خرید تور تابستان

مرا در نظامیه ادر..ر بود! | احمد مسجد جامعی

احمد مسجد جامعی در روزنامه شرق نوشت: در دهه 1360 شمسی، برای بررسی اوضاع اجتماعی مناطق شرق ایران سفری به آنجا داشتم و بسیاری از شهرها و حتی روستاهای آن سامان را از نزدیک دیدم. در یکی از روستاهای پیرامون بیرجند، روحانی پنجاه، شصت‌ساله‌ای میزبان ما شد. وقتی بیشتر با او آشنا شدم، پی بردم که از درس‌خوانده‌های حوزه کهن مروی است که در پایتخت، بیشترین شأن علمی و فقهی را داشته است. برایم جالب بود که ایشان به حکم وظیفه‌شناسی، در آنجاست؛ درحالی‌که می‌توانست در یکی از مدارس و مساجد بزرگ کشور مشغول باشد. وقتی به مشهد رسیدم، به دیدار مرحوم میرزا علی فلسفی، مدرس بزرگ حوزه مشهد، رفتم و این ماجرا را برای او تعریف کردم. ایشان سخنانی با این مضامین گفت که پیش‌تر، اشخاصی بیشتر از روی اعتقاد و علاقه به علم به این طبقه می‌پیوستند. من به ظرفیت‌های علمی مدارس و مؤسسات و دانشگاه‌های جدید اشاراتی داشتم؛ اما ایشان افزود که این مراکز شیوه تعلیم‌وتربیت و تحصیل سنتی را ندارند و توجه آنها به ارتباط سلسله‌مراتبی با قدرت و دولت بیشتر از علم و عمل است. او با آنکه اصلا، کم‌گفتار بود، برای فهم بهتر، مثالی زد و ادامه داد اینها نه غذایی می‌پزند، نه لباسی می‌شویند، نه برای تأمین مایحتاج روزانه خود با مردم کوچه‌وبازار تماسی دارند و نه حتی برای تأمین بخشی از هزینه زندگی به تدریس و تبلیغ در این سو و آن سو می‌روند؛ درواقع، همه چیز برای آنها فراهم است و اینها از تجاربی که در آمدوشد با مردم به دست می‌آید و فردا برای انجام‌دادن وظایف و کارها به آنها کمک خواهد کرد، بی‌بهره‌اند. نکته‌ای که در کلام ایشان نبود، این است که از حالا می‌توان کار و شغل آینده آنها را پیش‌بینی کرد؛ زیرا به‌ سبب توجه ویژه به این مدارس، آنها خود را برای تصدی پست‌های مدیریتی کلان ملی و محلی مانند وزارت و وکالت و سفارت و قضاوت و استانداری و نمایندگی‌های مختلف آماده می‌کنند. بعدها، خود من دیدم که فارغ‌التحصیلان برخی از این‌گونه مراکز را برخی مقامات معرفی می‌کنند و انتظار دارند حتی با نادیده‌گرفتن آیین‌نامه‌ها، در پست‌هایی به کار گمارده شوند که بیش از توان و تجربه‌شان است. جالب آنکه در هر شرایط سیاسی هم برای آنها پست‌های مدیریتی محفوظ بوده است و اگر در دولت‌ها هم نشده، در نهادهای دیگر. این تجربه بدون سابقه تاریخی نیست. در تأملی کوتاه می‌توان به تأسیس مدارس یازده‌گانه نظامیه در ری، بغداد، نیشابور، آمل و مرو و… در سده 5 قمری اشاره کرد. مؤسس این تشکیلات خواجه نظام‌الملک بود. او از لحاظ تأملات نظری تهیدست نبود و اثری ماندگار مانند سیاست‌نامه را تدوین کرده که هنوز هم از متون مهم ادبیات و فلسفه سیاسی است. رویکرد او تربیت کارگزاران وفادار به دستگاه دیوانی سلجوقی بود. نظامیه‌ها قرار بود در برابر تفکرات دیگر قد علم کنند و بساط آنها را برچینند؛ اما آن مدارس پرهزینه و نخبه‌پرور به‌ سبب بی‌توجهی به همین جزئیات، نتوانستند نقشی مؤثر در تأمین نیروی انسانی کارآمد و زبده ایفا کنند و عاقبت کار را اهل علم می‌دانند.

سعدی در مصراعی، از نظامیه چنین یاد می‌کند: «مرا در نظامیه ادرار بود». برخی گفته‌اند به‌کارگیری واژه دوپهلوی «ادرار» برای آن شاعر توانمند که واژه به فرمان اوست، طعنه‌ای است که او خود را از آن دستگاه عریض و طویل جدا کند. از این هم که بگذریم، این مصراع یعنی یک دانش‌آموخته فرهیخته نظامیه وقتی از دوران تحصیل خود یاد می‌کند، بیش از هر چیز، مستمری آنجا را به یاد می‌آورد و درخور ذکر می‌داند، نه از دانشی که آموخته است. شنیدم یکی از مدیران ارشد اجرائی گفته است که انقلاب باید به پاک‌سازی ضدانقلاب بپردازد و به پالایش جدید در نظام اداری، اجرائی و حاکمیتی دست یابد. دست‌کم، همه می‌دانند که گروه درخور‌توجهی از مدیران کنونی از چه مراکز و نهادهای دانشگاهی و غیردانشگاهی برگزیده شده‌اند و فارغ از اوضاع گذران زندگی روزمره مردم و وضعیت بغرنج اجتماعی و اقتصادی همین گفته نشان‌دهنده ناکارآمدی مدیران کنونی است. باری، روایت‌هایی مکرر از ناکارآمدی خود و فساد برکشیدگان را ببینیم و بدانیم که این روند ما را به جایی نخواهد رساند. سخن را باز هم با کلام سعدی به پایان ببریم: «مرا شیخ دانای مرشدشهاب/ دو اندرز فرمود بر روی آب. یکی آنکه در خویش خوش‌بین مباش…».

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا