خرید تور تابستان

عباس عبدی: نمی‌توان به آقای دایی یا دیگران معترض بود که چرا در موضوع خبررسانی دخالت کرده اند

فعال سیاسی اصلاح‌طلب نوشت: در ماجرای اسرا، نماینده مجلس، عموی این دختر خانم، امام جمعه، استاندار، مسوول قضایی و… همه و همه حرف زدند، ولی هیچ‌کس پاسخگوی اظهارات خود نبود. در هر حادثه‌ای باید یک فرد یا نهاد معین بیاید جلوی دوربین و شرح ماجرا دهد و در برابر روزنامه‌نگاران و پرسش‌های آنان نیز پاسخگو باشد و این پاسخگویی تداوم داشته باشد و او یا افراد تعیین شده از جانب او در دسترس باشند تا به پرسش‌ها پاسخ دهند.

او در این باره نوشت: یکی از بزرگ‌ترین خطاهای دستگاه قضایی که به نظرم آقای اژه‌ای باید به آن توجه کرده و به حل آن اهتمام ورزند این است که نباید در مقام دفاع از «روایت» رسمی برآیند. چه در مورد مهسا و چه نیکا و چه سارینا و اسرا، نباید از «روایت» رسمی دستگاه‌های امنیتی و انتظامی دفاع کنند، نه اینکه آنها را رد کند، این دستگاه‌ها می‌توانند گزارش خودشان را داشته باشند، ولی دادگاه باید به‌طور کامل بی‌طرف و آماده شنیدن هر روایتی باشد. روایتی که البته بتواند مستندات لازم را هم ارایه دهد و از منظر حرفه‌ای برایش فرق نداشته باشد که کدام روایت حقیقت دارد.

ولی حتی اگر این مورد هم حل شود، مشکل همچنان ادامه خواهد داشت. زیرا از یک سو اخبار و اطلاعات رسمی و نیمه‌رسمی که منتشر می‌شود به‌طور معمول غیردقیق و متناقض است و مراجع رسمی هم کوششی برای حل آن نمی‌کنند و اتفاقا یکی از مهم‌ترین دلایل بدبینی مردم به روایت‌های رسمی، وجود روایت‌های غیررسمی از سوی مخالفان حکومت و رسانه‌های آن طرف آب نیست، بلکه مهم‌ترین دلیل آن تناقضات و ناهمخوانی‌های روایت‌های رسمی است که مخاطب را به شک می‌اندازد.

مثلا در مورد همین دختر خانم، از خودکشی تا بیماری قلبی ذکر شده است. برای بنده به عنوان روزنامه‌نگار و این حرفه، مساله اصلی این نیست که بگویم او را کشته‌اند، یا به دلیل بیماری فوت کرده یا خودکشی نموده، مساله اصلی و در درجه اول فقط کشف حقیقت است. نکات دیگر مسائل بعدی است. ولی راهی برای رسیدن به این حقیقت وجود ندارد.

نکته بعدی که ضرورت دارد حل شود، فقدان سخنگوی ویژه و پاسخگو در هر رویداد خاص است. در ماجرای اسرا، نماینده مجلس، عموی این دختر خانم، امام جمعه، استاندار، مسوول قضایی و… همه و همه حرف زدند، ولی هیچ‌کس پاسخگوی اظهارات خود نبود. در هر حادثه‌ای باید یک فرد یا نهاد معین بیاید جلوی دوربین و شرح ماجرا دهد و در برابر روزنامه‌نگاران و پرسش‌های آنان نیز پاسخگو باشد و این پاسخگویی تداوم داشته باشد و او یا افراد تعیین شده از جانب او در دسترس باشند تا به پرسش‌ها پاسخ دهند.

از همه اینها مهم‌تر، غیبت حضور روزنامه‌نگاران در این رخدادها است. آنان به دلیل ترس از بازداشت، برای نوشتن گزارش‌های تحقیقی و خبری، یا خودشان وارد حادثه نمی‌شوند، یا مدیران مسوول رسانه ها نیز خطر بازداشت آنان را نمی‌پذیرند و ماموریت تهیه خبر به آنان نمی‌دهند.

مساله اصلی این است که نظام اطلاع‌رسانی باید حرفه‌ای شود، پیش از اینکه افراد و شخصیت‌های حکومتی و مستقل مجبور به مداخله و اظهارنظر شوند. هنگامی که مجرای اصلی اطلاع‌رسانی که مطبوعات و روزنامه‌نگاران باشند، تنگ و بسته می‌شود، دیگر نمی‌توان به آقای دایی یا هر کس دیگری معترض بود که چرا در موضوع خبررسانی دخالت کرده است.

انتهای پیام

بانک صادرات

یک پیام

  1. “برای بنده به عنوان روزنامه‌نگار و این حرفه، مساله اصلی این نیست که بگویم او را کشته‌اند، یا به دلیل بیماری فوت کرده یا خودکشی نموده، مساله اصلی و در درجه اول فقط کشف حقیقت است.” مگر رسالت روزنامه نگار غیر اینه این توضیح واضحات به نظرم دلیلی داره چون عده ای واقعا براشون این مساله اصلی شده ولی چیزی هست این که نگاه قبیله ای و قومی که این شهر زادگاه منه و فلان حق رو به کسی نمیده هر طور دلش خواست حرف بزنه حالا میخواد اسمش هر چی باشه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا