خرید تور تابستان

چهره هفته: صدا و سیما با رویکردی دیر

خبرآنلاین، صداوسیما را چهره‌ی هفته‌ی قبل انتخاب می‌کند، چهره‌ی هفته‌ای پرسوژه و از شما می‌پرسد که آیا شما هم صداوسیما را رسانه‌ی پیری می‌دانید که دیر می‌رسد و دور می‌ایستد؟

به گزارش خبرآنلاین؛ تلویزیون هنوز مهم است، حتی اگر به شکلی ترحم‌برانگیز، یک سریال، حتی یک سریال هم برای رقابت با شبکه‌ی خانگی و پلتفرم‌ها نداشته باشد؛ تلویزیون هنوز مهم است حتی با آن سانسورهای پخش زنده‌اش که مخاطب را تحقیر می‌کند و البته خشمگین؛ تلویزیون هنوز مهم است حتی با خودزنی‌هایش، با گرفتن آنتن از اندک سرمایه‌های باقیمانده‌اش؛ تلویزیون هنوز مهم است حتی با ناتوانی مزمن‌اش در بی‌طرفی؛ تلویزیون هنوز مهم است حتی با دو جین مجری جانبداری که مدام بیانیه صادر می‌کنند و اساسا صاحب دعوا هستند تا میزبان گفتگو؛ تلویزیون هنوز مهم است حتی با همین بخش‌های خبری‌اش که گاه تا چند روز چشم بر مهم‌ترین رویدادها می‌بندد و گاه روزها بر بی‌اهمیت‌ترین موضوعات برای مخاطب ایرانی، سوار می‌شود و پایین نمی‌آید.

بله تلویزیون هنوز مهم است، صداوسیما هنوز مهم است نه برای آنچه که در همه‌ی دنیا نشانه‌ی ورشکستگی رسانه می‌دانند، نه؛ تلویزیون مهم است چون هر تغییرش، هر ترکِ عادتش، هر برنامه‌ی غیرمنتظره‌اش، پیام مهمی به جامعه است، پیامی که هیچکس جز تلویزیون نمی‌تواند حامل‌اش باشد. تلویزیون هنوز مهم است چراکه فقط اوست که می‌تواند به ما بفهماند کشتی‌بان را سیاستی دگر آمده است یا خیر.

تلویزیون، چابک نیست؛ «پیر» است و الگوهایش چند دهه بدون تغییر مانده و حتی گاهی به عقب‌تر هم رفته است؛ تلویزیون پیر است حتی در همین دوره‌ی زمامداری جوانان نورسیده‌اش. نسل تلویزیون‌ها که دگرگون شد، عصر تلویزیون‌های ۲۴ ساعته‌ی لس‌آنجلسی که سپری شد و نوبت به تلویزیون‌های لندنی که رسید، صداوسیما دیگر حرف چندانی برای گفتن نداشت، نه ابتکاری که دیدنی‌اش کند و نه سیاستی که مخاطبانش آب نرود. نمی‌شد با همان درک از مخاطب و با همان الگوهای فرسوده، با رقبا رقابت ‌کرد اما تلویزیون پیر وطنی، بلندگو ماندن را بر تعامل با تصویر به‌روزرسانی شده‌ی مخاطبانش، ترجیح می‌داد.

عصر شبکه‌های اجتماعی که فرارسید، عصر پیام‌رسان‌های شگفت‌انگیز، عصر رسانه‌های شهروندی، عصر کاربران به جای بینندگان، عصر مخاطبان غیر وابسته‌ی چندمنبعی، پیری و فرتوتی تلویزیون چنان عیان گشت که حتی تولد شبکه‌های دیجیتال هم نتوانست چهره‌اش را بیاراید. تلویزیون نه اراده‌ای برای نمایندگی کردن همه داشت و نه می‌توانست بازتاب‌دهنده‌ی تنوع واقعی مخاطبانش باشد او عمیقا عادت کرده بود رسانه‌ی بخشی از ملت باشد برای همه‌ی ملت حتی اگر خودش را رسانه‌ی ملی هم صدا بزند. او به نقش کهنه‌اش که شاید زمانی کارآمد بود، خو گرفته بود و نشانه‌ی پیری همین نتوانستن‌هاست، همین ترک عادت نکردن‌ها، همین در گذشته ماندن‌ها.

تلویزیون همیشه «دیر» می‌رسد، خیلی دیر. همین بحران اخیر را ببینیم، اعتراض به پدیده‌ای همچون گشت ارشاد به خیابان رسید اما تلویزیون تازه و با گام‌های لرزان به سراغ سوژه رفت؛ آن هم بعد از مبدل شدن به خشم، بعد از مبدل شدن به شکاف، بعد از مبدل شدن به خشونت. این دیر رسیدن تلویزیون، جلوه‌ای از انکار موضوعات، سوژه‌ها و پدیده‌ها در رسانه‌ی ملی است و صدالبته نشانی از انکار واقعیت.

تلویزیون در هفته‌ی گذشته میزبان گفتگوهایی درباره‌ی گشت ارشاد و مساله‌ی حجاب بود و پس از مدت‌ها صدای دیگری هم از قاب تلویزیون شنیده شد، صدای مخالف، اما دقیقا زمانی که صدای اعتراض خیابان‌ها، فضا را پر کرده بود و جایی برای صدای تلویزیون باقی ‌نمی‌ماند. از قاب تلویزیون تا کف خیابان، همان راه نرفته‌ی صداوسیماست، همان دیر رسیدن که در رسانه، «دیر رسیدن» همان «هرگز نرسیدن» است، بر خلاف آن مثل معروف.

تلویزیون همواره دور می‌ایستد نه در قلب ماجرا و نه الزما در سوی حقیقت. تلویزیون از مجریان و گزارشگرانی که به باور افکار عمومی، جویندگان حقیقت تلقی شوند خالی است و البته از گزارش‌ها و مستندهایی که پرسشگری و حقیقت‌جویی مخاطب را نمایندگی کند نیز بی‌بهره است. در برند تلویزیون، در برند صدا و سیما، مولفه‌ی حقیقت برجسته نیست و این دور بودن تأسف‌بار از حقیقت‌جویی، اعتبار این رسانه را فرسوده است.

دور ایستادن، بی‌اعتباری به بار می‌آورد و اینچنین است که روایت صداوسیما، آن روایتی نیست که بتواند به جامعه آرامش ببخشد، به وقت بحران از هیجان بکاهد و از بازتولید چرخه‌ی خشم و خشونت جلوگیری کند. نه تنها افکار عمومی حقیقت‌جویی صداوسیما را سخت می‌پذیرد که خود تلویزیون هم باوری به حقیقت‌جویی‌اش ندارد و سریعا به همان تنظیمات کارخانه بازمی‌گردد؛ گواه‌اش همین گفتگوهایی بود که با حضور منتقدانی چون کرباسچی و سعید شریعتی و آزاد ارمکی و … در قاب تلویزیون آغاز شد و نهایتا به تریبون یکسویه‌ی چهره‌هایی چون رسایی و شریعتمداری کیهان و قدری‌ابیانه تنزل یافت یا گفتگوها صرفا به یک برنامه محدود شد.

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا