دو تحلیل از صادق زیباکلام درباره «نگاه مسئولین به دانشگاه» و «۱۳ آبان»
صادق زیباکلام طی یادداشتی با تیتر «بسیاری از مسئولین نظام در مهرماه سال ۱۳۵۶ ماندهاند» به تاریخ ۶ آبان در شبکه های اجتماعی خود نوشت:
🔹️آغاز سال تحصیلی۵۷-۵۶ بود. قطار انقلاب داشت یواش یواش براه میافتاد و اعتراضات خیابانی شروع شده بود. همان ابتدای سال تحصیلی، دانشجویان دانشکدۀ فنی دانشگاه تهران که الحق مثل شریفیهای امروز، آنروزها جلودار بودند، خواهان اتوبوسهای جداگانه برای دختران و پسران دانشجو به خوابگاهها بودند. جلوی دانشگاه و در برابر اتوبوسهای عازم کوی ایستادند و دختر و پسر، حاضر به سوارشدن بر اتوبوسهای مختلط دانشگاه نشدند. جالبه که دختران غیرمحجبه و دانشجویان چپگرا هم به اعتراضات پیوسته بودند (درست مثل امروز که بسیاری از زنان و دانشجویان محجبه به حجاب اجباری معترضند). هفتۀ اول سال تحصیلی را دانشجویان با درگیری آغاز کردند.
🔹️هیچکس آنروزها باور نمیکرد که ۴۵سال بعد، داستان برعکس میشود. اینبار دانشجویان خواهان اختلاط و حکومت برعکس، خواهان جداسازی و تفکیک جنسیتی خواهد شد.
🔹️مشکل بسیاری از مسئولین نظام اینه که در همان هفتۀ اول مهر۵۶ ماندهاند. آنهم صرفاً توی بخشی از فضای آنروزگاران.
🔹️ارزشهای دمکراسیخواهی آنروزها همچون انتخابات آزاد، آزادی زندانیان سیاسی، آزادی بیان، آزادی مطبوعات، حاکمیت قانون، توقف شکنجه و سایر خواستههای مهر۵۶ را ترجیح میدهند بخاطر نیاورند؛ و فقط از میان همۀ خواستههای مهر۵۶، تفکیک جنسیتی خوب بیادشان مانده.
او همچنین طی یادداشتی با تیتر «۱۳ آبان حماسه یا تراژدی؟» نوشت:
🔺تحلیلهای متعددی پیرامون دلائل اِشغالِ سفارت آمریکا ارائه شده. دلیل واقعی اما، رقابت میانِ دانشجویان اسلامگرا با چپگرایان بود.
🔹 سیزده آبان و اشغال سفارت آمریکا ۴۳سال است که بمثابه یک حماسه غرور آفرین و افتخار ملی نگریسته میشود. یک نقطه عطف تاریخی که ما به آمریکا “نه” گفتیم و از زیر بار یوغ ۲۵ سال وابستگی(از کودتای ۲۸ مرداد ۳۲ تا ۲۲ بهمن ۵۷) به درآمدیم.
“رهایی از وابستگی به استکبارجهانی”؛ البته تنها دلیل افتخار و حقانیت اشغالِ سفارت آمریکا نبود. سفارت آمریکا تبدیل به “جاسوسخانه” شده بود؛ “آمریکاییها در صدد به راه انداختنِ جنگ داخلی و حرکتهای تجزیهطلبانه در کوردستان، ترکمن صحرا، خوزستان و در سیستان و بلوچستان بودند”؛ “سفارت آمریکا سرگرم وارد ساختن عناصر لیبرال، سازشکار، غربزده و نفوذی در رهبری انقلاب و مدیریت اجرایی کشور بود(در قالب لیبرالهای دولت موقت)”؛ “آمریکاییها شاه را دراوائل آبانماه به آمریکا برده بودند تا در قالب یک کودتای نظامی مشابه کودتای ۲۸مرداد به ایران بازگردانند”؛ و اتهامات متعدد دیگری که به آمریکاییها چه در آن زمان و چه بعدها نسبت داده شد.
🔹 یکسری اسناد و مدارک را هم دانشجویان بصورت گزینشی، ناقص و تحریف شده بعنوان اسناد سفارت آمریکا یا “لانه جاسوسی” منتشرنمودند. اسناد و مدارکی که بسیاری ازآنها چیزی بیش از فعالیتهای معموله سفارتخانهها نبودند. اما در فضای ملتهب، انقلابی و هیجانزده آنروزگاران آمریکا شده بود، مظهر هر پلیدی، خباثت و اهریمن. و متقابلا ایران اسلامی و رهبران انقلابی اش مظهر نیکی،
قهرمانی، عدالت، حمایت از محرومین و مستضعفین و منجی عالم بشریت. نظام شبانه روز از جنایات آمریکا علیه سرخپوستان، سیاه پوستان، ژاپنی های مظلوم، ویتنامیهای بیگناه، و در راس همه مظلومان، ملت بزرگ، نجیب، مسلمان، آزاده، قهرمان و انقلابی ایران داد سخن میداد و همه آن ادبیات انقلابی هم بعنوان وحی منزل پذیرفته میشد.
🔹هیچکس در آن فضای آکنده از هیجانات و راست و دروغهای ایرانیان انقلابی، این پرسش ساده را مطرح نکرد که اگر آمریکاییها بدنبال کودتای نظامی در ایران میبودند اینقدر عقلشان نمیرسید که آنرا قبل از انقلاب که ارتش یکپارچه و منسجم پشت شاه میبود و شاه هم در قدرت، انجامش میدادند.
نه بعد از انقلاب که فرماندهی ارتش از هم پاشیده بود و فرماندهان آن یا اعدام شده، یا در زندان و فراری بودند. بعلاوه میلیونها ایرانی طرفدار انقلاب مسلح شده بودند. ایضاً هیچکس حاضر نشد بپرسد که محمدرضاشاه پهلوی که درگیر سرطان پیشرفته و درماههای آخر حیاتش بسر میبرد و یکراست بعد از ورود به آمریکا از فرودگاه به بیمارستان منتقل میشود و در تمام مدت در بیمارستان بسر میبرد و بجای ملاقات با فرماندهان نظامی و مامورین سازمان سیا با پزشکان و کادر درمان بیمارستن درارتباط بوده، چگونه قراربوده که کودتای نظامی را فرماندهی کند؟ بعلاوه شاه هم همچون آمریکاییها ، اگر میخواست با سرکوب نظامی به سلطنتش ادامه دهد، اینقدرعقلش نمیرسید که قوای مسلحه را زمانیکه ارتش یکپارچه گوش بفرمانش بود و برخی از فرماندهانش اصرار داشتند کشور را ترک نکرده و به آنها اجازه عملیات دهد، گزینه نظامی را بکار میگرفت؟
🔹بجای طرح چنین پرسشهایی، آمریکاستیزی و مبارزه با استکبار شد گفتمان اصلی انقلاب و همه اهداف و آرمانهای دیگر انقلاب را بسرعت از میدان به در کرد. برای رهبران انقلاب هم این تحول بسیار مطلوب بود چون اهداف و آرمانهای اصلی انقلاب همچون آزادی بیان، آزادی سیاسی، آزادی مطبوعات، حاکمیت قانون، انتخابات آزاد و غیره که مزاحم بودند حالا خیلی راحت بکناری زده شدند و گفتمان رادیکال انقلابی و پیشتاز مبارزه با آمریکا و نظام سلطه جایگزین اهداف دمکراتیک انقلاب شدند.
پیشگام و پیشاهنگ این تحول دانشجویان انقلابیِ اسلامگرا بودند. آنان که در رقابت با دانشجویان مارکسیست بواسطه عملکردِ لیبرال و غربگرایانه دولت موقت مرحوم بازرگان دستشان خالی شده و عقب افتاده بودند، با اشغال سفارت آمریکا به رقبایشان در دانشگاهها، نشان دادند که اگر آنها صرفا شعار مبارزه با امپریالیسم آمریکا را میدهند، شاگردان و پیروان مکتب امام خمینی انقلابی، با اشغال سفارت آمریکا یک سرو گردن از آنها انقلابی تر هستند.
🔹چنین شد که تراژدی غم انگیز دشمنی با آمریکا که ۴۳سال است تیشه بر ریشه منافع ملی مان زده بدل به ایدئولوژی و هویت جمهوری اسلامی گردید.حکایت تلخی که همچنان ادامه دارد.
انتهای پیام