مرگ کودکان در جهانِ بی معنا
محمد زارع شیرین کندی، پژوهشگر فلسفه در یادداشتی که در اختیار انصاف نیوز قرار داده است، نوشت:
برخي متفكران بر آن بودند كه قرن بيست و يكم یا معنوي خواهد بود یا وجود نخواهد داشت. حالا كه به اين قرن نگاه ميكنيم، ميبينيم نه تنها معنويتر و بهتر از قرن بيستم نشده بلكه منحطتر و تباهتر و زشت تر از آن شده است. وقتي تلويزيونهاي دنيا و شبكههاي مجازي گرسنگي، شكنجه، ترور و مرگ كودكان بيگناه را در يمن و سوريه و افغانستان و عراق و ايران نشان ميدهند، آيا قلبها و وجدانهاي خفته مردم دنيا هيچ تاثر و انفعالي نميپذيرد و اگر ميپذيرد چرا هيچ نشاني از واكنشها ديده نميشود؛ چرا مردم دنيا نسبت به كودككشي این چنین ساکت و آرام اند؟! در جهان كنوني ما تكنولوژي با عقيده همراه و همنشين شده و بزرگترين مصايب را پديد آورده است. به اين معنا كه در جهان كنوني، عقايد منحط ايدئولوژيك با پيشرفتهترين سلاحهاي كشنده ازدواج كرده و حاصلش وحشت و جنگ و ترور و خشونت و خونريزي است. جهان پيشرفته كه مولد سلاحهاي جنگي است و جهان توسعهنيافته كه مولد باورها و اعتقادات پست و شوم است در يك نقطه به هم رسيدهاند و آن ترور كودكان و كشت و كشتار آنان است. گناه اين قربانيان در اين عصر استيلاي تكنولوژي و هجوم عقايد نينديشده و بررسي نشده چيست؟ چرا كودكان بايد كشته شوند؟ مگر مردم جهان نميدانند كه سازمانهاي بينالمللي همگي تابع قدرت سرمايهداري جهاني و لذا صوري و بيخاصيت اند؟ اين چه جهاني است كه در آن كودكان در وضع فجيعي شكنجه ميشوند، عذاب ميبينند و ترور و سركوب ميشوند؟ آيا اين جهان شايسته زيستن است و بربريت آن جايي براي آرامش رواني انسان ميگذارد؟ بچهها با سلاحها و بمبهاي برآمده از تكنولوژي مدرن ذبح ميشوند و جان ميسپارند، آن وقت مردم دنيا با خيال راحت و آسودگي زندگي ميكنند! اين دنیای پست و متعفن و تاريك چه جاي زيستن است؟! فاجعه آن است كه مردم دنيا به چنين اوضاعي عادت كردهاند! مردم دنيا به اين شرور آزاردهنده عادت كردهاند!
من همصدا با آلبر كامو فرياد ميكشم كه تا دم مرگ از اين وضع كه كودكان در آن شكنجه ميشوند، بيزارم و به مبارزه بر ضد جهاني كه در آن كودكان رنج ميبرند و ميميرند ادامه ميدهم. جهان ما به كجا ميرود؟ قرن ما به كجا ميرود؟ آيا جهان از خود نميپرسد كه وقتي كودكي در خاورميانه كشته ميشود نه تنها تمام ارزشهاي اين جهان بيمعنا و پوچ و توخالي ميگردد بلكه كل زندگي در آن از هرگونه ارزش و اهميتي تهي ميشود. نیست انگاری از این ژرف تر و برهوت از این گسترده تر!! انسان قرن بیست و یکم در برهوت نیست انگاری دست و پا می زند. هيچ نشانهاي از ارزشهاي معنوي مانند صلح و سلامت و آرامش و حلم و شکیبایی و همزيستي مسالمتآميز در افق این قرن ديده نميشود و بشر اين قرن نه تنها از قرن بيستم هيچ درس عبرتي نگرفته است بلكه بدتر از آن به درگيري و خشونت و جنگ و خونريزي دامن ميزند. ایوان کاراموزوف ، قهرمان رمان “برادران کارامازوف “، در جایی می گوید که “مرگ کودکان، بیش از هر چیز دیگری، این میل را در او برمی انگیزد که بلیت ورود خویش به عالم هستی را به خدا پس دهد” و مارشال برمن، نویسنده کتاب “تجربه مدرنیته” می افزاید “ولی او بلیت خویش را پس نمی دهد. او به جنگیدن و عشق ورزیدن ادامه می دهد: او به ادامه دادن ادامه می دهد”.
انتهای پیام
دیدگاه بینظیر .