خرید تور تابستان

یک بستر و چهل رؤیا

فاروق قریشی در یادداشتی ارسالی به انصاف نیوز با عنوان «یک بستر و چهل رؤیا» نوشت:

نهادها و جریانهای اجتماعی و سیاسی نیز همچون موجودات زنده در جهان طبیعت، آسیب پذیرند و بنابراین به آسیب شناسی و بررسی‌های متناوب یا به اصطلاح چکاپ نیاز دارند تا در صورت لزوم فرایند اصلاح و درمان بهنگام را پیش از آنکه دیر شود آغاز کنند. مطالعات تاریخی و اجتماعی در باب ظهور و سقوط تمدنها، پیدایش و اوجگیری و اضمحلال سلسله‌ها، فراز و فرود مؤسسات و نهادهای اقتصادی و بنگاههای مالی؛ و خلاصه بررسی و مطالعهٔ فرایند تحولات پدیده‌های اجتماعی حکایت از این دارد که همگی آنها: اولاً در معرض آسیبند، ثانیاً و در نتیجه باید همواره و به موقع آسیب شناسی شوند و ثالثاً باید به موقع درمان و آسیب زدایی شوند تا از انحطاط و اضمحلال زودرسشان پیشگیری شود.

بهترین شاهد زنده و گویا برای این گزارهٔ تقریباً بدیهی وضعیت نظام سیاسی حاکم بر کشورمان است که به جهت بی توجهی و تأخیر نابجا در آسیب شناسی و درمان به موقع، مدت‌هاست بحرانهای بزرگ و فراگیر را تجربه می‌کند. بحران‌هایی که در یک دههٔ گذشته علی الدوام گستره و عمقشان افزایش و فواصل زمانی تکرارشان کاهش داشته است. اعتراضات اخیر به عنوان آخرین حلقه از زنجیرهٔ اعتراضات و رخدادهای تابستان 99 و پاییز 98 و زمستان 96 و جنبش 88 و اعتراضات دانشجویی 78 به گویاترین زبان این تأخیر خانمان برانداز را در زمینهٔ آسیب شناسی دقیق و واقع بینانه و سپس درمان و اصلاح دلسوزانه شرح می‌دهد اما کو گوش شنوا؟

رخدادهای اعتراضی اخیر را نیز ذیل هر مقوله و عنوانی قرار دهیم و به هر نامی بخوانیم، به هر حال یک پدیدهٔ پویای اجتماعی و سیاسی است. چه جنبش، چه خیزش، چه انقلاب، چه اعتراضات پراکندهٔ ناشی از فوران مقطعی یک خشم فرو خورده و چه هر اسم دیگری، در اصل و ماهیت مسمّا تغییری ایجاد نمی‌کند. این مجموعهٔ به هم پیوسته از کنشهای جمعی در گسترهٔ وسیع جغرافیایی که اقشار و طبقات اجتماعی متعدد به گونه‌ای مستمر و مداوم در آن دخیلند؛ یک پدیدهٔ اجتماعی است و بنابراین قابل مطالعه و بررسی و نیز قابل نقد، ارزیابی و آسیب شناسی است؛ حال چه با انگیزه‌های نظری محض و چه با انگیزه‌های کنشگرانه.

شاید برای نقد و بررسی و ارزیابی دقیق هنوز خیلی زود باشد چون از این “پدیدهٔ همچنان در جریان”، آن اندازه فاصله نگرفته‌ایم که به مثابه یک مورد مطالعاتی قابلیت بررسی علمی داشته باشد. به سخن دیگر ما همچنان درون ماجراییم و در حال ساختن آن و بنابراین مقام و ساحت شناخت نظری مقام و ساحتی است در ورای وضعیت کنونی ما و تا از این مقام و ساحت بیرون نشویم امکان شناخت نیز فراهم نخواهد شد. همچون ماهیان شناور در آب که تا از آب بیرون نیایند شناخت آن برایشان مقدور و میسر نخواهد بود.

اما از سوی دیگر مطالعه و بررسی تحولات جاری در همین زمان و در بطن تحولات، از این حسن نیز برخوردار است که رویدادها و مشاهدات عینی بی آنکه از فیلترهای ذهنی راویان فردا بگذرد و دستخوش گزینشگری شواهد، آمیختن اخبار با چاشنی تحلیل، انتزاع رویدادها از بافتار عینی وقوعشان و مواردی از این دست شود؛ به گونهٔ تجربهٔ ناب در دسترس است و چنانچه در یک چارچوب علمی منسجم و روشمند تحلیل و تبیین شوند، می‌توان نزدیکترین تصویر را به واقعیت ثبت و در حافظهٔ تاریخ ضبط و ارمغان آیندگان کرد. البته به شرط آنکه از پیشداوری، رؤیاپردازی، خیال پرستی، آرزوپروری و خلاصه هرگونه جانبداری ذهنی بر اساس خواسته‌ها یا منافع بپرهیزیم. بررسی و نقد واقع بینانه و روشمند تحولات جاری نه تنها مددرسان ما در شناخت واقعیت است بلکه در اصلاح راهبردها و راهکارها نیز به ما کمک خواهد کرد. با داشتن تصویری شفاف و واقع نما از آنچه در جریان است خواهیم توانست از خطاها بپرهیزیم و از مهلکه‌ها بگریزیم.

پس از این مقدمهٔ نظری و روش شناسانه به اصل مطلب مورد نظر بپردازیم. یکی از ویژگیهای آشکار جنبش اعتراضی اخیر تفاوتهای فاحش در خواسته‌های متعدد معترضان است. در بستر اعتراضات اخیر هر طیف “رویای” خود را می‌پردازد (کاربرد واژهٔ “رؤیا” من باب استعاره و تاکید بر آن نیز صنعت مبالغه نیست بلکه این واژه دقیقاً به معنای متعارف آن و در تمایز با دو مولفهٔ همپیوند یعنی طرح و برنامه به کار رفته است). بی تردید همهٔ اقشار و طبقات یک جامعه نمی‌توانند خواسته یا خواسته‌های مشترک داشته باشند اما در یک جنبش جمعی علی القاعده باید حول خواسته‌ای واحد یا قدر مشترکی از خواسته‌های متعدد گرد هم آیند. فی المثل ممکن است طرفداران اقتصاد آزاد و طرفداران اقتصاد مدیریت شده هر دو با خواستهٔ دموکراسی یا مبارزه با فساد و رانتخواری به اتحادی راهبردی برسند و در یک جنبش سیاسی و اجتماعی ائتلاف و همکاری داشته باشند. اما همین امر هم مستلزم آن است که رویاها نخست به طرح و سپس برنامه‌ای برای همکاری بدل شود وگرنه “همبستگی” و “همکاری” شکل نخواهد گرفت و تجمع توده‌وار انبوه جمعیت به سادگی پراکنده خواهد شد.

در جنبش کنونی نیز گذشته از آنکه “رؤیا”ها هنوز به طرح و برنامه ارتقا نیافته (و از آن بدتر برخی به هر دلیل که خودشان می‌دانند تدوین طرح و برنامه را یا لازم نمی‌بینند یا مخل به وحدت می‌انگارند!)؛ اساساً جمع میان برخی “رؤیا”ها نیز امکانپذیر نیست و همین سبب‌ساز اختلاف و انشقاق و حتی خصومت میان دستجات مختلف معترضان است. شاید از همین‌روست که برخی می‌کوشند این اختلاف در خواسته‌ها را در پرانتز بگذارند و با تلقین نوعی تقدیرگرایی خوش بینانه، به مخاطبان چنین القا کنند که «چو فردا شود فکر فردا کنیم». در حالی که تجربهٔ جنبش‌های سیاسی و اجتماعی در ایران و جهان نشان می‌دهد اگر نقشهٔ راه آینده از همین امروز مشخص و شفاف نباشد پیروزی به دست نخواهد آمد و اگر بیاید به سادگی از دست خواهد رفت و اگر از دست نرود همهٔ کوشندگان امروز از آن بهره مند نخواهند شد.

در انقلاب مشروطیت و جدال میان روشنفکران و نیروهای مذهبی؛ در جنبش انقلابی جنگل و جدال میان جناح حیدرخان و جناح میرزا کوچک خان؛ در ماجرای فرقهٔ دموکرات و اختلاف میان تبریز و مهاباد از یک سو و اختلاف میان مسکو و باکو از سوی دیگر؛ در نهضت ملی و اختلاف میان طرفداران دکتر مصدق، آیت الله کاشانی، فداییان اسلام وحزب توده؛ اختلاف جدی میان خواسته‌ها و فقدان یک برنامهٔ واحد قابل اجماع بر اساس قدر مشترک خواسته‌ها سبب شکست همگانی شد. در جنبش استقلال زیمبابوه به رهبری جاشوا نکومو و رابرت موگابه (که نمایندگان دو گروه قومی بودند)، پس از پیروزی جنگهای خونین داخلی میان طرفین درگرفت و در نهایت نکومو عملاً حذف شد و قدرت در انحصار موگابه باقی ماند.

بنابراین می‌توان گفت چنانچه معترضان نتوانند قدر مشترکی از خواسته‌های همگانی، یا حداقل قدر مشترکی از خواسته‌های اکثریت غالب را به صورت طرح‌ها و برنامه‌های دقیق و شفاف مطرح کنند به نحوی که بر روی آنها اجماع نسبی در اکثر پیشروان و بدنهٔ اجتماعی‌شان شکل بگیرد دیر یا زود اختلافات به مخاصمات بدل خواهد شد و جمع معترضان به پریشانی از هم خواهد گسیخت و سرخوردگی، ناامیدی و بی اعتمادی نیروها نسبت به یکدیگر تشدید خواهد شد. مطالعهٔ نمونه‌های یادشده در بالا به خوبی روشنگر همین مدعاست. به عنوان یک تجربهٔ حرفه‌ای لازم است یادآوری شود که بسیاری از مشاجرات حقوقی در قراردادهای مالی و معاملات تجاری و اقتصادی، و نیز بسیاری از مشاجرات خانوادگی؛ ناشی است از بی توجهی به (یا بی دقتی در) مفاد قراردادها و غفلت از این نکته که برای حل و فصل اختلافات احتمالی باید توافقات شفاف و دقیق و با ضمانتهای محکم شکل بگیرد.

نگاهی به محتواهای تولید شده در رسانه‌ها و مهمتر از آن در فضای مجازی نشان می‌دهد ما با دو، سه یا پنج دسته از خواسته‌های متعارض و غیر قابل جمع مواجه نیستیم بلکه به معنای واقعی هر کس ساز خود را در دستگاه مورد علاقهٔ خود می‌نوازد و هر طیف و دسته در بستر این اعتراضات رویاهای خود را می‌پردازد. بحث صرفاً بر سر تعدد و اختلاف رویاها نیست بلکه بر سر تعارض آنهاست. به تعبیر اهل فن امر دایر است میان وجوب و حرمت. برخی می گویند همه باید چنین کنند و برخی دیگر می گویند هیچکس نباید چنین کند. در چنین شرایطی امکان حصول هیچگونه توافقی در میانه نیست مگر آنکه به برهان قاطع “حق با طرف پرزور است” یکی دیگری را حذف کند و در آن صورت روز از نو روزی از نو.

به نظر می‌رسد معترضان یک بار هم که شده باید از “لیدر”هایی که یکسره بر طبل تداوم اعتراضات به هر قیمت ممکن می‌کوبند طرح و برنامهٔ تغییر را مطالبه کنند. طرح و برنامه‌ای که قابلیت اجرا در عالم واقعی داشته باشد و بتواند قدر مشترک خواسته‌های همهٔ معترضان را به صورت حداقلی محقق کند. در غیر این صورت تجربه‌های تلخ گذشته تکرار خواهد شد و به حکم عقل “آزموده را آزمودن خطاست”. والسلام.

 انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

یک پیام

  1. به دوستان بهایی تون بگید مرگ بر … جوابش مرگ بر … خواهد بود از فردا روی دیوارها هم نوشته خواهد شد

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا