چرا بينش طالقانی؟
«محمد توسلي»، فعال سياسي و از ياران آيتالله طالقاني در یادداشتی در روزنامه ی اعتماد نوشت:
بيدارگري در دو قرن اخير در كشور ما نيز آغاز شده و بيدارگران فراواني چراغ آگاهي بخشي را روشنايي بخشيدهاند. قائم مقامها، ميرزاتقي اميركبير بذرهاي اصلاحطلبي را در جامعه استبداد زده ايران افشاندهاند و افرادي چون سيد جمالالدين اسدآبادي، ميرزا حسن شيرازي، آخوند ملا كاظم خراساني و شيخ محمدحسين ناييني، سيدحسن مدرس و… از جمله بيدارگران دو قرن اخير هستند كه هر يك به نوبه خود فرآيند بيدارگري را در جامعه ما قوت بخشيدهاند.
آيتالله سيد محمود طالقاني (١٣٥٨-١٢٩٠) يكي از اين بيدارگران قرن اخير كشور ما است كه پس از طي مدارج علمي در حوزه در آستانه تحولات شهريور ١٣٢٠ همراه با ياراني چون شادروان مهندس مهدي بازرگان به رسالت آگاهيبخشي و بيدارگري در جامعه ما همت گماشتهاند و در تحولات فرهنگي و اجتماعي قرن اخير كشور تاثيرگذار بودهاند. بازخواني محورهاي بينش و منش اين بيدارگران به ويژه در ابعاد فرهنگي و اجتماعي براي نسل جوان امروز خالي از لطف نيست زيرا در شرايط كنوني جامعه، ما بيش از پيش نياز به يادآوري بينش و ابعاد مختلف شخصيت طالقاني و منش اين پيشگامان داريم تا بتوانيم براي ادامه راه آنان آگاهانهتر و مصممتر به تبيين و تكميل آنها همت گماريم و به وظايف ملي و ديني خود در اين زمانه بهتر عمل كنيم.
نخستين گام طالقاني از همان ابتداي ورودش به تهران، همانگونه كه همراه او مهندس بازرگان توصيف كرده است، يك نوع فرار و اعراض يا به اصطلاح انقلابي بود عليه حوزه و سنتهاي جاري آن روز روحانيت. او روال عادي منبر و محراب و مقام جويي را پيش نگرفت كه فقط با افراد مسن و مومنين سرو كار داشته باشد. او ميخواست نسل جوان و درس خوانده را كه در فضاي فرهنگي آن روز از باورهاي ديني فاصله گرفته بودند نجات دهد.
براي اين منظور او به استناد سخني از پيامبر (ص) راهبرد «بازگشت به قرآن» را انتخاب كرد و در طول عمر پر ثمرش همواره بر آن پاي فشرد تا پيرايههاي تاريخي و خرافاتي را كه موجب شده بود نسل جوان و تحصيل كرده با معارف اسلامي فاصله بگيرد از دامن معارف اصيل اسلامي بزدايد و نسل تحصيلكرده و تشنه حقيقت با سرچشمه زلال وحي آشنا و زمينه پرستش خداي واحد و كمال انسان هموار شود.
طالقاني به استناد معارف قرآني و سخنان پيامير(ص) و ائمه عليهمالسلام به ويژه نهج البلاغه سخنـان علي(ع) به پرسشهاي نسل جوان به ويژه در عرصههاي اجتماعي و سياسي كه خواهان تحول بودند پاسخ داد. مروري بر آثار طالقاني به ويژه تفسير «پرتوي از قرآن»، مجموعه سخنرانيها و مصاحبههاي آن مرحوم براي نسل امروز جامعه ما ميتواند راهگشا باشد. خوشبختانه در سالهاي اخير طلبههاي جوان، فرهيخته و توانا در كارهاي پژوهشي و آگاهبخشي تربيت شدهاند و نقش مهم و موثري در زدودن خرافات و پاسخگويي به پرسشهاي پرشمار جوانان دارند.
طالقاني مشكل اصلي جامعه ما را فرهنگ ديرين استبدادي ميدانست كه در رفتار و شخصيت مردم و حاكمان جامعه وجود داشته و دارد. او از يك سو حكومت طاغوت و استبداد را به استناد آيات قرآن توضيح ميداد كه: «طاغوت به معناي لغوي و وسيع هر خودخواه و سركشي بر انديشه، آزادي و حق خلق است» و به استناد كلام نهجالبلاغه ميگفت «هركس استبداد بورزد نابود خواهد شد» (من استبد به رأيه فقد هلك). اما از سوي ديگر خود در تمام عمر به مقابله با طاغوتهاي زمان و مستبدين همت گماشت و سالهاي متمادي عمر خود را در زندانها و تبعيدگاههاي طاغوت گذراند تا درخت پر ثمر آزادي و كرامت انسان آبياري شود. طالقاني در پرتوي از قرآن تصريح ميكند كه: «از همه خطرناكتر يعني آنچه را احبار و رهبان و همكاران آنها و طبقات ممتاز، بر مردم تحميل كرده بودند به نام دين، اين خطرناكترين تحميلات است.»
طالقاني مباني انديشه خود را براي حكومت حق همواره بر آزادي، حاكميت ملت و حقوق مردم استوار ميكرد. به استناد آيات قرآن طالقاني هدف اصلي گزينش و خلقت انسان را اختيار و آزادي او ميدانست و براين پايه آزادي و دموكراسي را زير بناي يك نظام اسلامي توصيف ميكرد. طالقاني ميگفت: «در انقلابات و حركتهاي اصيل گذشته تاريخ… هدف اصلي آزادي انسانها بوده است. چون مساله آزادي مهمتر از اقتصاد و خوراك و پوشاك بوده است. عامه مردم ايران و حتي طبقه مرفه و مردم نيمه مرفه و تحت فشار، كه همه به پا خواستهاند در مرحله اول آزادي ميخواهند».
طالقاني اگرچه همواره بر قسط و عدالت به عنوان فضيلت پايه در معارف اسلامي تاكيد داشت و ميگفت: «قسط و عدالت عمل و توزيع عادلانه و رساندن حق است كه زيربناي احكام و تحكيم نظام و رشد ايمان و اخلاق و وسيله كمال است و اگر قسط نباشد هيچ اصلي از اصول شريعت پايه نميگيرد». اما در عين حال آزادي، حاكميت مردم و كرامت انسان را گام نخست تحقق فضيلت عدالت در جامعه ميدانست، زيرا فقط در چنين شرايطي است كه انسان در جايگاه طبيعي خود قرار ميگيرد و توزيع عادله قدرت كه پيشنياز توزيع عادله ثروت و عدالت اقتصادي و اجتماعي است امكانپذير ميشود.
طالقاني راهكار تضمين آزادي و حاكميت مردم و زمينهسازي براي تحقق فضيلت قسط و عدالت در جامعه را سپردن كارها به دست خود مردم از طريق برگزاري انتخابات آزاد و سالم ميدانست. طالقاني، در زيرنويس صفحه پاياني كتاب تنبيه الامه و تنزيه المله ناييني (١٣٣٣)، دستاورد انقلاب مشروطيت در زمينه توسعه فرهنگ و رفتار مدني را به شرح زير مورد تاكيد قرار داده است:
«پيامبران عظام كه كاخهاي استبداد را ويران كردند… تنها از طريق موعظه و نصحيت نبود، مردمي را تربيت كردند و قدرت به دستشان دادند تا با قدرت شمشيرِ عدالت و خداپرستي، قدرت استبداد و شاهپرستي را برانداختند. آن مقاومت و انقلاب و خونريزي امروز به قانون و آراي عمومي (رفتار مدني) تبديل شده، اين حقي است كه ميتواند مستبدين را محدود سازد… امروز اوراق انتخاب بجاي شمشير و تير و كمان انقلاب (خشونتورزي) ديروز است.»
بر اين پايه طالقاني همواره بر اجراي اصل «شورا» در قانون اساسي به استناد معارف قرآني و تجربه بشري تاكيد داشت. با پيگيري طالقاني و ياران او اصول فصل هفتم قانون اساسي تدوين شد اما متاسفانه در عمل كمتر به ضرورت و اهميت آن در چهار دهه پس از انقلاب توجه شده است. برگزاري انتخابات شوراها در سال ١٣٧٧ گام موثري براي پاسداري از اين اصول قانون اساسي بود و شوراها در چهار دوره اخير، با وجود كاستيها و محدوديتها، نقش موثري در اين راستا داشتهاند. اما عملكرد شوراها و اختيارات پيشبيني شده در قانون براي شوراها نسبت به آنچه در اصول قانوني اساسي پيشبيني شده است و بايد باشد فاصله زيادي دارد. اتفاقا زندهياد طالقاني با شناخت تاريخي خود اين نگراني را در سخنان خود در آخرين خطبه نماز جمعه تهران (شهريور ١٣٥٨) نيز بيان داشت: «مساله شوراها از اساسيترين مسائل اسلامي است، حتي به پيمبرش با آن عظمت ميگويد، با اين مردم مشورت كن، به اينها شخصيت بده، بدانند كه مسووليت دارند، متكي به شخص رهبري نباشند. ولي نه اينكه نكردند! ميدانم چرا نكردند! هنوز هم در مجلس خبرگان بحث ميكنند در اين اصل اساسي قرآن، كه به چه صورت پياده شود. بايد، شايد يا اينكه ميتوانند…. يعني گروهها و افراد دست اندركار شايد اين طور تشخيص بدهند كه اگر شورا باشد ديگر ما چكاره هستيم؟ شما هيچ!! برويد دنبال كارتان، بگذاريد اين مردم مسووليت پيدا كنند».
از ديگر ويژگيهاي خاص طالقاني و ياران او توجه به ضرورت شكلگيري و تقويت نهادهاي مدني و احزاب سياسي بود و اين امر به گفته مهندس بازرگان حركت انقلابي ديگر طالقاني بود كه وارد حزب و پذيرش انضباط حزبي و مبارزه جمعي با غير روحاني شد. البته بدون توقع رياست و حق وتو و دور از تعصب صنفي. او در سال ١٣٤٠ كه از پايهگذاران نهضت آزادي ايران بود همراه با ساير ياران خود چون مهندس مهدي بازرگان و دكتر يداله سحابي در جلسات حزبي با حضور اعضاي جوان با قائل بودن فقط يك راي ساده براي خودشان عملا كار شورايي و جمعي را آموزش ميدادند. موارد زيادي اتفاق ميافتاد كه اين بزرگواران پيشنهادي را مطرح و از آن پيشنهاد در چارچوب ضوابط كار جمعي دفاع ميكردند اما موقعي كه نظرشان راي نميآورد خود به تصميم جمع احترام ميگذاشتند و خود براي اجراي آن تصميم قبول مسووليت ميكردند. روحشان شاد و راهشان پر رهرو باد. با مطالعه آثار طالقاني و ساير بيدارگراني كه نقش موثري در نشان دادن راه نجات جامعه و رفع موانع توسعه كشور را داشتهاند؛ با عمل به بينش و گفتمان اين بيدارگران ياد آنان را گرامي بداريم.
انتهای پیام