سه روایت از خانواده بازداشتیها
ریحانه جولایی و فرانک جواهری در شبکه شرق در ساعت 20:00 دوم آبان نوشتند:
حقوقدان و استاد دانشگاه شهید بهشتی میگوید: چه اتهام شهروند بازداشت شده ثابت شود، چه ثابت نشود. او از تمامی حقوق شهروندی برخوردار است.
روز شنبه 16 مهرماه همسر سارا به قصد خرید، از خانه خارج میشود. حول و حوش ظهر دیگر نمیتواند با همسرش تماس بگیرد. بعد از دو روز این در و آن در زدن، متوجه میشود، همسرش دستگیر شده و در زندان فشافویه است. چهل و هشت ساعت نگران کننده.
این فقط روایت یکی از خانوادههایی است که بعد از دستگیری، بیخبری را پشت سرگذاشته است. قانون اساسی در ایران فصلالخطاب است. به گفته محمدعلی کامفیروزی، وکیل دادگستری، بر اساس ماده ۵۰ قانون آیین دادرسی کیفری، شخص تحت نظر میتواند به وسیله تلفن یا هر وسیله ممکن، افراد خانواده یا آشنایان خود را از تحت نظر بودن آگاه کند و ضابطان نیز مکلفند مساعدت لازم را در این خصوص به عمل آورند.
اطلاع از چرایی بازداشت، یک حق
بر اساس قانون، بازداشت شدگان باید در کوتاهترین زمان ممکن باخانوادههای خود تماس بگیرند و آنها را از وضعیت خود باخبر کنند. محمدگرجی، حقوقدان و استاد دانشگاه شهید بهشتی است، او می گوید: «چه اتهام شهروند بازداشت شده ثابت شود، چه ثابت نشود. او از تمامی حقوق شهروندی برخوردار است.همچنین اولین حق هر بازداشت شده و متهم حفظ کامل کرامت انسانی اوست. بیتردید هنگامی که شهروندی بازداشت میشود یکی از اولین حقوق او و خانواده فرد بازداشت شده اطلاع از چرایی بازداشت او است. با این اوصاف، تماس با خانواده و مطلع کردن آنها، یک امر اخلاقی و کاملا روشن است.»
روایت اول
سارا دو روز ازبابک بیخبر است. او برای پیگیری وضعیت بابک به ورزشگاه تختی میرود. اسم، چهره و کد ملی بابک را تایید نکردند. تا شب آنجا میماند و بالاخره به آنها میگویند، هر کس آزاد نشده به زندان فشافویه منتقل شدهاند.
صبح روز بعد به زندان فشافویه میرود. بعد از چند ساعت عدهای از بازداشتگاه بیرون می آیند. جلو میرود و عکس همسرش را نشان میدهد؛ باز هم پاسخی نگرفت. آن شب هم هیچ خبری از بابک نشد. شرایط برای خانوادههایی که دخترانشان بازداشت شده بودندسختتر است چون هیچ زنی از بازداشتگاه خارج نشده تا حداقل بتوان ازاو سوال کرد.
بالاخره بابک بعد از 4 روز از زندان تماس میگیرد و میگوید، نمیداند کدام زندان است. با این حال، سارا آرام شده اما حداقل میداند،همسرش کجاست.
روایت دوم
روایت بیخبری خانوادهها شبیه هم است. وقتی در خانه بیخبرید هیچ چیز بدتر از بیخبری نیست.علی مغازهداری است که در اعتراضات بازار تهران، در حال بستن مغازه دستگیر شد.22 ساله است و یک سال است که ازدواج کرده. از روزدستگیری تا اولین تماس بیش از 72 ساعت گذشت و همسر جوانش، بیتاب، شبها ، روزهای سختی را پشت سر گذاشته است.
خانواده علی، از دوربینهای مغازه فهمیدند که او بازداشت شده. بعد از دو روز بیخبری، فردی با خانواده علی تماس میگیرد ومدعی میشود که با او و چند تن دیگر در خیابان دستگیر شده و به زندان منتقل شدهاند. آن فرد یکی از زندانیان آزاد شده بوده که بعد از دو روز آزاد شده و موقع خروج توانسته شماره چند نفر را یادداشت کند و قول داده ، وقتی بیرون آمدبا خانوادهها تماس بگیرد.
روایت سوم
رضا در تهران مسافر بود که 16 مهر هنگام خروج از مترو دستگیر میشود. او را به ورزشگاه تختی میبرند و دو روز بعد آزاد می شود. تا 24 ساعت اول نتوانست به خانوادهاش اطلاع دهد که کجاست. تمام نگرانیش این بود که آنها ، صدها کیلومتر دورتر چه ساعات پر اضطراب و استیصالی را میگذرانند. هنگام آزادی خانوادههای زیادی را می بیند که در محل نگهداری بازداشت شدهها جمع شده بودند و موقعی که خانواده خود را می بینید آنها را تا چند دقیقه نمیشناسد.
قانون چه میگوید؟
بر اساس قانون اساسی و قانون دادرسی کیفری، صراحت اصل بر برائت همه شهروندان قرار دارد. به این معنا که شهروندان عاری از هرگونه اتهام هستند، مگر آنکه با ادله و مستندات کافی، طی یک رسیدگی منصفانه و استاندارد ثابت شود که متهم جرمی مرتکب شده است.
افراد هنگام بازداشت دارای حق و حقوق مشخصی هستند، به گفته گرجی، حقوقدان،« اولین حق هر بازداشت شده و متهم حفظ کامل کرامت انسانی اوست. بر این اساس در زمان بازداشت به هیچ عنوان اجازه ندارند کرامت انسانی او را مورد تعرض قرار دهند. توجه به این نکته حائز اهمیت است، هنگامی که یک نهاد و یک مامور رسمی برای دفاع از حاکمت قانون، امنیت، منافع کشور و یا به هر دلیل شخصی رابازداشت میکند باید بر اساس اصول برخورد کند. رفتارضابطین و نهادها باید کاملا قانونمدار و اخلاقمدار باشد تا هیچگونه حقی از این شهروندان ضایع نشود.»
انتهای پیام