمفرسایی میکنند. معتقدم که آقای روحانی در عرصه اقتصادی بهتر از این میتوانست کار کند و بسیاری از مسائل را حل کند، اما کسانی که الان علیه روحانی قلمفرسایی میکنند، این مسأله را مدنظر قرار نمیدهند، تنها این مأموریت را دارند که روحانی را تحت فشار قرار بدهند و حتی ضعفهای کوچک را بزرگ نشان دهند و بر سر دولت بکوبند. بنابراین گرچه دولت بینقص نیست و ضعفهایی دارد، اما به این معنی نیست که منتقدین یا رقیبان روحانی نظرات یا برخوردهایشان درست است. در زمان دولت گذشته ما میدیدیم که بعضاً کسبه و تولیدکنندگان به شکل مزاح درآمده بود و بر این اعتقاد بودند که قیمتی که میدهیم، به زمان حال مربوط است، چرا که ممکن است تا یک ساعت دیگر قیمتها دچار افت و خیز شود. بروز این مسائل برای اقتصاد یک کشور وحشتناک و خطرناک است. در چنین شرایطی صادرات و واردات رو به هواست، به این علت که هیچگونه حساب و کتابی در این زمینه وجود نداشت و کسی نمیتوانست برنامهریزی داشته باشد. اما شرایط الان متفاوت است به دلیل اینکه قیمتها تثبیت یافتهاند، خطری سرمایهگذاران را تهدید نمیکند. برای مثال امروز قیمت سکه یک رقم بود و ساعاتی دیگر آن قیمت تغییر میکرد. این مسائل را همین منتقدان کنونی دولت روحانی پشت گوش انداخته بودند. به این دلیل که کار خودشان در این مسیر سکه بود. بنابراین برخورد مخالفان فعلی با دولت روحانی برخورد خصمانه است نه انتقادی. به گونهای که فضای ایجاد شده، روحانی را به انسان مظلومی تبدیل شده است و مظلومیت وی در وضعیت فعلی واضح و مبرهن است. اما آقای روحانی باید در رابطه با اشکالات کارش جنب و جوش داشته باشد. باید این بهانه را از دست رقبا خارج کند و تیم اقتصادیاش را هر چه سریعتر تغییر بدهد. بهخصوص خودش باید فضا را مدیریت کند و براساس برنامهاش کار اینها را کنترل و جهت بدهد.
به نظر میرسد روحانی در رویارویی با مخالفانش بیشازاندازه تساهل و تسامح به خرج میدهد؛ همین مسأله زمینه حمله مضاعف مخالفان دولت را فراهم کرده است، فکر میکنید رفتار و مواجهه روحانی با مخالفانش باید چگونه باشد؟
شخص روحانی رفتار حرفهای و درستی را با مخالفان انجام میدهد، به گونهای که به صورتی ستیزمآبانه وارد نمیشود. کار رئیسجمهور برخورد نیست، اتفاقاً روحانی باید این اجازه را به مخالفانش بدهد تا حرفهایشان را بزنند، حتی اگر چاشنی تندی داشته باشد. اگر میخواهد پاسخ درخورتوجهی انجام دهد، گاهگاهی پاسخ دهد. روحانی باید همه این مسائل را پوشش دهد. (چه خودی چه غیرخودی) روحانی نباید این کار انجام دهد. از سوی دیگر تیم رسانهای دولت باید قدرتمند عمل کند و حواسشان کاملاً جمع باشد. دولتیها باید هجمههای بیرویه منتقدان را خنثی کنند و همچنین باید تحلیل بدهند و پاسخگو باشند. وزرای روحانی باید پاسخگو باشند، که البته نیستند. مقداری بار پاسخگویی دولت را باید وزراء به دوش بکشند که البته وزرای آن ترکیبی نیستند که بتوان این انتظار را از آنها داشت. ضعیف هستند و تیم رسانهایشان بسیار ضعیفتر. بنابراین کاری که بر عهده رسانههای همسو با دولت و دیگر نیروهای دولتی است، این کار بر عهده رئیسجمهوری نیست. از نظر من روحانی خودش را نباید درگیر این مسائل کند. او باید سیاستهای کلان را پیگیری کند و تمام زیردستهایش حساب و کتاب کنند. اما زیردستهای روحانی باید علیه این هجمهها پاسخگویی لازم را بدهند. یعنی اینها باید خنثی کنند و خیلی قوی عمل کنند.
اتفاقاً مدام از تیم رسانهای دولت به دلیل پوشش و نقش ضعیفش انتقاد صورت میگیرد، ضرورت احیا و قدرتآفرینی تیم رسانهای دولت در شرایطی که به سمت انتخابات سال آینده میرویم تا چه اندازه میتواند حائز اهمیت باشد؟
این ضرورت کاملاً احساس میشود؛ گاهی ممکن است، یک نفر بسیاری از کارهایش منفی یا بد باشد، اما یک کارش ممکن است نسبتاً خوب باشد. دولت گذشته زمانی که میدید یکی از نیروهایش همراهی و همگامی لازم را با دولت ندارد، سریع آن را تغییر میداد. این تغییرات به لحاظ مدیریتی خوب است، درست است که رئیس دولت گذشته افراط میکرد، اما باید از این شخص یاد گرفت، زمانی که فردی با برنامههای دولت هماهنگ نیست، سریع باید تغییر کند، به این دلیل که کار را با مشکل مواجه خواهد کرد. آقای روحانی در این زمینه باید درس بگیرد و چنانچه وزیری همسویی با سیاستها و راهبردهای دولت ندارد، باید آن را تغییر داد. آقای روحانی باید هر چه سریعتر تیم اقتصادیاش را نیز ترمیم کند، اگر چه فرصت کمی در این زمینه وجود ندارد، اما این فرصت اندک را هم باید غنیمت شمرد. بهخصوص تیم رسانهایاش که در آستانه انتخابات باید بهتر از اینها عمل کند. به این معنا که برنامههای خوب دولت را پوشش دهد و از سوی دیگر ضربات مخالفان دولت را تعدیل کند. اگر چه فرصت کمی باقی مانده است، اما در همین فرصت میتوان خیلی از کارها را انجام داد.
مخالفان دولت مدام در بوق و کرنا میکنند که پشتوانه و گرانیگاه اجتماعی روحانی نسبت به گذشته تغییر کرده است؛ در وضعیت کنونی پایگاه اجتماعی روحانی را چگونه تبیین میکنید؟
اگر چه این مسائل را باید براساس نظرسنجیهای معتبر انجام داد و از روی آن حکم داد، اما به نظر من این گفتهها را باید جدی گرفت. به این علت که بدنه اجتماعی جامعه در انتظار اقدامات اقتصادی دولت بود و هنوز هم هست و نسبت به این شرایط واکنش منفی یا مثبت نشان میدهد. البته جامعه این مسأله برایش مسجل شده است که وضع اقتصاد نسبت به قبل از استقرار دولت روحانی یک ثبات نسبی پیدا کرده است. اما این انتظار هم در میان جامعه وجود وجود دارد که رونق اقتصادی هم به وجود بیاید. این وضعیت هنوز ایجاد نشده است؛ بروز این وضعیت به دلیل کارکرد تیم اقتصادی دولت است. بنابراین خود این مسأله تأثیر منفی در جامعه به جا گذاشته است و ممکن است برخی از آحاد جامعه تردیدی به نحوه عملکرد دولت در حال و آینده پیدا کرده باشند. معتقدم که این مسأله جدی است و به همین دلیل دولت باید تمرکز کار خود را بر بخش اقتصادی استوار کند. ادامه این شرایط به پاشنه آشیل دولت تبدیل خواهد شد. اگر دولت روحانی بخواهد در انتخابات سال 96 از آرای قابل ملاحظهای برخوردار شود، باید در این زمینه کوتاهی را کنار بگذارد و در این زمینه کار کند. ادامه این وضعیت میتواند کارهای مثبت دولت را تحتالشعاع قرار دهد.
به تدابیر انتخاباتی اصلاحطلبان برگردیم؛ بحثی که هفته گذشته مطرح شده، تداوم کار شورای عالی سیاستگذاری اصلاحطلبان است که بار دیگر فعالیت خود را از سر میگیرد. تداوم کار شورا را چگونه ارزیابی میکنید و چه تأثیری میتواند بر روند انتخابات آینده و اجماع گسترده این اردوگاه داشته باشد؟
شورای عالی سیاستگذاری ماحصل یک کار فشرده و طولانی مدت بود. جبهه اصلاحات برای اینکه به توافق نهایی برسد، این شورا را تشکیل داد. این شورا در انتخابات دهم مجلس نتیجه مثبتی را بدست آورد. توانست وحدت نظر را در جبهه اصلاحات و تهیه لیستهای مختلف و استان و شهرستانها بدست آورد و اینها کار بسیار ارزندهای بود. از این کار ارزنده و تجربه مفید، جبهه اصلاحات میخواهد سال آینده در مورد شوراها و ریاست جمهوری هم استفاده کند. بنابراین این تصمیم مهم و بسیار مثبتی است که جبهه اصلاحات گرفته و از سوی دیگر تضمین کننده وحدت نظر و مانع از اختلافات و ناهماهنگیهای احتمالی خواهد بود.
در حال حاضر به نظر میرسد میان اردوگاه اصلاحات در مورد اینکه چه کسی رهبری این جریان و یا پدر معنوی آن را در اختیار بگیرد، تفاوت سلیقه وجود دارد، این مسأله را میتوان به عنوان بروز یک شکاف در نظر گرفت؟
برخی معتقدند بعضی جهتگیریها و مراکز تصمیمگیری میتواند خدشه وارد کند. ببینید در آستانه انتخابات 92 و در آستانه انتخابات 94 مجلس، یک سری کانونهای تصمیمگیری که طبیعتاً در هر جبههای وجود دارد، آن زمان هم وجود داشت و راهحلی که پیدا شد به تدریج مورد قبول همه واقع شد، همه مجاب شدند که راه حل نهایی با شورای سیاستگذاری است. در شرایط فعلی هم در جاهای مختلف که برای مثال دیدگاهها مطرح شود، با توجه به احساس مسوولیتی که هر گروه و هر جریانی میکند. مثلاً شورای هماهنگی جبهه اصلاحات یک شورای قدرتمندی بوده و است. آنها براساس رسالتی که دارند معمولاً حرکتهایی را انجام میدهند. دوره قبل هم این مسائل بود، اما در نهایت چون بخشی از اصلاحطلبان بودند به این نتیجه رسیدند که با بقیه اصلاحطلبان وحدت را باید به وجود آورند و در شورای عالی سیاستگذاری حضور داشته باشند. الان هم ممکن است اینگونه کانونهایی باشند که در نهایت خودشان را با کانون اصلی (شورای عالی سیاستگذاری)منطبق میکنند. مسأله مهم حضور نمایندگان این کانونها در شورای سیاستگذاری است، که این مسأله میتواند رأی و نظر تمامی گروهها را بگیرد. بنابراین هر نظری که شورای هماهنگی داشته باشد، در آنجا انعکاس پیدا میکند، نه بوسیله یک نفر، بلکه چند نفر. بنابراین این مرکز یک مرکزی است که متعلق به گروهها و شخصیتهاست. معتقدم در اردوگاه اصلاحطلبی و هر گونه سازماندهی برای انتخابات سال آینده مشکلی پیش نخواهد آمد.
رفتار سیاسی کارگزاران نسبت به همه گروهها و جریانات سیاسی درون اصلاحات، حالتی قیممآبانه بوده است؛ این نگاه را چگونه تحلیل میکنید؟
احزاب و گروهها سعی میکنند که از موضع بالاتر از گروهها و احزاب دیگر صحبت کنند و این حق آنهاست. البته با توجه به سوابق کاریشان و موفقیتهایشان یکی کمتر یکی بیشتر. برخی از این احزاب در سطح بالاتر تصمیمساز هستند و به همان نسبت که تصمیمساز هستند، ادعای بیشتری هم دارند. کارگزاران از جمله گروههایی بوده که به صورتی قوی عمل کرده است. اما ممکن است به گونهای خود را ظاهر کند که از آنکه قدرت داشته و قدرت دارد نشان دهد. در هر صورت حق آنهاست؛ گروههای دیگر را هر کدام که در نظر بگیرید با توجه به توانشان سعی میکنند قدرت خود را نشان دهند و این کار خوبی است. این فرآیند موجب میشود که گروههای دیگر به تحرک وادار شوند. من به شخصه این تحرک را به فال نیک میگیرم. من خودم با همه این گروهها کار کردهام و همیشه به آنها یادآوری میکردم که شما برای اینکه قدرتمند شوید باید دفتر داشته باشید و نیروهای خود را افزایش دهید. اعتقادم این است که باید در عمل نشان دهیم که قدرتمند هستیم. اتفاقاً این قدرت گروههای دیگر است که دیگر گروهها و جریانات را تحریک میکند. همین تحریک موجب میشود که سطح موازنه قوا برابر شود.
مناسبات اصلاحطلبان در انتخابات آینده با اصولگرایان میانهرو چگونه خواهد بود؛ آیا بار دیگر استراتژی فیمابین حکم خواهد کرد که همگرایی سیاسی ایجاد شود و آرایش وحدت را به وجود آورند؟
در مورد ریاست جمهوری یعنی شخص آقای روحانی بله احتمال آن قوت بیشتری دارد و اکنون نیز این وحدت نظر وجود دارد، حتی برخی از اصولگرایان که جزء معتدلین به حساب نمیآیند، نظراتی را مطرح کردهاند که به هر حال این احساس به وجود آمده که در آن انعطاف وجود دارد. اگر چه این امکان نیز وجود دارد که اجماع آنها با اصلاحطلبان بر سر روحانی همراه با شروط خاصی باشد. اگرچه معتقدم که اصولگرایان در انتخابات آینده گزینهای ندارند که از در رقابت با آقای روحانی وارد شود. در مورد شوراها تا اینجای کار برنامه مشخصی وجود ندارد و این شورای سیاستگذاری است که خط و مشی را تعیین میکند.
تحلیلها حاکی از این بود که با تداوم ریاست لاریجانی بر پارلمان، زمینه تداوم ریاست جمهوری روحانی نیز فراهم میشود؛ فکر میکنید راستهای سنتی به گزینه دیگری غیراز روحانی میاندیشند؟
آنها فکر یا تصمیمگیری میکنند و قطعاً نه همه آنها و لیکن برخی از گروههای آنها کاندیداهای جداگانهای را مطرح خواهند کرد و البته ممکن است یک کاندیدا نباشد، بلکه دو یا سه کاندیدا باشد. به این دلیل که در میان آنها وحدت نظر به راحتی امکانپذیر نیست. اما من بعید میدانم که کاندیداهای آنها از رأی قابل قبولی برخوردار شوند؛ آنها در گذشته هم نشان دادهاند که رأی چندانی در مناسبات سیاسی جامعه ندارند. مخصوصاً با حمایت مستمری که از دولت گذشته دارند، در ذهن جامعه منفی جا افتاده و به راحتی از ذهن جامعه بیرون نمیآید. جناح اصولگرا این مسأله را به خوبی حس کرده است. مطرح کردن آنها از طرف آنها برای رأیآوری نیست، بلکه برای سنجش زمینههای اجتماعی خودش است و هم اینکه اعلام کنند که استقلال دارند و به قول برخی از آنها هم تکلیف دارند.
تحلیلهای دیگری نیز وجود دارد که بخشی از بدنه اصولگرایان از احمدینژاد استفاده ابزاری میکنند؛ به این معنا که تا آستانه انتخابات پیش خواهند رفت و با موج سواری که از طریق وی راه خواهند انداخت، در نهایت به آلترناتیو او فکر خواهند کرد. این را چگونه ارزیابی میکنید؟
البته در عرصه سیاسی این قبیل کارها معمول و رایج است مسأله این است که چنانچه از کسی که وجهه مثبتی دارد، استفاده ابزاری شود، امر مقبولی است، اما من معتقدم که این جریان چنانکه از دولت گذشته به عنوان ابزار استفاده کند، نتیجه آن عکس خواهد بود. آن زمان است که عرصه عمومی اینگونه قضاوت خواهد کرد که اصولگرایان احمدینژاد را با آن بیلان کاری که داشت، تأیید میکنند، زمانی که در نهایت شخص دیگری را تأیید کنند، مردم میگویند که این شخص نیز در همان اشل است.
با این اوصاف باید بر همان موضع اعلام برائت از دولت گذشته استوار بمانند؟
دقیقاً
فضایی که احمدینژاد در آن بازی میکند، انتخاباتی است یا … ؟
اینگونه حرکاتی که از سوی رئیس دولتهای گذشته ترتیب داده میشود، به گونهای ارزیابی اوضاع و جو جامعه است. میخواهند به نتیجه برسند که تیم آنها از چه جایگاهی در جامعه برخوردار هستند و براساس آن برنامهریزی کنند. اگر جایگاه بهتری را تشخیص دهند، یک عنصری را از خودشان معرفی میکنند، اگر نه دیدند که جایگاه مناسبی نیست، تنها برای مطرح شدن مجدد است. به گونهای که در عرصه سیاسی به دست فراموشی سپرده نشوند و دیگری اینکه ببینند شرایط برای معرفی گزینه مورد نظر آنها فراهم است یا نه. ممکن است خود گزینه اصلی به هیچ عنوان معرفی نشود اما به محض اینکه دیدند جو جامعه مناسب است، گزینهای را معرفی و از آن حمایت میکنند. از ظرفیت خودشان برای معرفی گزینه دیگری استفاده میکنند.
در این میان بحث صلاحیت احمدینژاد هم در هالهای از ابهام است؛ بسیاری بر این اعتقادند که اصولگرایان و تصمیمگیران او را از خود طرد میکنند، نظر شما در این مورد چیست؟
در مورد احمدینژاد مباحث متکثری مطرح شده است؛ عمل کردن خلاف قانون، سوء استفادههای کلانی در زمان وی رخ داده، ضعف مدیریت و … این مسائل چنانچه ملاکی برای ارزیابی یک شخص قرار بگیرد، علائم به جد منفی هستند. قاعدتاٌ نباید اجازه داد که بار دیگر اینگونه اتفاقات رخ دهد. انتظار این است که دیگر تکرار نشود، حداقل اینکه عقل و قانون اینگونه اقتضاء میکند. با توجه به این حجم عظیم از بیقانونی و قانونگریزی جایی برای صلاحیتدهی فراهم نیست و نخواهد بود.
انتهای پیام
اقای روحانی و تیم اقتصادی ایشان بخاطر سود سرشار خود از دلار گران حاضر نیست دلار را با وجود رفع تحریمها و درامد ارزی چند برابر ارزان کند برای همین مردم هیچ تغییری در رفاه و قدرت خرید خود نمی بینند ….