سهم من از رحمت و کرامت چیست در این آشفته بازار؟
/در سوگ رحمه للعالمین و کریم اهل بیت/
غلامرضا بنی اسدی، روزنامهنگار در یادداشتی که در اختیار انصاف نیوز قرار داده است، نوشت:
خیلی وقت است که قلم نی و دوات ندارم. شاید چند ده سال. یعنی همان زمان که درس هنر تمام شد. مثل من هم فراواناند حتی شماره دهههایی که دست به قلم نی نبردهاند از من هم افزون است. یادمان رفته که باید سرمشقی داشته باشیم و با نوشتن از روی آن بکوشیم هر روز خطمان بهتر از دیروز شود. خیلی وقت است فراموشی ما را چنان در بر گرفته که به فکر بهتر شدن خطمان هم نیستیم. تایپ هم که آمده خط سابقمان هم خرابتر شده است. افسوس…
به این فکر میکنم، میرسم به سرمشق اصلی زندگی انسانی. به غفلتی که ما را از “ولکم فی رسول الله اسوه حسنه” دور کرده است. معلوم است وقتی چنان شود، زندگیمان هم چنین خواهد شد. این گونه که در گونهگونگی زندگی، کمترین مشابهت با رسمالخط زیستی پیامبر اعظم نداریم. او رحمه للعالمین است اما ما، عالمِ ما از تجربه آدمهای رحیم دارد تهی میشود. ما امام مجتبی را در سرلوحه حیات معرفتی داریم که کریم للعالمین است اما از کرامت در صفحه زندگی ما چندان اثری نیست.
ما فقط قلم نی و دوات و لوح را کنار نگذاشتهایم. دفتر زندگی را در پستوی خانه انداختهایم در میان کهنه ابزار آلاتی که به هیچ نمیارزد. رسیدهایم به این جا که بسیارمان را نه ارثی از کرامت است و نه سهمی از رحمت.
خشم، در نگاه ما لباس از تن به در میکند و عریان میدود. درد دارد میانمان دست به دست میشود. سلامت و سعادتخواهی که ذاتی حیات انسانی و ایمانی ما باید باشد، به اندازه نسیمی عارض خیال میشود و میگریزد. ناسلامتی که هرگز نباید رسم شود، سنت جامعه میشود. دریغا فراموشی اسوههایی که خدا فراراه و فرارویمان نهاد.
دریغا خیابانهای ما که برخی اعتراض را با اغتشاش عوضی گرفته و عوضیترین رفتارها را از خود بروز میدهند. بچههای بد، دارند بد کاری میکنند. زخم در خیابان میزنند، نه زخم در جان فرزندان وطن مینشانند. دریغا که ایران میگرید. دریغا که وطن به سوگ مینشیند. دریغا که میهن سیاه میپوشد. دریغا که برخی بچهها، حواسشان نیست به دستهایی که کوکشان میکنند. دریغا کلمههایی که مشت میشود. دریغا رحمت که بار یک نقطه بر دوشش مینشیند تا در جامعه شاهد زحمت فراوان باشیم برای مردم. ما قرار بود الگو از پیامبر برداریم اما تابلوی پیش روی ما را دارند عوض میکنند. دستهایی که از آن سوی دنیا دراز می شوند. خیلی وقت است که خط ننوشتهایم از این سرمشق. نقشهها را تایپ کردهاند برای ما. هوشیار شویم. پای خوابیدهمان را بیدار کنیم و بگریزیم از زمینی که بیگانه طراحی میکند. به امروز و فردای ایران فکر کنیم. به رسم رحمت و کرامت که برای ما درس همیشه است، برگردیم. قلم نی و دوات و لوح را پیش رویمان بگذاریم. دوباره تمرین خط کنیم. خط زندگی از سیره رسول الله که اسوه حسنه است. از حسن که امام خوبیهاست.
انتهای پیام
جناب بنی اسدی درود، آن بعضی ها که اشاره فرمودید اعتراض را با اغتشاش اشتباه میگیرند، اشتباه نمی گیرند، خودشان اغتشاش میکنند برای تولید بهانه جهت سرکوب و ارعاب مردم که النصر بالرعب! وگرنه بخوبی میدانند که حق است و اعتراض است! روشنتر از این بگویند: اگر ما یک قدم عقب بنشینیم ، مردم ده قدم جلو خواهند آمد!
لازم می دانم بخشی از نامه حضرت علی علیه السلام به مالک اشتر را در این پست برای اطلاع بگذارم (هر چند بعض رسانه ها…. حضرت علی را تا حد یک تابلو قبول دارند ولی فرمایشاتش را عبور از خط قرمز خود می دانند)
حضرت فرموده : وقتی مردم برای اعتراض و گرفتن حق خودشان به سوی تو آمدند نظامیانت را مرخص کن تا مبادا مردم با دیدن آنها بترسند و به لکنت زبان بیافتند. من بارها از پیامبر شنیدم که هیچ جامعه ای مقدس و پاک نخواهد ماند مگر آنکه مردمانش بدون ترس حق خود را مطالبه کنند.
مسیرت مشخص و راه ت را مشخص کن نکنه عجل فرا برسه و مسلمان از دنیا نروی دم از حسین بزنی اما برای دلخوشی عمر کار کردن