ضرورت صداقت حکومتی
حجت الاسلام والمسلمین هادی سروش در مطلبی با عنوان«حکومت دینی و ضرورت صداقتی فراتر از صداقت درحوزه اخلاق فردی» در روزنامه جمهوری اسلامی این گونه آورده است:
چکیده :
نمونه روشن حکومت دینی ؛ حکومت رسول الله (ص) است . عنصر اصلی نبوت ؛ صداقتِ حکومتی است و صداقتِ حکومتی ؛ صداقتی فرا از حوزه فردی است چنانچه پیامبر رحمت (ص) در حوزه صداقت و راستی ؛ فقط دارای یک صداقتِ اخلاقیِ فردی منحصر با امت اش نبود، بلکه صداقت او در پیدایش و پای بندی پیمان هایش با مشرکان و نیز با تبری جوئی از تندروی های خودسرانه ای که پای بر حقوق الناس گذاشته میشود ، ظهور و بروز دارد. امروز چشم های بینا هر گونه بی صداقتی که مبتنی بر دغل و فریب ویا دروغ و ظاهر سازی باشد بخوبی تشخیص میدهد.
پیوستگی حکومت دینی با صداقت
در تبیین شخصیت اخلاقی و سیره حکومتی رسول الله (ص) که مهمترین معیار برای داعیه داران حکومت های دینی است ، باید به “صداقت پیامبرانه” آن حضرت توجه ویژه نمود.
تردیدی نیست که صداقت از ضروریات پیامبری است که منظومه نبوت جایگاه ویژه ای دارد تا جائیکه در صورت نبود صداقت ، اجازه امکان تحقق پیامبری در یک شخص محال است .
مهم این است این صدقی که از آن سخن میگوییم یک صدق در قاموس اخلاق فردی نیست تا در شرح آن از صدق در زبان و صداقت با امت بگوییم ، چون صداقت پیامبرانه را نه فقط در زبان ، بلکه باید در روش حکمرانی پیامبر رحمت مشاهده کرد.
نقطه آغازیین انتخاب در نبوت ؛ صداقت است
در منظومه نبوت “صداقت” یک عنصر اصلی و حیاتی است که کوچکترین بی صداقتی انسان را با اینکه دارای کمالات دیگری باشد ، از حریم نبوت و امامت و رهبری دور میکند .
در کافی نقل شده امام صادق (ع) فرمود : خداوند عزّوجلّ هیچ پیامبرى را نفرستاد، مگر به راستگویى و برگرداندن امانت به نیکوکار و بدکار . اِنَّ اللّه َ عَزَّوَجَلَّ لَمْ یَبْعَثْ نَبیّا اِلاّ بِصِدْقِ الْحَدیثِ وَ اَداءِ الاَْمانَهِ اِلَی الْبَرِّ وَ الْفاجِرِ.
دروغ قبح ذاتی دارد
از آنجا که اصل اساسی شخصیت اخلاقی و اجتماعی و سیاسی انسان را صداقت شکل میدهد ؛ دروغ و بی صداقتی نمیتواند یک قبیح اعتباری باشد بلکه دارای یک قبیح ذاتی است که حتا در موارد ضروت به دروغ گفتن ، قُبح او باقی است . و این سخن حق ریشه در کلمات شیخ انصاری دارد و در اثار فقهی امام خمینی به خوبی تبیین و تشریح شده .
شاهد اینکه دروغ در همه بد قبیح و زشت است، بله ، اگر دروغ در تزاحم با یک مهم قرار گیرد مثلا جان کسی در خطر باشد و با فساد ممهی شکل گیرد آن دروغ جایز شمرده میشود ولی همواره یک قبیح است . از اینجاست که کسی با دروغ جانی را نجات دهد ، پیش خود فطرتاً دوست دارد که ای کاش با راست گویی میتوانستم ان فرد را نجات دهم .
چهره های پرورش یافته صداقت پیامبر خدا
مهمترین ره آور نبوت رسول خدا تربیت صادق ترین افراد است که حاضر به انجام کوچکترین دروغ و بی صداقتی نبودند.
نمونه هایی چون ؛ علی (ع) و ابوذر و سلمان از آن است .
در مورد صداقت امام علی (ع) ، کلینی نقل میکند امام صادق (ع) فرمود:ببین على (ع) به سبب چه چیز آن منزلت را نزد پیامبر خدا صلى الله علیه و آله پیدا کرد، همان را پیروى کن. او، در حقیقت، با راستگویى و امانتدارى ، آن مقام و منزلت را نزد پیامبر خدا صلى الله علیه و آله یافت ؛ إنّما بَلغَ ما بَلغَ بهِ عندَ رسولِ اللّه(ص) بصِدقِ الحدیثِ و أداءِ الأمانه
راستگویی ابوذر آفتاب درخشان تاریخ است ؛ وقتی پیامبر را در درون روپوشی از خانه بیرون آورد و کفار و مشرکین از داخل پارچه سوال کردند ، گفت : این پیامبر است ! مشرکان گفتند : ابوذر ما را مسخره میکند و رهایش کردند و بعد پیامبر (ص) علت آن سخن را از ابوذر پرسید که چطور شد، در این موقعیّت پرخطر؛ راستش را گفتی؟! ابوذر گفت:هر چه بر خود فشار آوردم که دروغی بگویم، دیدم دروغ، بلد نیستم! از اینرو رسول خدا فرمود: مَا أَظَلَّتِ اَلْخَضْرَاءُ وَ لاَ أَقَلَّتِ اَلْغَبْرَاءُ عَلَى ذِی لَهْجَهٍ أَصْدَقَ مِنْ أَبِی ذَرٍّ الغفارّی/ آسمان سایه نیانداخت، و زمین بر روی خود برنداشت صاحب لهجهای را که راستگوتر از ابوذر باشد.» (امالی طوسی/ ۸۳)
این صداقت را ابوذر در ارتباط تربیتی با رسول الله کسب نمود.
برخورد صادقانه پیامبر در جریات تلخ خالد
صداقت پیامبرانه رسول خدا را نباید فقط در حوزه اخلاق فردی ردیابی نمود . صداقت او به پهنای گیتی است و مهمترین و سخترین مواضع را سایه انداخته .
یکی از مواضع سخت برای اِعمال صداقت و راستی و دوری از هر فریب نسبت به افکار عمومی ، جایی است که نیروهای منتسب به حاکمیت دینی پا بر حق الناس گذاشته و به داعیه اینکه ما حق هستیم و یا بخاطر مصلحت جامعه و یا تقویت دین ، دست به رفتار خشنونت آمیز زده و پا بر حقوق الناس گذارند ! اینجا جایی که صداقت رهبران الهی محک میخورد .
نمونه مهمی در این زاویه در تاریخ صدر اسلام داریم ؛ در مدت حدود ۲۰ روزی که پیامبر بعد از فتح مکه در مکه حضور داشت ، افرادی را به اطراف اعزام میفرمود برای دعوت به اسلام . از این روی خالد بن ولید عازم منطقه ای شد که فبیله خَذیمه بودند . خالد برخورد قهری داشت و نیمه فردی فردا زد که تمام قبیله به اسارات بگیرید که باعث درگیری شد و عده ای کشته شدند ! خبر به رسول الله رسید و پیامبر امام علی را برای بررسی و جبران خسارات وارده فرستاد و امام هم با مقدار پول و امکانات راهی شد و تمام خسارات مالی و دیه افراد را پرداخت نمود و بازگشت و پیامبر (ص) کار امام را تایید نمود و علاوه بر پرداخت خسارت و جلب رضایت افراد قبیله ، رسول خدا اعلان بیزاری و برائت از اعمال ظالمانه خالد بن ولید کرد و این مطابق با فرمان الهی بود که در قرآن فرمود: «فَإِنْ عَصَوْکَ فَقُلْ إِنیّ ِ بَرِی ءٌ مِّمَّا تَعْمَلُون ؛ اگر تو را نافرمانی کنند بگو : من از آنچه شما انجام می دهید بیزارم!» (شعراء۲۱۶). و سپس رسول خدا دستهایش تا نهایت به طرف آسمان بلند کرد و با انابه به خدا عرضه داشت : اللهم إنی أَبْرَأُ إِلَیْکَ مِمَّا صَنَعَ خَالِدٌ! (تاریخ الطبری ، ج۲ص۱۶۴ ، السیره النبویه ، ج۵ص۹۶۶)
راه صداقت و صداقت آفرینی باز است
راه صداقت و رسیدن مقام “صدیق” شدن باز است.
امام باقر (ع) به ربیع فرمودند : اى ربیع ، همانا مرد راست میگوید، تا اینکه خدا او را صدّیق [بسیار راستگو] مینویسد. یا رَبِیعُ إِنَّ اَلرَّجُلَ لَیَصْدُقُ حَتَّى یَکْتُبَهُ اَللَّهُ صِدِّیقاً .
این راه رفتنی را ابوذر رفت و از “صدیقین” بشمارد میرود چنانچه پیامبر در حدیثی می فرماید: ابوذر صدّیق هذه الامه؛ / ابوذر، راست گوی این امت است .(بحار ج۲۲ص۴۰۵)
از حوزه اخلاق فردی در بحث “صداقت” مهمتر ؛ بحث صداقت و راستی و درستی در میان کارگزاران و حکمرانان مطرح است.
امروز و هر روزی چشم های بینای افکار عمومی در همه جهان و خصوصا در کشور ما به صداقت مسئولین دوخته شده و این چشم های ذره بین اگر ذره ای بی صداقتی در حُکمرانی ببینند، یعنی چیزی مبتنی بر دغل و فریب ویا دروغ و ظاهر سازی را تشخیص دهند ؛ محال است کوچکترین حسابی برای او حساب باز کنند و در مقام دفاع از او برآیند.
انتهای پیام