کیهان اگر دشمن تیم ملی نباشد قطعا دوست آن هم نیست
روزنامه اعتماد نوشت: کیهان اگر دشمن تیم ملی نباشد دوست آنهم نیست و بسته به شرایط سیاسی، درباره تیم ملی که متعلق به کل مردم است موضعگیری میکند که متاسفانه این مساله، متناقض با شاخصهای وطندوستی است.
مشخص نیست روزنامه کیهان با کدام استدلال نوشته است که «روزنامههای اصلاحطلب از جمله سازندگی، اعتماد و هممیهن ترجیح دادند از این پیروزی (بُرد تیم ملی ایران مقابل ولز) و شادی ملت ایران خوشحال نباشند و با تیترها و تصاویر معنادار و کنایهآمیز ناراحتی خود از نقشبرآب شدن توطئه و فتنه آشوبهای اخیر را نشان دهند.»
اما چیزی که مشخص است این است که روزنامه کیهان نیز فراموش کرده است که ۱۱ سال پیش چگونه کیهان از پیروزی تیم ملی ایران مقابل فلسطین در یک بازی دوستانه ناراحت شد.
آقای حسین شریعتمداری مدیرمسوول روزنامه کیهان در تاریخ شنبه ۱۶ مهر ۱۳۹۰ و پس از برد ۷ بر صفر ایران مقابل فلسطین در یک دیدار تدارکاتی، یادداشتی با تیتر «جای پوریای ولی خالی!» نوشتند که در اینترنت هم قابل یافتن است.
اول بخشهایی از این یادداشت را عینا بخوانیم و سپس درباره اصل بیطرفی در رسانه قضاوت کنیم: «چهارشنبه شب هفته گذشته- ۱۳مهر۱۳۹۰- تیم ملی فوتبال کشورمان در یک دیدار تدارکاتی تیم فوتبال فلسطین را با نتیجه ۷ بر صفر شکست داد و به نوشته ورزشینویسان «جشنواره گل به راه انداخت!» ذوقزدگی برخی محافل ورزشی کشورمان از این پیروزی و دستافشانی آنها در پی این به قول خودشان، «جشنواره گل»! دیدنی و تاسفخوردنی بود و بعید نیست که روح پوریای ولی از خنده آنها به گریه افتاده و به زبان حال خطاب به آنان گفته باشد؛ من برای به دست آوردن دل شکسته یک مادر پیر، در مقابل حریفی که بیتردید بر او پیروز میشدم، تن به شکست دادم و شما همه آنچه در توان داشتید را برای شکست تیمی که به نمایندگی از مردم مظلوم فلسطین میهمان شما بود به کار گرفتید و در پی این پیروزی به وجد آمده و آن را «جشنواره گل» نامیدید!
و حال آنکه این پیروزی، با توجه به شرایط سخت تحمیلشده از سوی صهیونیستها بر مردم مظلوم فلسطین و محروم بودن اجباری تیم یادشده از تمرینات و امکانات فراوانی که شما در اختیار دارید، اهمیت چندانی هم نداشت، چه رسد به آنکه «جشنواره گل»! نامیده شود! و چه کریمانه و بزرگوارانه بود سخن مربی تیم فلسطین که بعد از شکست تیم تحت مدیریت خود گفت: اگرچه برای آمدن به ایران سختیهای زیادی را متحمل شدهایم و حتی ممکن بود در راه زندانی شویم ولی انگار نه انگار که به ایران باختهایم، چون این مساله برای ما شکست محسوب نمیشود. برای ما همین اندازه که به ایران اسلامی آمدهایم یک دستاورد است و به آن افتخار میکنیم. نگارنده دقیقا نمیداند که تیم ملی فوتبال کشورمان چگونه و با بهکارگیری چه فرمولی میتوانست احترام مردم ایران برای ملت مظلوم و تحت ستم فلسطین را به نمایش بگذارد و حرمت تیم فوتبال فلسطین را که از میان آتش و خون به میهمانی آمده بود پاس بدارد، زیرا یافتن راهکار در تخصص اهالی فوتبال است ولی با توجه به شرایط حساس کنونی چنانچه تیم ملی کشورمان نمیخواست آداب پهلوانی پوریای ولی را بهطور کامل دنبال کند و به شکست مصلحتاندیشانه تن بدهد، دستکم میتوانست در پی نتیجه مساوی باشد یا به حداقل گل بسنده کند، نه آنکه همه این ملاحظات را کنار بگذارد و…».
با خواندن یادداشت ۱۱ سال پیشِ آقای شریعتمداری و یادداشت دیروز کیهان، این فرضیه به دست میآید که اصل حرف کیهان ترحم بر مظلوم یا الگوگرفتن از پوریای ولی نیست، بلکه مساله کیهان همان غربستیزی است که به شکلهای مختلف بروز میکند؛ روزی در قالب موضوعات هستهای، یک روز در قالب ورزش و روزی دیگر در سایر مقولهها. در قالب ورزش، تاکتیک کیهان این است که اگر حریف تیم ملی فلسطین باشد، این روزنامه از پیروزی کشورمان ناراحت میشود اما اگر حریف ایران، تیمی از مجمعالجزایر بریتانیا نظیر ولز باشد، کیهان علاوه بر اینکه از پیروزی تیم ملی خوشحال میشود، به رسانههای دیگر هم افترا میزند. با این تفسیر، این نتیجه هم به دست میآید که کیهان اگر دشمن تیم ملی نباشد دوست آنهم نیست و بسته به شرایط سیاسی، درباره تیم ملی که متعلق به کل مردم است موضعگیری میکند که متاسفانه این مساله، متناقض با شاخصهای وطندوستی است.
از دوستان کیهانی باید پرسید به نظر شما اگر روزنامه اعتماد از پیروزی تیم ملی خوشحال نشده است چرا خبر بُرد تیم ملی را تیتر یک میکند، همانطورکه چند روز قبل از آن از باخت تیم ملی به انگلیس ناراحت بود و با توجه به اهمیت خبر، آن خبر را هم تیتر یک کرد. این یعنی بیطرفی، یعنی اینکه چه در برد و چه در باخت تیم ملی از ارزش خبری دربرگیری کاسته نمیشود. اگر کیهان هم بهرغم تعلقات سیاسی تلاش کند که برای همه مردم بنویسد، به قدری سوژههای پسندیده وجود دارد که دیگر نیازی به بهتان و افترا به همکاران رسانهای نیست.
انتهای پیام