تحلیل یک فعال اصلاح طلب از اینکه چرا به روایت های رسمی اعتماد نمیشود؟
اگر با اين وضعيت بگويد ماست سفيد است، مخاطب در سفيد بودن آن شك ميكند!
آذر منصوری، طی یادداشتی در روزنامه اعتماد نوشت:
نسبت بين اعتمادسازي و شفافسازي و گردش آزادانه اطلاعات، از الزامات نگاه واقعبينانه به فناوريهاي عصر حاضر است. وقتي از انفجار اطلاعات در عصر حاضر صحبت ميشود، به اين معني است كه اگر شيوه حكمراني با حكمراني كرهشمالي متفاوت است، بايد متناسب به سرعت رشد و گسترش اين فناوري، تدبير لازم را از يكسو براي بهروزرساني نوع مديريت كشور و از سوي ديگري تبديل اين ظرفيتهاي جديد عصر ارتباطات به فرصت بهكار بست. اگر متناسب با اين رشد تدبير لازم در حكمراني وجود نداشته باشد، نه تنها فرصتهاي آن را از دست خواهد داد، بلكه به تهديد عليه حكمراني تبديل خواهد شد. دسترسي به گردش آزادانه اطلاعات به اين در از جمله حقوق ملت در فصل سوم قانون اساسي گنجانده شد كه بدون وجود شهرونداني آگاه، پرسشگر متوليان حكمراني نه تنها پاسخگويي لازم را در برابر عملكرد خود به مردم نخواهند داشت، بلكه در كنار افزايش ناكارآمديها، روز به روز بر گسستهاي بين حاكميت و مردم افزوده خواهد شد. گسستي كه مترصد اتفاقات ناگواري مانند فاجعه مرگ مهسا اميني به اسفبارترين شكل ممكن خود را به رخ حاكميت ميكشاند. فاجعه مرگ مهسا، يك نمونه از نقصان و ضعف جدي حكمراني در مواجهه با نسبتي است كه بايد بين شفافيت، گردش آزادانه اطلاعات و اعتماد شهروندان به روايتهاي رسمي وجود داشته باشد. نه تنها پس از اين فاجعه اطلاعرساني شفافي توسط رسانههاي رسمي مانند صدا و سيما صورت نگرفت و شاهد هيچ تدبيري از جانب مسوولان امر در برابر اين فاجعه نبوديم، بلكه دو روزنامهنگار روزنامههاي شرق و همميهن نيز با اتهام اجتماع و تباني براي تهيه خبر فوت او بازداشت و زنداني شدند! از طرف ديگر با شروع و شدت يافتن اعتراض به مرگ مهسا علاوه بر قطعي شبكه اينترنت دو شبكه اجتماعي پرمخاطب واتسآپ و اينستاگرام هم به جمع شبكههاي اجتماعي فيلتر شده قبلي پيوستند. با شدت يافتن اين رويكرد سلبي نسبت به گردش آزادانه اطلاعات و تشديد اعتراضات و كشته شدن معترضاني مانند نيكا شاكرمي، حديث نجفي و… در كنار بيسرانجامي پرونده مرگ مهسا اميني…
هر چند رسانههاي رسمي و حكومتي سعي در انكار كشته شدن آنها به دست نيروهاي نظامي و امنيتي داشتند، اما با بستهتر شدن ظرفيتهاي اطلاعرساني رسمي و داخلي، رسانههاي برونمرزي نظير ايران اينترنشنال به ستاد اطلاعرساني اعتراضات و كشتهشدگان تغيير موقعيت داد. اين انكار و رويكرد حذفي و سلبي نسبت به گردش آزادانه اطلاعات در كنار سوءتدبير و ناكارآمدي حاكميت يكدست كه همچنان اصرار بر انكار شكاف خود و ملت ايران دارد، عامل اصلي تداوم و تشديد بياعتمادي به روايتهاي رسمي است كه فقط و فقط سعي بر توجيه عملكردها و رفتارهايي دارد كه با نگاه آسيبشناسانه به وقايع اخير خود عامل برانگيختن خشم بيشتر معترضان است. به عنوان مثال مقامهاي رسمي اعلام ميكنند كه در اعتراضات اخير هيچ شهروندي كشته نشده است، اما در همين شبكههاي اجتماعي فيلتر شده با معجزه فيلترشكنها شاهد مراسم تشييع و خاكسپاري جانباختگان در نقاط مختلف كشور هستند. در نمونههاي ديگر با اينكه همه ناظران بيطرف به شكست پروژه اعترافگيري اذعان دارند، هنوز مشخص نيست كه چرا همچنان اين رويه زشت و غيرانساني براي ساختن روايتهاي مطلوب حاكميت به كار گرفته ميشود؟ نگاهي به افزايش مرجعيت خبر رسانههاي برونمرزي و در مقابل كاهش مرجعيت رسانههاي رسمي، گواهي است بر روند رو به افزايش بياعتمادي به روايتهاي رسمي. البته گردش آزادانه اطلاعات تنها يكي از وجوه اعتمادساز حكمروايي خوب است. به ميزاني كه حكمراني پس از انقلاب ۵۷ از حكمروايي خوب فاصله گرفته، بر شكافها و گسستها و بياعتماديها به روايتها و رسانههاي رسمي افزوده شده و طبيعي است اگر با اين وضعيت بگويد ماست سفيد است، مخاطب در سفيد بودن آن شك ميكند.
انتهای پیام
ازیکی از فلاسفه پرسیدند سزای آدم دروغگو چیست؟ گفت چه مجازاتی از این بدتر که اگر راست هم بگوید کسی باورنمیکند.