چگونه موگویی و اشتری می توانند روایت کننده اعتراضات باشند اما دیگران…
روزنامه هم میهن نوشت: این یک واقعیت تلخ است، ما با یک تمایز و تفاوت، یا بهتر بگوییم تبعیض رسانهای مواجهایم. از سویی دستگاههای تبلیغی کشور در اختیار یک جریان خاص سیاسی است که تعریف معوج و عجیبی هم از منافع ملی میدهد و هم حق و حقوق ملت را نادیده میگیرد و هم حد و مرز اقتدار حاکمیت را موسع تفسیر میکند.
اینکه عمده آحاد مردم از حق نشر و ابراز نظرشان در رسانههای دولتی برخوردار نیستند، موضوعی امروزی نیست، سالها با آن روبهرو بودهایم و هر چه منتقدین گفته و نوشتهاند وضع بهتر نشده که بدتر هم شده است. این بماند.
اما بعد از ماجرای آبان 98 نوع خاص دیگری از تفاوت و تقسیم حق را شاهدیم که گزندهتر و نامطلوبتر است. آن هم اینکه؛ همان طیف رسانهای و سیاسی حق برخورداری از گزارش میدانی در حوادث و اعتراضات جامعه را دارد اما خبرنگاران مستقل و منتقد ندارند.
نمونهاش هادیان در ماجرای نیزار ماهشهر بود که دیگر خبرنگاران و مستندسازان از حضور در ماهشهر در آن تاریخ منع میشدند اما خبرنگار یک روزنامه اصولگرا توانست آنجا حضور داشته باشد و روایت و گزارش خود را منتشر کند، بیدردسرهای معمول. مثلا، نگارنده در اسفند 99 با حضور دو سهروزه در ماهشهر در پی این بود که روایتی از همان ماجرای نیزار ماهشهر به دست دهد و مستندی بسازد که با ممانعت و در واقع اخراج محترمانه نهادهای ذیربط مواجه شد و کار به سرانجامی نرسید. با اینکه یک سال و چند ماه از ماجرای آبان 98 گذشته بود.
در ماجرای فوت مهسا امینی هم این دوگانگی را به شکل بغرنجتری میبینیم. (بنا بر نقلها)روزنامهنگارانی به خاطر روایت و گزارششان از ماجرا، گرفتار اوین شدهاند. اما جواد موگویی مستندساز اصولگرا و وحید اشتری حق این را دارند که در خصوص مرحوم نیکا و اسراء در میدان و صحنه حاضر باشند و روایت و دیدههای خود را منتشر کنند. این حق ویژه که خبرنگاران و گزارشگران اصولگرا دارند از کجا میآید؟ یکی میتواند بنویسد و در صحنه حاضر باشد، یکی با نوشتن عاقبتاش میشود بازداشت! این غیر از شهروند درجه یکی برای یکسری و درجهچندمی برای یکسری دیگر است؟ هر پیامی هم اگر قرار بود با گزارش موگویی و اشتری به جامعه منتقل شود با این رفتار و تفاوت و تمایزها در حاشیه قرار میگیرد و بیاهمیت میشود.
هم موگویی و هم اشتری در ماجرای این دو دختر بر شکلی از ماجرا تکیه و اصرار داشتند که با روایتهای دیگر تفاوت داشت. بر فرض اینکه این دو گزارشگر راست بگویند که حتما همین است، این لاین ویژه حمایتی که دارند و برایشان فراهم شده است تمام ارزش کارشان را تحتالشعاع قرار میدهد، مگر اینکه بپذیریم اشتری و موگویی فقط برای عده و قشر خاصی روایت میکنند و مهم نیست آن قشر و طبقه روایتهای دیگر را بداند و بشنود. حتی اگر این هم باشد نوع حمایت این اقشار معمولا حامی، خیلی به این نوع گزارشها کاری ندارد و بدون آنها هم این حمایتها میسر و تحصیل حاصل است.
اما بازگردیم به همان سوال که چه حقی باعث میشود گزارش موگویی از اردبیل حق روایت و شنیده شدن داشته باشد، اما مثلا گزارش دیگری نه؟! پاسخ به این سوال اتفاقا امر مهمی است. چون ریشه بسیاری از حوادث کشور در همین سیاستهای دوگانه و تبعیضآمیز نهفته است که یا دسترسی به رسانههای رسمی کشور برای همه مهیا نیست، یا اینکه حضور در محل حوادث خیلی مهم و میدانی، برای بعضی مهیاست و برای بعضی نه. حتی اگر بازتاب گزارشها و روایتها در رسانههای فارسیزبان خارج از کشور ملاک باشد که هم روایت موگوییها خوانده میشود هم روایت دیگران. این خارج از انصاف است که خوانده شدن یکی جرم باشد و خوانده شدن دیگری هیچ.
واقعا، اگر قائل به گفتوگو هستید و میخواهید گشایشی در کلافهای پرگره این روزها بگشائید، از همین سوال شروع کنیم چرا موگویی میتواند؟ اما دیگران نه؟
انتهای پیام
چون اینا جفتشون امنیتی هستند
یک سری انتقادات صدتا یه غاز از سیستم میکنند و خودشون رو راستگو و عدالتخواه جا میزنند حتی براشون حبس هم میبرند تا بتونند تو جامعه اعتبار کسب کنند اونوقت سر بزنگاه ها روایت حکومت رو تایید میکنند
شبیه خیلی از فعالین اصلاحطلب
مسخره اینجاست که اینا به غرب طعنه می زنن که آزادی بیان نداره در صورتی که توی آمریکا هر حزب شبکه تلویزیونی خصوصی خودشو داره که تندترین نقدها رو انجام میده یا توی انگلیس یه هندی تبار مثل ریشی سوناک به دولت جانسون انتقاد کرد و حالا هم در یک حرکت عالی ضد نژاد پرستی به عنوان نخست وزیر انتخاب شد یا بازم توی آمریکا سریال معروف غیرارتدودکس و فیلم معروف مونیخ در نقد یهودی ها ساخته شد
این حق از اونجا میآد ک خبرنگارای اصلاح طلب مثل شرق
خبراشون رو برای اینترنشنال می فرستن