خرید تور نوروزی

نامه‌ی دغدغه‌های استاد سطح خارج حوزه به مدیر حوزه‌های علمیه

آیت الله حاج شیخ حسین عرب، استاد سطح خارج حوزه‌های علمیه‌ی کاشان در نامه‌ای به آیت الله اعرافی، مدیر حوزه‌های علمیه‌ی کشور، دغدغه‌های خود درباره‌ی حوزه‌ها را در دو بخش «حوزه و علم»، و «حوزه و سیاست» تشریح کرد.

متن کامل این نامه که پس از رسیدن به گیرنده‌ی نامه، در اختیار خبرنگار انصاف نیوز در کاشان قرار گرفته است، در پی می‌آید:

بسم الله الرحمن الرحیم

حضور مبارک آیة الله اعرافی مدیر حوزه‌های علمیه سلام علیکم و رحمة الله

با تبریک انتصاب حضرتعالی به مدیریت حوزه و تبریک سال جدید تحصیلی و آرزوی موفقیت بیشتر برای جنابعالی و همکاران محترم.

آنچه انگیزه نوشتن این وجیزه شده برخی از مسائل مشهود است که نگرانی‌هایی را برای حقیر که توفیق و افتخار حدود چهل سال طلبگی و بیست سال تدریس و درس و بحث ممتد، به دنبال داشته است و هیچ قصدی جز بهتر شدن وضع حوزه و روحانیت ندارد و خود را شریک غم و شادی این مهد کهن و دیرین علمی و شیعی می‌داند. بدون شک دلسوزان و استوانه‌های آن نیز غنیمت و غرامت را همواره در کنار هم مشاهده می‌کنند. تردیدی ندارم که امثال بنده در اعتقاد و نگرانی در مسائلی که مورد اشارت خواهد بود فراوان هستند. ماحصل آنچه گفته خواهد شد به طور عمده در دو بخش «حوزه و علم»، و «حوزه و سیاست» تقدیم حضورتان می‌شود.

حوزه و علم: رسالت‌ها، ضرورت‌ها و آسیب‌ها

در این بخش، سخن به رسالت اصلی و فلسفه وجودی این مرکز علمی و هویت ذاتی آن برمی‌گردد و کوشش در این موضوع که درست دقت کنیم که آیا نسبت به گذشته دچار رکود و توقف شده‌ایم و یا پیشرفت؟ البته مقایسه با تلاش‌های سلف صالح وقتی صحیح و استنتاج منطقی است که بر اساس آمار و ارقام، امکانات در حد صفر بزرگان گذشته را با اوضاع فعلی حوزه سنجید و دستاوردهای آنان را با نتایج امروز بسنجیم.

فی المثل اگر امروز در حوزه‌های علمیه دائرة المعارف فقهی در حد کتاب جواهر نوشته شود کار عجیبی محسوب نمی‌شود اما جای شگفتی است که همین مقدار نیز ما دستاوردهای چشمگیری نداریم. در حالی که همه امکانات فراهم است. اما جواهر و امثال آن زمانی نوشته شده است که عالمان بزرگ از اولیات زندگی نیز محروم بوده‌اند. مرحوم سید نعمت الله جزائری رضوان الله که آثار سودمندی از خود به جای گذاشته‌اند در کتاب الانوار النعمانیه می‌نویسد که به خاطر نداشتن نور ساده (در حد یک شمع) حجره فوقانی مدرسه را انتخاب کرده بودم که پنجره‌های متعددی داشت که ماه دور آن می‌گشت و من فرصت استفاده بیشتری برای مطالعه از نور ماه داشتم.

حوزه و تربیت عالم

از مهمترین رسالت و مسوولیت این مرکز مهمّ علمی تشیع، پرورش و تربیت عالمان جامع در حد بسیار وسیع بوده است. نگاهی به تاریخ حوزه‌ها و علماء، نشان می‌دهد که توفیق بزرگان گذشته، در مراکز علمی شیعه بسیار بالا بوده است. به گونه‌ای که در بسیاری از شهرها و حتی روستاها عالمانی در حد فقاهت و افتاء داشته‌ایم که مردم نیازی نداشتند که به فقهاء مراکز حوزه‌ها برای حل مسائل شرعی خود رجوع کنند. آیا تأسف آور نیست که امروز حتی در مراکز استان‌های کشور ایران، فقیه صاحب فتوا نداریم؟ در حالی که آن پرورش عالمان جامع و وارسته در زمان غربت علم و اجتهاد صورت می‌گرفته و این افول در زمان قدرت روحانیت انجام می‌گیرد. آیا این تفاوت حقیقی، نباید ما را به این اندیشه واداشته و تحقیق کنیم که مشکل کار و راز آن توفیقات و این ناموفقیت ها چیست؟ شک و تردیدی نیست که در طول بیش از هزار سال گذشته دینداری مردم و حیات معقول مکتب و مذهب شیعه مرهون عالمان بزرگ و باتقوا بوده است که مصداق این حدیث شریف بوده‌اند که امام صادق علیه السلام از پیامبر عظیم الشأن صلی الله علیه و آله و سلم نقل می‌کند که آن حضرت فرمود: وقتی حواریون از عیسی علیه السلام پرسیدند: یا روح الله من نجالس؟ در جواب فرمود: من یذکرکم الله رؤیته و یزید فی علمکم منطقه و یرغبکم فی الاخره عمله. چه جامع و زیبا در وصف عالم دینی فرموده‌اند، سیمای او تجلی توحید و یکتاپرستی و کلام او افزاینده دانش و عمل او، ترغیب کننده به حیات واقعی و ابدی آخرت باشد.

مراکز علمی گذشته چنین عالمان بزرگی را تربیت می‌کردند. تأکید بنده بر کثرت چنین عالمان بزرگی است و اینکه نیاز امروزی جهان اسلام و شیعه قابل مقایسه با نیازهای گذشته نیست. تعجب و تأسف مضاعف این است که در طی چند دهه گذشته مشاهده شده و می‌شود هر عالم بزرگی که از دنیا می‌رود جای او را طلبه‌ای معمولی با دانش ابتدائی می‌گیرد. حجم نیاز به عالمانی که البته در حدیث شریف بالا به مختصات آنان اشاره شد بسیار فراوان ولی پرورش چنین عالمانی در ازاء آن نیاز، رفته رفته به صفر می‌رسد.

قدرت حفظ استقلال فکری و اعتقادی شیعه

در این میدان نیز حوزه و روحانیت و عالمان بزرگ تشیّع رسالتی حیاتی دارند. پر واضح است که اگر نقش مهمّ و تاریخی خود را در دنیای طوفانی و پیچیده امروزی که آکنده از صدها پرسش و شبهه چه مغرضانه و چه صادقانه و به منظور کشف حقیقت در باب فلسفه دین، حقیقت وحی و قرآن و اصول دین و مذهب وجود دارد نتوانند انجام بدهند دنیا به چشم پدیده گذشته و تاریخی که زمانی ظهور و بروز داشته است نگاه خواهد کرد. مشابه این وضع را در درون کشور اسلامی در مواجهه با نسل امروزی که با وسائل ارتباطی جدید روبرو است داریم. نسل امروزی به جهان و انسان و دین نگاه دیگری دارد.

چه تعبیر زیبائی در احادیث و روایات دینی ما در اصول کافی شریف و… در باب دانش دینی آمده است (… و سلاح علی الاعداء) کدام علم دینی است که اسلحه در برابر دشمنان است؟ روشن است که در اسلحه نظامی اولین و ابتدائی ترین شرط موفّقیّت در یک حرکت نظامی به روز بودن اسلحه است و معلوم است که امروز با شمشیر و زره و سپر و کلاه خود نمی‌توان به مصاف هواپیمای نظامی یا انرژی هسته‌ای رفت و به روز کردن دانش دفاع از اصل دین و مذهب تشیّع، روشن است که به تناسب برنامه‌های دشمنان و دانش‌های دین ستیز آنان است. عرضه عقلانی دین و مکتب از پایه اساسی این موفّقیّت است؛ امروز دیگر نمی‌توان با برخی مطالب جدلی و خطابی و طرح برخی از مسائل نقلی صرف به دفاع از دین و مذهب برخاست. ضروری می دانم که دو نکته را در اینجا یادآوری نمایم.

نکته اوّل اینکه دفاع از اصول مذهب حقه شیعه اثنی عشریه می‌طلبد که عالم دینی امروزی هم مجهز به مبانی عقل تجریدی و هم مبانی عقل تجربی باشد. بگذریم از برخی از نوفلسفه ستیزان که در حقیقت با شمشیر چوبین به جنگ ذوالفقار آمده‌اند و به زغم خود می‌خواهند ریشه فلسفه و عرفان را در حوزه‌های علمیه بخشکانند و آنچه که به عنوان معارضه با فلسفه عرضه می‌کنند در نهایت همان حرف‌های سخیف و سست و پوسیده اشاعره و معتزله است که قدری بالا و پایئن کرده‌اند و از خنده دارترین سخنان و بی ارزش‌ترین آنها که حقیر در طی نزدیک چهل سال طلبگی شنیده و از برخی از آنان در مناظره مستقیم با آنان شنیده‌ام این است که می گویند ما کلام شیعی را قبول داریم اما فلسفه را قبول نداریم. در حالیکه کلام شیعی بدون مبانی فلسفی وجود خارجی ندارد و هنوز متولد هم نشده است.

موفق‌ترین متن کلامی شیعی و ماندگارترین آنها تجرید الاعتقاد مرحوم خواجه طوسی قدس سره است که بیشترین شرح و حاشیه در طی هفتصد سال گذشته به آن زده شده است و به قدری محکم و متقن نوشته شده که برخی از علماء معروف اهل سنّت مانند قوشجی را نیز وادار کرد که بر آن شرح بنویسد. از این دسته فلسفه ستیزان و نیز برخی از اهل تفکیک انتظاری چندانی نیست. شگفتی حقیر طلبه از بعضی از اعاظم است که بسیار نامهربانانه با دانش عقلی فلسفه برخورد می‌کنند. از گذشته و برخوردهای گذشته و برخی از خلاف واقعیت‌ها بگذریم که مطلب فراوان است. اما تنها پرسش بنده از آن اعاظم محترم این است که اگر از خود آنان دعوت کنند یا بخواهند نماینده‌ای را مبعوث فرمایند که در مراکز معروف اروپا و آمریکا نظیر آنچه که حضرت امام رضوان الله علیه در فرستادن نامه و نماینده برای گورباچف انجام دادند، خود یا نماینده بزرگوارشان را بفرستند با کدام سرمایه علمی می‌توانند در آنجا ظهور و بروز داشته باشند؟ فقه و اصول با همه غنا و کارآیی، منهج و منطق عملی مومنان و موحدان است. پر واضح است که با یک زندیق و ملحد نمی‌توان با اصل مثبت و اقسام استصحاب کلی و مانند آن وارد بحث و محاجه علمی شد.

سزاوار است همه ما کلام منصفانه و واقع گرای شیخ اعظم انصاری رضوان الله تعالی علیه را فراموش نکنیم. نقل است که وقتی از مرحوم شیخ مسئله فلسفی می‌پرسیدند در جواب می‌فرمود من وزیر داخله اسلامم؛ برای مسئله فلسفی بروید سبزوار و از آقای ملاهادی سبزواری بپرسید که وزیر خارجه اسلام است. اگر قدرت دفاع روزآمد از عالمان و بزرگان حوزه و زعماء بزرگوار گرفته شود شک و تردیدی نداشته باشیم که حوزه‌های علمیه چیزی شبیه کلیسا خواهند شد. در دنیای مدرن و پیچیده امروز کلیسا و شخص پاپ چه نقشی در فرهنگ و اجتماع و سیاست جهانی دارند؟ فقط دنیا حتی دنیای مسیح، امروز به پاپ به چشم نماد تقدس نگاه می‌کند.

البته روشن است وقتی سخن از فایده یک علم و صناعت به میان می‌آید منظور ایجاب کلی نیست، بلکه مقصود این است که سلب کلی یک علم و فن مانند دانش عقلی فلسفه صحیح است؟ بدیهی است که هیچکس در هیچ علمی چه فقه چه اصول و چه کلام و چه فلسفه نمی‌تواند از همه آراء و انظار مطروحه در آن دفاع کند و این طبیعت همه علوم است. پس بنابراین باید در گفته‌های گذشته دقت و با نقد عالمانه و فنی به تکمیل آنها کمک کرد و تحریم و تعطیل در جهان امروز حتی در میان خود حوزویان ناموجه است. جنابعالی که خود اهل فن فلسفه هستید می‌توانید از فرصت مسوولیت خود بهره گرفته و با بزرگانی که در این زمینه شبهه و ان قلت دارند مذاکره بفرمایید، چون برخی از طلاب جوان دچار شک و تردید و تشویش ذهن می‌شوند.

نکته دوم: نگاه عبوسانه برخی به علوم بشری و انسانی است. بحث و واژه بومی سازی علوم انسانی تا این ساعت برای بنده حقیر در هاله‌ای از ابهام وجود دارد. نمی‌دانم به درستی مقصد و مقصود گویندگان این سخن چیست؟ اگر می‌خواهیم در علم روز و از جمله علوم دینی قدرت دفاع داشته باشیم باید علوم بشری را با همان هویت غربی و شرقی آنان فرا گیریم و الّا اگر بخواهیم علوم دینی را به اسلحه روز تبدیل کنیم بدون آشنائی با اسلحه‌های علمی مدرن امروز امکان پذیر است؟ اگر منظور از بومی سازی تولید آن علوم بشری در داخل کشور اسلامی است حرف درستی است اما اگر منظور عدم اجازه ورود این علوم به خانه اذهان دانشمندان دینی و جوانان تحصیل کرده است باید گفت اوّلاً این امر به هیچ وجه شدنی نیست و ثانیاً حذف و دور نگه داشتن ذهن از ورود آن علوم نه تنها مفید نیست بلکه باعث عقب نگه داشتن آنها از دنیا است. با این تصور، هیچگاه، خیال پیروزی دانش انسانی مسلمین بر علوم غربی را به خود راه ندهیم. سخن کوتاه اینکه اگر حوزه‌های علمیه به ویژه حوزه قم نتواند خود را به عقل تجریدی و تجربی متناسب با نیازهای دنیا و حتی نیازهای قشر تحصیل کرده در عرضه معارف دینی مجهز کند منتظر وضعیتی مانند روحانیت مسیحی باید باشیم که نقش حیاتی آنچنانی در دنیای مدرن و پیچیده امروزی ندارد.

احیاء اخلاق و سلوک مستقل شیعی

تاریخ علوم شیعی نشان می‌دهد که سلف صالح در حوزه اخلاق و سیر و سلوک مستقل برآمده از کتاب و سنت بسیار بسیار خوش درخشیده است. در اینجا تأکید می‌شود که سیر و سلوک مستقل شیعی هیچ ارتباطی با مکتب‌های عرفانی نداشته و سیر و سلوک کاملاً شرعی و شیعی بوده است. نمایندگان این شیوه و کسانی که با این راه و روش به قله‌های رفیع سلوک و اخلاق با کمال موفّقیّت دست یافته‌اند فراوان بوده‌اند و برخی نیز در این زمینه، آثار و ره توشه و سوغات ارزشمندی نیز از این هجرت معنوی به همراه داشته‌اند. بزرگانی مانند ابن فهد حلی با کتاب عدة الداعی، شیخ بهائی با مفتاح الفلاح، سید ابن طاوس با فلاح السائل و آثاردیگر، فیض کاشانی با دائرة المعارف بسیار کم نظیر اخلاقی المحجة البیضاء و شاگرد برجسته او قاضی سعید قمی با کتاب اسرار العبادات و دیگر آثار ارزشمند و در قرون متأخره علامه بحرالعلوم و ملأ حسینقلی همدانی و تربیت سیصد شاگرد سیر و سلوکی و بالاخره اوتادی نظیر سید علی قاضی و سید احمد کربلایی و مرحوم میرزاجواد آقا ملکی تبریزی. با کمال تأسف باید گفت این شیوه کاملاً فقهی و شرعی و شیعی اخلاق و آن عالمان بزرگش به طور کلی به محاق رفته و منسوخ شده است اما زمینه احیاء آن و گنجاندن یک برنامه کاملاً مطالعه شده به ویژه در ده سال اوّل وجود دارد و این ضرورت غیر قابل انکار است زیرا آنچه که بدان اشاره شد از قدرت تأثیر عالم دینی با این بعد اخلاقی و سیر و سلوکی بوده است. هم در درون حوزه‌ها این شیوه نیازمند احیاء و پیگیری است و هم برای تحول عمیق اخلاقی جامعه دینی و شیعی والبته در این وادی خطر تشابهات و عرفان سازی‌های کاذب را نباید از چشم و ذهن دور داشت. اما خطر سوء استفاده، عذری برای فراموش کردن اصل این موضوع مهمّ نیست.

حذف مطالب غیر ضروری علم اصول

در قسمتی از آنچه در مقاطع مختلف تحصیلی ما طلبه‌ها وجود دارد حشو و زوایدی به چشم می‌خورد که کاملاً از فلسفه وجودی خود خارج شده است که یکی از نمونه‌های آشکار آن مطالب زاید علم اصول است.

یک نکته را ناچارم یادآوری نمایم و آن اینکه علماء و بزرگان و از جمله امام راحل عظیم الشأن بر فقه جواهری تأکید داشته‌اند یک تحقیق علمی می‌تواند نشان دهد که در جواهر چند درصد اصول موجود اعمال شده است. از نظر تاریخی روشن است تا زبان تدوین جواهر متن معروف و رائج اصول همان کتاب معروف معالم بوده است و کلاً رشد فزاینده دانش اصول مرهون دویست ساله گذشته از زمان مرحوم میرزای قمی است. زیرا مرحوم میرزا در ابتدای قوانین تصریح دارد که من متن معالم را تدریس می‌کردم طلاب و فضلا محفل درس و بحث او مطالبه مطالب بیشتری می‌کنند و مرحوم میرزا می‌فرماید من این کتاب قوانین را به عنوان شرح و بسط مطالب معالم نگاشته‌ام. البته صاحب جواهر سی و چند سال بعد از رحلت میرزای قمی زنده بوده است اما بسیار بعید می دانم که هنگام تدوین جواهر از کتاب قوانین تازه عرضه شده به بازار علم بهره گرفته باشد. بر فرض هم که چنین اتفاقی افتاده باشد نتیجه این می‌شود که اصولی که در جواهر به عنوان یک متن موفق و دائرة المعارف بزرگ فقه شیعه اعمال شده است در حد قوانین میرزای قمی بوده است و بس. نه این حجم از اصول متورم امروزی. بسیاری از مباحث این علم ممکن است فی الجمله در علوم دیگری مانند تفسیر قرآن کارائی داشته باشد مانند برخی از مباحث الفاظ اما در فقه موجود هیچ تأثیری برخی این مباحث ندارد بحث اقسام وضع، معانی حرفیه و صحیح اعم را از بزرگان و عالمان و مراجع طراز اوّل که دهها سال است کرسی تدریس فقه شیعه را به عهده دارند بپرسیم چقدر محل ابتلاء بوده است و چه گره کوری از مشکلات شما را گشوده است؟ باید این جرأت را به خرج دهید و مباحث زائد و بی فایده و یا کم فایده آن را اصلاح کنید و از وقت طلاب و جوانی آنان بیشتر در مباحث و موضوعاتی که کارائی بیشتری دارند بهره گیرید.

آسیب‌ها

در بخش اوّل این وجیزه ناگزیرم به برخی از آسیب‌های تهدیدکننده اشاره کنم که شاید حضرتعالی و دیگر مدرسان و بزرگان و زعماء حوزه چاره‌ای برای آنها بیندیشید.

1 – نمره محوری شدن درس و بحث به ویژه در ده سال اوّل. در ده سال اوّل که طلبه با متون علمی سروکار دارد بخش عظیمی از واردین حوزه‌ها فقط و فقط برای رسیدن به نمرات قابل قبول و در حد کسب آنها این متون را مرور می‌کنند. در این بعد نیز نسبت به گذشته دچار افت و آفت بزرگ شده‌ایم در زمان‌های گذشته به قدری روی متون کار می‌شد که طلبه با خواندن ریاض و یا همان شرح کبیر و اصول معادل آن یعنی قوانین خود را مجتهد و صاحب نظر در فقه می‌یافت. اما در زمان فعلی با اینکه متون فقه و اصول عمیق‌تر شده‌اند مثل اینکه به جای ریاض، مکاسب مرحوم شیخ انصاری آمده است و به جای قوانین، رسائل و کفایه آمده اما به قدری سطحی و زودگذر این متون خوانده می‌شود که اگر در سال جدید تحصیلی از مطالب سال گذشته سئوال شود طلبه کاملاً بیگانه است و چیزی به خاطر ندارد.

2 – فقدان انگیزه قوی و بالا و در برخی. شاید بتوان ادعا کرد بی انگیزگی در تازه واردین به حوزه از جمله دیگر آفت و آسیب‌ها به شمار می‌آید که باید فکر جدی به حال آن کرد.

3 – تعطیلات فراوان به گونه‌ای که طبق محاسبه در دوازده ماه سال فقط چهار ماه درس خوانده می‌شود و نداشتن فرهنگ استفاده از تعطیلات در تازه واردها. در گذشته بزرگان از لحظه لحظه عمر خود بهره‌ها می‌گرفتند. نقل است مرحوم میرزای بزرگ شیرازی که گفته‌اند در 12 سالگی مجتهد مسلم بوده است فرموده است من از تعطیلات خود بیش از ایام تحصیل بهره گرفته‌ام.

بخش دوم حوزه و سیاست

در چند ماهه اخیر اخباری به طور رسمی از حوزه در مورد رابطه حوزه و سیاست و انقلاب شنیده می‌شود؛ برخی رسماً نسبت به انقلابی ماندن حوزویان ابراز نگرانی کرده‌اند و حتی صریحاً از تهدید خطر سکولار شدن برای حوزه سخن به میان آورده‌اند و جالب است که برخی در مقابل اجتماع جمع قابل توجهی از اساتید حوزه که بر استقلال این نهاد علمی از حاکمیت تأکید داشته عکس العمل نشان داده و آن را به طور تلویح یا تصریح حرکتی در جهت انقلاب زدائی از حوزه تلقی کرده‌اند.

لازم می‌دانم به عنوان طلبه‌ای ناچیز که تمام عمر خود را در حوزه و در ارتباط با بزرگان سپری کرده و تجربه‌ای اندک به دست آورده نکاتی را یادآوری کنم اما قبل از آن باید از یک امر در تحلیل حوادث اجتماعی تعجب خود را ابراز کنم و آن اینکه برخی از اصحاب تریبون که احیاناً در حوزه نیز برای خود ممکن است نام و نشانی داشته باشند که اخیراً نیز در باب انقلابی ماندن حوزه سخن گفته‌اند و نیز رفقای هم اندیش آنان ذره‌ای در تحلیل حوادث اجتماعی حاضر نیستند که به تشریح علل حوادث بپردازند یک خطبه عالمانه و منصفانه به ریشه و زمینه و بسترهای مسائل اختصاص دهند از باب مثال در باب مفاسد اقتصادی که آنگونه با حیثیت نظام در سطح دنیا بازی کرده و یا فیش‌های حقوقی دریغ از یک مقاله یا سخنرانی و یا خطبه که مهمترین تریبون آن در دست آقایان عزیز است که در آن به بررسی و تجزیه و تحلیل علل آن بپردازند. آنچه که از آنان شنیده می‌شود محال است که از حیطه اشاره به معلول و پدیده بگذرد در حالیکه معلوم و واضح است مفاسد اجتماعی و فیش‌های حقوقی چیزی نیست که یک شبه واقع شود چه اینکه یک شبه نیز ریشه کن نمی‌شود. نظیر آن در این موضوع انقلابی بودن حوزه از آن آقایان محترم مشاهده می‌کنیم.

چرا و به چه علت آقایان عزیز نگران انقلاب زدائی از حوزه هستند، از نظر تاریخ انقلاب این نکته واضح و آشکار است و از اجماعیات دوست و دشمن است که علیرغم اینکه در پیروزی انقلاب همه اقشار ملت و نیز روشنفکران و دانشگاهیان نقش داشته‌اند اما نقش کلیدی آن، به دست روحانیت و علماء عصر رقم خورده است. حال چگونه است که آن عزیزان نگران انقلاب زدائی و بنا بر تصریح خودشان تهدید خطر سکولار شدن حوزه هستند؟ آیا اگر این سخن راست و مطابق واقع باشد جای تجزیه و تحلیل بسترها و علل آن نیست؟ فقط سفارش کنیم که حوزه باید انقلابی باشد و انقلابی بماند. آیا این چیزی است که با دستور و فرمان حاصل شود؟ لذا ضروری می دانم که این نکات را به عرض شما و سایر عزیزان برسانم.

یکم: به نظر حقیر اگر حوزه بخواهد راه صحیح و تعامل سازنده با حاکمیت دینی داشته باشد باید همان اجتهاد زنده و آزادی که در فقه وجود داشته و بحمد الله الان نیز دارد در حوزه سیاست نیز عیناً اعمال شود.

تمام این توسعه و عمق و ژرفائی که فقه شیعه پیدا کرده است در مقابل فقه دیگر مذاهب، همه و همه مرهون نقد و اشکال و چالش‌های علمی بوده و هست، کل فقه شیعه در هزار سال قبل یک جلد بیشتر نمی‌شده است. نمونه آن، انتصار سید مرتضی است که حجم آن به اندازه یکی از مجلدات جواهر است این توسعه و تعمیق چیزی جز به واسطه درس و بحث آزاد و نقدهای اساسی به مطالب گذشته نبوده است. جالب است که شیعه قرن‌ها در فقه، انفتاحی اندیشه است و از مفاخر علمی و مبنائی او این بوده است که قرن‌ها با تصویب اشعری و معتزلی مبارزه قهرمانانه علمی کرده است و آن را از اساس باطل پنداشته و زیربنای پیشرفت علمی و توفیق فقهی و اصولی و کلامی خود را نیز همین تخطئه دانسته است. حال عده‌ای در حوزه سیاست به بهانه اینکه اصل نظام، اسلامی است انتظار تندترین تصویب که حتی بدتر از تصویب اشعری است از طلاب و حوزویان دارند و بدترین شکل انسداد باب علم و اجتهاد را در حوزه سیاست از اهالی حوزه و حتی از بزرگان و مراجع تقلید دارند.

انسداد باب اندیشه و نقد و کنکاش نسبت به مسائل سیاسی یکی از علل بسیار مهمّ برای مخدوش کردن تفکر صحیح انقلابی است.

دوم: تفکر آزاد و محیط آن با امنیتی کردن فضا در تناقض و تعارض آشکار است. محیط علمی حوزه که قرن‌ها فقط آنچه تقاضا و عرضه می‌شده است استدلال و دلیل بوده و شعار فکری و علمی طلبه در این قرون متوالیه و متتالیه این بوده است که نحن ابناء الدلیل. حال عده‌ای با نیروی اطلاعات و کنترل افکار بخواهند او را تابع خود نمایند دیگر چه انتظاری باید داشته که طلبه و استاد حوزه تا آخر سیاسی و انقلابی بماند. با کدام منطق قابل توجیه است که یک نهاد نظامی و اطلاعات آن، رسماً مثلاً صدور حکم برای استاد حوزه نه فقط اظهار نظر که با قدرت، اعمال نظر کرده و حرف خود را به کرسی نشاند؟ مواردی از این دخالت‌های غیر مسوولانه را بنده با مستندات کافی سراغ دارم که اگر لازم باشد تقدیم می‌کنم.

سوم: اعمال برخی از سیاست‌ها و استاندارهای دوگانه، جامعه و نیز طلاب و مدرسین حوزه را دچار شک و تردید می‌نماید. اگر بخواهیم نمونه‌ای را ذکر کنیم مسئله برخورد نادرست و غیرقابل توجیه فقهای شورای نگهبان در تأیید و رد نامزدهای خبرگان و مشابه آن البته مجلس نیز کم و بیش وجود داشته است اما آنچه که به طور مستقیم به نهاد حوزه مربوط می‌شود مسئله نامزدهای خبرگان است. ده‌ها نفر توسط شورای نگهبان رد صلاحیت شدند که بدون شک عمده آنان از نخبگان حوزوی به شمار می‌آیند و علماء و مدرسین و مراجع عظام ایدهم الله سالها باید زحمت و رنج به خود بدهند تا چنین نخبگانی را تربیت نموده و تحویل جامعه علمی و اجتماعی بدهند اما شورای نگهبان یک شبه و بدون کمترین مسئولیت پاسخگویی، آنان را رد صلاحیت می‌کند و بهانه مقام اثبات او نیز عدم حضور در امتحانات است در حالیکه عالم و آدم می‌دانند امتحان بهانه و حذف رقیب فکری هدف اصلی است و دلیل محکم و متقن آن نیز تأیید علمی عده‌ای است حتی بدون امتحان، که از رد صلاحیت شدگان از نظر علمی پائین تر بوده‌اند و جالب است که مدیریت حوزه کمترین عکس العملی را از خود نشان نداده و دریغ از یک رایزنی ساده و دوستانه. فقط به این دلیل که «فقهای شورای نگهبان عادل هستند» هیچ حرکتی صورت نگرفته است. آیا جا نداشت مخصوصاً با مشاهده این استاندارد دوگانه و رفتار تناقض آمیز، مدیریت حوزه از نخبگان خود دفاعی صورت می‌داد؛ با این رفتارها که همه چیز را دچار شک و تردید و پرسش‌های بی جواب می‌نماید آیا انتظار بقاء روحیه انقلابی از جامعه و حوزه و عدم تهدید خطر سکولار شدن را داریم؟

چهارم: مفهوم انقلابی گری نیز درست و در چهارچوب منطق دین باید تفسیر شود. انقلابی گری به معنای حرکت‌های نسنجیده و غیرمنطقی و غیر قابل دفاع نیست. اینکه در سال‌های اخیر عده‌ای به نام انقلاب و نظام تمام مرزهای احترام و قداست را شکسته و حتی به بیوت بعضی از مراجع عظام حمله کرده و هر آنچه در آن بوده را از بین برده‌اند ممکن است از نگاه برخی انقلاب گری تلقی شود اما از نگاه صاحبان اصلی انقلاب این حرکات حاکی از نداشتن منطق و مایه درونی برای دفاع منطقی از راه و فکر خود است. در رأس انقلابی‌های بزرگ تاریخ بشریت انبیاء عظام علیهم السلام بوده‌اند. حضرت موسی علی نبینا و آله و علیه السلام یکی از آن انقلابی‌های بزرگ تاریخ ادیان الهی است او حتی وقتی که می‌خواهد حرکت انقلابی خود را آغاز نماید از خداوند تقاضای عده و عُده و ساز و برگ نظامی و اسلحه گرم و سرد ندارد بلکه سخن او بنا بر آنچه که قرآن کریم فرموده است این است: رب اشرح لی صدری و یسّر لی امری واحلل عقدة من لسانی یفقهوا قولی و خداوند در مرحله اوّل به او و برادرش هارون دستور می‌دهد اذهبا الی فرعون انه طغی و قولاً له قولاً لیناً لعله یتذکر او یخشی. حرکت انقلابی، حرکت سازنده‌ای است که اگر حتی فرعون با گفتگو، هدایت شود یک موفّقیّت است نه حرکتی که ده‌ها و هزارها نیروی علاقه‌مند به دین و مذهب و انقلاب و روحانیت و نظام را برنجاند و یا تبدیل به مخالف نماید اینگونه حرکات درست در جهت مخالف و ضد اهداف انقلاب است.

پنجم: بحث استقلال حوزه از حاکمیت حتی حاکمیت دینی سخن بر حقی است که راز ماندگاری این نهاد علمی و اجتهادی بوده است. اینکه فقط از حوزه انتظار تأیید و تصویب باشد خلاف رسالت اصلی علماء و بزرگان و زعماء تشیّع است. حوزه‌های علمیه در طول تاریخ، استقلال خود را از نهاد قدرت حفظ کرده‌اند حتی در دوره صفویه که رابطه حکومت با نهاد علم و اجتهاد رابطه نزدیکی و تعامل بوده است. رهبر معظم در مقدمه همایش محقق اردبیلی فرموده‌اند که صفویه به علوم و کلام شیعی خدمت کرده‌اند و آنان که خواسته‌اند صفویه را ضد ارزش کنند اشتباه کرده‌اند و یاد استاد عالیقدرمان مرحوم آیة الله انصاری شیرازی رضوان الله علیه بخیر که همیشه این سخن را از قول استادشان مرحوم امام خمینی قدس سره تکرار می‌کردند که مجلسی درباری نبود بلکه دربار در خدمت مجلسی بود.

در شرائط فعلی نیز باید گفت این نظام و حکومت و متصدیان امور هستند که باید ببیند نظر بزرگان دینی چیست و انتظار تابعیّت محض داشتن از حاکمیت به دلیل آن که در رأس نظام فقیه قرار دارد و یا متصدیان امور عادل می‌باشند نادرست است و تعارضی بین استقلال حوزه و حفظ نظام و اصل انقلاب و ارزش‌های انقلابی وجود ندارد بلکه برعکس اگر بنا است انقلاب و ارزش‌های آن ثابت و دوام داشته باشد باید کار متصدیان امور توسط علماء و بزرگان رصد شده و نقد دلسوزانه از جمله مسائل ضروری دانسته شود که باید در دستور کار نظام و حوزه قرار بگیرد. عذر طول تصدیع را بپذیرید.

والسلام علیکم و علی جمیع عبادالله الصالحین – 6/6/95 مطابق 24 ذی القعده 1437

حسین عرب

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

پیام

  1. اقای عرب این مواردی که فرمودید کسر یکسوم از اشکال است، اشکال بزرگ انسداد توان و قدرت و جربزه اندیشه نو و فتاوی عالمانه است، بنگرید به فضای حوزه قم …

  2. ))ذره‌ای در تحلیل حوادث اجتماعی حاضر نیستند که به تشریح علل حوادث بپردازند))
    چون به نفعشان نیست این کار را نمی کنند

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا