حکایت راندگی و واماندگی | در تکملهی اظهارات رضوی فقیه
ابوالفضل نجیب، روزنامهنگار، در یادداشتی که در اختیار انصاف نیوز قرار داده است، به بهانهی مصاحبهی اخیر سعید رضوی فقیه، فعال سیاسی اصلاحطلب دربارهی ضرورت نقشآفرینی محمد خاتمی در وضعیت این روزهای کشور نوشت:
آنچه در پی خواهد آمد می تواند واکنشی باشد به اظهارات اخیر سعید رضوی فقیه در گفتگو با سایت انصاف نیوز که مستقیم در ارتباط با وضعیت جریان اصلاح طلبان و بهطور مشخص خطاب به آقای خاتمی ابراز داشتند.
در شهریور سال گذشته و همزمان با به قدرت رسیدن طالبان در یادداشتی بر موضع گیری آقای خاتمی که انگیزه آن هشدار در به قدرت رسیدن طالبان در افغانستان بود، نوشتم:
«آنچه جنابعالی در پیام اخیر درباره تهدید طالبان برای اسلام و مسلمانان و شیعیان و تمدن و انسانیت به شیوه خواص با بصیرت موجز و چکیده مرقوم فرمودید، تا امروز موضوع و دغدغه صدها اهل قلم بوده که نه از نام و اعتبار و موقعیت شما برخودار بوده و نه اصراری به دیده شدن داشتند. همین قلم ناقابل از همان روزهایی که وزیر خارجه ما در رفت و آمد و میزبانی از رهبران طالبان بود و نگرانی و کابوس مردم شریف افغانستان را تشدید و توحش طالبانی را به جهاد تعبیر میکرد، در پاسخ به کسانی که اصرار داشتند طالبان را تنها از شیعهکشی گذشته تبرئه و صرفن امنیت آینده شیعیان در افغانستان را تضمین میدادند، و در واکنش به برخی اطلاحطلبانی که با توجیه تامین منافع ملی از به قدرت رسیدن طالبان استقبال میکردند، نوشتم؛ خطر طالبان بیش از شیعیان، هویت و شانیت و نوعیت انسانی را هدف قرار داده است. آنچه شما بعد از ماهها به آن اشاره دادید، تکرار همه حرفهای گفته شده و حتی بسیاری حرفهای ناگفته درباره طالبان است. آنچه حتی از منظر پیشگامی در این عرصه از شما انتظار میرفت بسیار کمتر از انتظار کسانی است که همچنان چشم امید بر شما بستهاند».
در آن یادداشت کم و بیش و به تلویح و اشاره به دلایل و ریشههای انفعال و عقب ماندن لیدر اصلاحات از مسائل و بهخصوص دغدغهها و بعضن نگرانیهای حاصل از سکوت و انفعال ایشان و تبعات ناگزیر آن که اشکارا بر عمیقتر شدن و در نهایت عبور جامعه از جریان اصلاحطلبی منجر خواهد شد، تاکید داشتم.
درست به همان دلایل و پیش بینی اوضاعی که امروز شاهد هستیم، با لحاظ همه محذورات و محدودیتهای واقعی و واهی که متوجه ایشان می دانستم، نوشتم: «آنچه در نازلترین سطح از شما انتظار میرود، واکنش به شرایطی است که فقر و بیکاری و بلاتکلیفی و سیاستهای باری به هر جهت و دهن کجی به شعور و عواطف و اعتماد و اراده و خواست و مطالبه تتمه جان، تنها نوک کوه یخ برآمده از اقیانوس رنجها و آمال مردم است».
آنچه اکنون از فحوای اظهارات آقای سعید رضوی فقیه درباره خاتمی میتوان برداشت کرد، به تعبیر درست همان بحران هویت مورد اشاره حقیر در پایان آن یادداشت است؛ «سخن حقیر بر سر بحران هویتی است که باعث تنزل دادن جایگاه و شان شما از جایگاه ولی نعمتی اصلاحات و تاسف آورتر تعمیم روحیه تنزل طلبی به حامیان خود در جامعه است».
آنچه اکنون میشنویم ناظر بر وضعیتی است که به تلویح بر مرگ سیاسی جریان اصلاح طلبان و اصلاح طلبی تاکید دارد. آنچه هم بر دلایل زوال و ناامیدی و بخوانید بی اعتمادی و به تعبیر حقیر عبور مردم از اصلاحات می توان یادآور شد، به درستی و صراحت با دو آفت محافظهکاری که به هزینههای حداقلی تعبیر شده، و مهمتر چسبندگی به قدرت که آن را به فلش رو به بالای جریان اصلاح طلب تلقی میکنم، کاملن قابل فهم است.
آنچه هنوز قابل فهم نیست، چنانچه در عنوان بندی گفتگو مشهود است طرح این پرسش کلیدی از اقای خاتمی است که در این وضعیت کجایی و چه میکنی؟ سوالی به درجاتی کلیشهای و تکراری که در طی چند سال اخیر و در جریان بحرانهای عمیق معیشتی و سیاسی و … بارها چه در گفتمان رسانهای و چه در ذهنیت طبقه متوسط بی کمترین پاسخ قانع کننده، بی جواب گذاشته شد.
واقعیت چنانچه بارها گفته و اذعان شده میل مفرط لیدر اصلاحات به چانه زنی از بالا است. رویکردی که امروز تعبیر واقع بینانه و پراتیک آن را با صراحت در چسبندگی به قدرت بازتولید کرده است. درست به همین دلیل است که جریان اصلاح به وضعیت راندهشدگی و واماندگی امروز مبتلا شده است. هشدار رضوی فقیه به خاتمی با این مضمون تند و صریح «که همین الان وقتش است …» دقیقن ناظر بر چنین وضعیتی است.
آنچه امثال خاتمی و نبوی در واکنش به این بلاتکلیفی ابراز میدارند، بر ترس همسویی با جریانات برانداز و شاید مهمترین آن یعنی «سازمان مجاهدین» و حامیان رژیم سابق اشاره و تاکید دارد. غافل از اینکه این ترس بیش از هر چیز مولود بی عملی و انفعال و سکوت آزاردهنده و توهینآمیز و صدالبته مدام و مستمر لیدر اصلاح طلبان به بحرانهای ممتد جامعه در گذشته است.
اما حقیقت و واقعیت این است که «مجاهدین» از همان روزهای نخست پیروزی انقلاب مهمترین سد و مانع پروسه دمکراتیزه شدن جامعه بودند، هنوز هستند و یقین بدانید همچنان خواهند بود. اینکه بپذیرید مطالبات جامعه سالهای متمادی است از مجاهدین عبور کرده، یا همچنان موجودیت نباتی آنها را بهانه انفعال و ترس و محافظه کاری و بی عملی خود کنید، در واقعیت امر هیچ تفاوتی نمیکند. آنچه از فحوای مطالبات مردم و نسل جوان در کف خیابان شنیده میشود، نه با ایدئولوژی سازمان و نه با آلترناتیو نظام سیاسی آنها هیچ سنخیتی ندارد.
حقیر کمافی السابق امیدی به اصلاح امور با بضاعت ممکن جریان اصلاحات ندارم. در عین حال همچنان و شاید از سرناگزیری ناچار به همسویی با این هشدار شاید همگانی به لیدر اصلاحات باشم که؛ «همین الان وقتشه».
درباره «مجاهدین» و تقابل آنها با جمهوری اسلامی حقایقی هست که به دلیل تبعات ناشی از آن نمیتوان چیزی گفت، اما همین اندازه اشاره کنم نسلی که امروز به جمهوری اسلامی معترض است سالها پیشتر، از قیومیت رجوی در مقام رهبری ایدئولوژی و عقیدتی رجوی عبور کرده است.
انتهای پیام
چند نکته درباره این مقاله: استاد پیاده شو باهم بریم. نخست دیدار دکتر ظریف با طالبان پس از صد ها جلسه ی طالبان با سران قدرت های بین المللی بود. دنیا تصمیم گرفت ، آنها باز گردند. و دکتر ظریف کوچکترین نقشی در بازگشت طالبان نداشت. معمولا هم با دشمن مذاکره می کنند. نه با دوست. دوم ، شما با آن همه سخن و پند و راهکار که خاتمی تا کنون ارائه کرده ، چه کرده اید که حرف تازه می خواهید !!! جلد دوم قرآن شاید؟؟!!!!! سوم، اگر مجاهدین خلق امروز منفور هستند، حاصل تلاش و پایمردی و خردورزی اصلاح طلبان و عموم مردم اصلاح طلب ایران است، اصولی مثل مردم سالاری و دوری از خشونت بدون خاتمی و جریان هوادار او، می توانست محلی از اعراب نداشته باشد. اما همین دستاورد بزرگ هم توسط شما نادیده گرفته می شود. وگرنه که مجاهدین هنوز هم میان عاقل و نادان این ملک عضو گیری می کردند. از دوم خرداد تا انتخابات نو دو و مجلس سی هیچ، توسعه اجتماعی، آگاهی عمومی و سایر دستاورد های اصلاحات را نادیده می گیرید. بعد انتظار تلاش برای دستاورد تازه دارید؟!! می شد در بهار هزار و چهارصد به حرف خاتمی گوش سپرد و از این همه ستم و رنج و کشته، جلوگیری کرد. حالا بروید بینید چرا کوچک و بزرگ همه ی جریان های موافق و مخالف و معاند این روز ها بدون هیچ منطقی سخنشان را با چنگ زدن بر چشم اصلاحات آغاز می کنند. شما چرا با آنها هم داستان اید؟؟؟!!!! شما را به انصاف دعوت می کنم.
وقتی وزن تجزیه طلبان این قدر بالاست مسلما نباید انتظار داشت آن هایی که اعتقاد به تمامیت ارضی دارند همراه شوند و ناچار سکوت می کنند
با سلاممتاسفانه جناب نجیب از قدرت رسانه و اجانب آن طرف مرز که پول و اسلحه می پاشند بی خبرند فقط برای نمونه برخورد آمریکا و هزارگی هیشان با لیبی و سوریه در یک سو و سوداگر اردن مصر عربستان در سوی دیگر در ج یان بهار عربی توجه کنند اقای نجیب باید توجه داشته باشند و به واقعیات خوب توجه کنند .الان خط تجزیه هست وبس و شما به دور برتان خوب تو جه کنید و ببینید در اطرافتان چه می کنند الان آن چیزی که مطرح نیست دمکراسی است اقلیم کردستان یک نشانه است جناب آقای نجیب